کنم.*
*سلمان مولا علی عليه السلام را پیدا کرد و داستان را بازگو کرد و خواست که سریع برگردد.*
*اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:*
*سلمان چیز گران بها از رسول اکرم صلى الله عليه و آله بخواه و این طور درخواست کن:*
*یا رسول الله زمانی که به معراج رفتی خداوند سه هزار کلمه را به عنوان رمز بین خود و شما آموخت، هزار کلمه به* *عنوان آموزش به امت خویش،*
*هزار کلمه به عنوان آموزش به اولیاء الله و*
*هزار کلمه رمز بین خود و خداوند من یکی از آن هزار کلمه رمز بین خدا و رسولش صلى الله عليه و آله را می خواهم*.
*سلمان آمد و خبر سلامتی مولا داد و درخواستی که اميرالمومنين عليه السلام به او آموخته بود را بیان کرد.*
*رسول اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند:*
*سلمان این حرف تو نیست!* *حرف علیست!*
*باشد می گویم.*
*سلمان یک کاسه پر از آب و یک سوزن بیاور.*
*رسول اکرم صلى الله عليه و آله سوزن را درون کاسه پر از آب کرد و درآورد، پرسید سلمان بر نوک سوزن چه می بینی؟*
*سلمان پاسخ داد: اندکی رطوبت.*
*سپس رسول اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند:*
*سلمان به خدا قسم فردای قیامت هر کس به اندازه این #رطوبت حب علی در دل داشته باشد در #آتش_جهنم نمی سوزد.*
📓 *کتاب نصايح، سخنان چهارده معصوم، هزار و يک سخن، ص ٢٣٣*
*#فقطبهعشقعليعلیہالسلام نشر دهید پیام را*🌺🌺🌺
[۱/۲۵، ۰۹:۵۲] روستا۲ب یا صاحب الزمان🌺🌺: 1⃣حدیث اول
عَنْ جَابِرٍ قَالَ:
*✅أَتَى رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَقَالَ إِنِّي رَجُلٌ شَابٌّ نَشِيطٌ وَ أُحِبُّ الْجِهَادَ وَ لِي وَالِدَةٌ تَكْرَهُ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص ارْجِعْ فَكُنْ مَعَ وَالِدَتِكَ فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَأُنْسُهَا بِكَ لَيْلَةً خَيْرٌ مِنْ جِهَادِكَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ سَنَةً.*
جابر گوید:
🔹مردی خدمت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله آمد و عرض کرد: من جوانی با نشاطم و جهاد را دوست دارم ولی مادری دارم که نمی خواهد به جهاد روم. پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله باو فرمود: باز گرد و همراه مادرت باش، سوگند به آن که مرا به حق به نبوت مبعوث فرموده که انس گرفتن یک شب او با تو از جهاد یک سالت در راه خدا بهتر است.
📚کافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 163
2⃣حدیث دوم
🍃پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم:
*✅ قيلَ: يا رَسولَ اللّه ِما حَقُّ الْوالِدِ؟*
*قالَ: اَنْ تُطيعَهُ ما عاشَ.*
*قيلَ: و ما حَقُّ الوالِدَةِ؟*
*فَقال: هَيْهاتَ، هَيْهاتَ،*
*لَوْاَ نَّهُ عَدَدَ رَمْلِ عالِجٍ وَ قَطْرِ الْمَطَرِ اَيّامَ الدُّنْيا قامَ بَيْنَ يَدَيْها ما عَدَلَ ذالِكَ يَوْمَ حَمَلَتْهُ فى بَطْنِها*
🔹گفته شد: اى رسول خدا!
حقّ پدر چيست؟
فرمودند: تا وقتى زنده است از او اطاعت شود.
گفته شد: پس حقّ مادر چيست؟ فرمودند: هرگز! هرگز!
اگر كسى به اندازه ريگ هاى پراكنده بيابان
و به عدد قَطرات باران در طول دنيا در خدمت مادر بِايستد،
نمى تواند حقّ يك روز را كه مادر، او را در شكمش حمل كرده است، ادا كند.
📚عوالى اللآلى، ج 1، ص 269، ح 77
📚داستان
روزی حضرت موسی علیهالسلام در ضمن مناجات به پروردگار عرض کرد: خدایا میخواهم همنشینی را که در بهشت دارم، ببینم که چگونه شخصی است!
جبرئیل بر او نازل شد و گفت: یا موسی قصابی که در فلان محل است، همنشین تو است، حضرت موسی درب دکان قصاب آمد، دید جوانی شبیه شب گردان مشغول فروختن گوشت است، شب که شد جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل رفت، حضرت به دنبال او رفت تا به منزل رسید به جوان گفت: مهمان نمیخواهی؟
گفت: بفرمائید، موسی را به درون خانه برد. حضرت دید جوان غذائی تهیه نمود، آنگاه زنبیلی از طبقه بالا آورد، پیرزنی کهنسال را از درون زنبیل بیرون آورد و او را شستشو داد، غذا را با دست خود به او خورانید.
موقعی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد، پیرزن کلماتی را گفت که مفهوم نبود؛ بعد جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند.
آن حضرت سؤال کرد، حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ عرض کرد: این پیرزن مادر من است، چون وضع مادیام خوب نیست کنیزی برایش بخرم، خودم او را خدمت میکنم، پرسید: آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟ گفت: هر وقت او را شستشو میدهم و غذا به او میخورانم میگوید: خدا ترا ببخشد و همنشین و هم درجه حضرت موسی در بهشت گردی..
حضرت موسی فرمود: ای جوان بشارت میدهم به تو که خداوند دعای مادرت را مستجاب کرده، جبرئیل به من خبر داد در بهشت تو همنشین من هستی
┈•••🍃🌸🍃•••┈
[۱/۲۵، ۰۹:۵۳] روستا۲ب یا صاحب الزمان🌺🌺: *حضـرت علـی (علیـه السـلام):*🌺
*«خـوشا بحـال آن ڪس ڪه در نـامه عملش،*
*درزیـر هـر گنـاه یڪ استغفـار ثبـت شده بــاشد».*
📚 *بحارالانوار ج ۵ ص ۳۲۹*
https://chat.whatsapp.com/L9NH5LSphIG7S4WyW8o5z6
[۱/۲۵، ۰۹:۵۴] روستا۲ب یا صاحب الزمان🌺🌺: 💠حدیث امروز💠
*💎نگاه محبت آمیز به چهره