✍به یقه ی باز من کار نداشته باش
در زمستان هنگامی که مدرس از پلههای مجلس بالا میرفت، یکی از نمایندگان مجلس به او برخورد و گفت: شما در این زمستان سخت، با این پیراهن کرباسی و یقه باز گرفتار سرماخوردگی میشوید. مدرس نگاهی تند به او نمود و گفت: کاری به یقه باز من نداشته باش. حواست جمع دروازههای ایران باشد که باز نماند.
"استقلال کشور"
قسمت ۲ 🇮🇷
✍طبابت کن اما مزد نگیر
محسن مدرسی نوه شهید مدرس" پدرم می خواست طبابت کند. مرحوم مدرس به پدرم میگویند به شرطی طبابت کن که برای معالجه مردم از آنها مزدی نگیری. پدر با همان حقوقی که از وزارت بهداری میگرفتند زندگی را اداره میکردند و هرگز یادم نمیآید بابت طبابت از کسی پولی گرفته باشند. حتی یک بار که بیماری پنج تومان روی میز گذاشته و رفته بود و من آن پول را بردم و با بخشی از آن برای خودم خوراکی خریدم، مرا تنبیه کردند. بعد بقیه پول را از من گرفتند و پنج تومان به مستخدم دادند که ببرد به آن بیمار پس بدهد. بارها میشد از خانه بیماران ثروتمند پدر برایمان هدیه میآوردند و پدر همه را پس میدادند. تا یک ساعت قبل از فوت ایشان فلسفه این کار را نمیدانستیم و آن موقع بود که به ما گفتند.
قسمت ۱🇮🇷
✍رضا خان با تمام عظمتش از من میترسد
پس از آنکه مجلس مؤسسان، سلطنت را از خاندان قاجار سلب و به خاندان پهلوی واگذار نمود، از شهید مدرس پرسیدند: «از این پس در مبارزه خود امید موفقیت دارید؟ » در پاسخ گفت: «من در این کشمکش چشم از حیات پوشیده، از مرگ باک ندارم. آرزو دارم اگر خون بریزد، فایدهای در حصول آزادی داشته باشد. من از دستگاه رضاخان نمیترسم، اما او با تمام قدرت و جلال سلطنتش، از من میترسد
وی که رهبری اکثریت مجلس چهارم را به عهده داشت خطاب به نمایندگان و در انتقاد از رضاخان گفت: «شما مگر ضعف دارید این حرفها را میزنید و درپرده سخن میگویید، ما بر هر کس قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترسی و واهمه نداریم.
✅ ما قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم، رئیس الوزراء را بیاوریم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزلش کنیم، و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم، عزل کنیم میروند در خانه شان مینشینند
قسمت ۳🇮🇷
✍زمانی این مملکت موفق خواهد بود که متکی به خود شود
مدرس در آخرین دیدار با فرزندش در محل تبعید خود در خواف میگوید: « بدان! انگلیسیها روی مهرهای که بیست سال دیگر در این مملکت حکم خواهد کرد، از هم اکنون کار میکنند؛ ولی ما در مورد امروز خودمان هم نمیتوانیم تصمیم بگیریم. هر وقت که ما شعور و آگاهی و هوشیاری پیدا کردیم و متکی به غیر نشدیم، آنگاه، ما هم میتوانیم مسائل مملکت خودمان را حل کنیم. از مسائل بزرگی که مردم گرفتار آن هستند و خارجیها به ما تحمیل کردهاند، این است که ما متکی به غیر هستیم. همه چیز را باید از غیر بخواهیم: اسلحه، پوشاک و خوراک. همه چیزمان بستگی به غیر دارد. زمانی این مملکت موفق خواهد بود که متکی به خود شود و هر وقت که اتکا به خود پیدا کرد، آن روز، روز نجات مملکت است.
قسمت ۴🇮🇷
✍مدرس همانند کسی که دوران پنجاه ساله حاکمیت رژیم پهلوی را دیده باشد، آینده ایران پس از استقرار حکومت پهلوی را چنین پیش بینی می کند:
در رژیم نوی که نقش آن را برای ایران بینوا طرح کرده اند، نوعی از تجدد به ما داده می شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه تقدیم نسل های آینده خواهد نمود..
. قریبا چوپان های قراعینی و کنگاور با فکل سفید و کراوات خودنمایی می کنند،
✍ اما در زیباترین شهرهای ایران آب لوله(کشی) و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد.
ممکن است شمار کارخانه های نوشابه سازی روزافزون گردد، اما کوره آهن گدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت
قسمت ۵🇮🇷
✍آدم انتخاب کنید
یک روز وقتی که مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّهای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: «آقا! این چه لایحهای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است».
مدرّس پاسخ داد: «اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آنها بپرسند که ناهار چه میخورید، جواب چه میدهند؟
همه گفتند: «جو»
مدرّس گفت: «آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کردهاید، شعورشان همین است. بروید آدم انتخاب کنید».
قسمت ۹🇮🇷
✍پیراهن خونآلود
سید اسماعیل مدرس:
شبی که مأمورین رضاخان به خانه ما ریختند تا پدرم را پس از دستگیری تبعید کنند، چراغهای محل را خاموش کردند. «درگاهی» رئیس شهربانی، شخصاً با چند مأمور به خانه ما وارد شد و بنای هتاکی به پدرم را گذاشت. پدرم با همان عصای مخصوص به خود به وی حمله کرد و با او درگیر شد.
سپس پدرم را گرفتند و بردند. پس از این درگیری، خانه را تفتیش کردند و کتابهای او را بردند. یک بقچه پیدا کردند که در آن بستهای بود. مأموری که این را پیدا کرده بود گفت: «هان... پیدا کردم! » فکر میکرد پول است. وقتی بسته را باز کرد، پیراهن خونآلودی را در آن مشاهده نمود. این پیراهن مال آن موقعی بود که او را هدف گلوله قرار داده بودند. پدرم میگفت: «این پیراهن را در کفنم بگذارید. »
قسمت ۱۰🇮🇷
با سپاس از همکاری مدیر گروه بزرگوار برای ارسال و تجلیل از این عالم گرامی یادش و راهش،پر رهرو باد
سپاسگزارم از همکاریتون
در مسیر آرامش الهی
دعا میکنم دراین لحظات...
زیر این سقف بلند،روے دامان زمین،
هر ڪجا خسته و پرغصه شدے...
دستی از غیب به دادت برسد.
و چه زیباست که آن
دستِ خدا باشد، و بس..
عصرتون بخير💥لطف تون مستدام
https://eitaa.com/mahdixxv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چرا معماری ایرانی اسلامی حیا را زیاد میکند؟ اما آپارتمان نشینی حیا زدایی میکند؟
باید بپذیریم خانه هم مثل انسان حجاب و حریم دارد، تمدن ایرانی اسلامی حقیقت حیا وحجاب را در معماری خانه پیاده میکرد و در نهایت تبدیل به سبک زندگی نفرات خانه میشد. اما تمدن غرب شهر و خانه را عریان بنا نهاد و ساکنان خانه را به اختلاط عادت داد. باید بپذیریم تا معماری را درست نکنیم ایدئولوژی تمدن اسلامی در سبک زندگی ما نمود عینی نخواهد داشت.
⬅️توضیحات کامل را در ویدئو تماشا بفرمایید
https://eitaa.com/mahdixxv
☘ «قیمتیتر از جواهرهای عالم!»
✍ از آیتالله بهجت(ره) درخواست کردم : «یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید!» گفتند : ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوههای دنیا و مروارید همه دریاها قیمتیتر باشد؟
☘ گفتم : بله! و منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم ؛ که گفتند : #استغفار... #استغفار... #استغفار
🖌 اگر بدانید در این استغفار چه گنجهایی نهفته است! روح را صیقل میدهد ، راهها باز میشود و حاجتها برآورده میشوند.
📚 به شیوه باران ، ص۵٩
https://eitaa.com/mahdixxv
⬅️⬅️پوست انار را دور نریزید
دود کردن پوستِ خشک شده انار مثل اسفند، هم ضد عفونی کننده فضاست و ضد سرطانِ و یه جور آنتی بیوتیکه! انار داروی کودکانی هست که مهر و خاک و گچ میخورن و بشدت ضد کمخونیه! انار لکنت زبان را رفع و زبان بازکن معروف کودکه!
https://eitaa.com/mahdixxv
◀️ با انسانها هم میخواهند همین کار را بکنند و تا این حد، مثل یک گاو تسلیم بودن در برابر محصولات تکنولوژی، واقعاً انسان را اندوهناک می کند 🟠🟠🟠
https://eitaa.com/mahdixxv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬چرا رفیقت نارو زد؟!
🎙حجت الاسلام #رنجبر
https://eitaa.com/mahdixxv