بط عمومی آستان مقدس امامزاده محمدبن ابراهیم مجاب موسی الکاظم علیه السلام شهر کرمان🌹
✅ اللهم عجل لولیک الفرج🤲
[۵/۳۰، ۱۸:۵۵] توجه:: ⚘⚘بسم الله الرحمن الرحیم⚘⚘⚘
سلام علیکم
فایل صوتی صفحه ۴۲قرآن مجید باصدای استاد پرهیزکار آیات۲۵۳الی۲۵۶ سوره مبارکه بقره و خلاصه ای از پیام ها و نکات تفسیری آن صفحه تقدیم میگردد التماس دعا ⚘
1️⃣ گرچه طبق احادیث، تعداد انبیا 124 هزار نفر بوده است، امّا تنها نام 25 نفر از آنان در قرآن آمده ونام دیگران برده نشده است؛ «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنٰا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ»مقام ودرجات انبیا یکسان نیست و هرکدام جایگاه و امتیازاتی دارند.
2️⃣ سنّت و قانون خداوند، آزاد گذاشتن انسان است. او میتواند مردم را به اجبار به راه حقّ وادار کند، امّا رشد واقعی در سایه آزادی است. در این آیه دو بار میخوانیم که اگر خدا میخواست، اختلاف و نزاعی میان مردم ایجاد نمی شد. «وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ»
3️⃣ محروم کردن امروز، محروم شدن فرداست. اگر امروز انفاق وبخششی صورت نگیرد، در آن روز هم محبّت و دوستی و وساطتی در بین نخواهد بود. «أَنْفِقُوا... یَوْمٌ لاٰ بَیْعٌ فِیهِ... »
4️⃣ به مناسبت وجود کلمه ی«کرسی»در آیه، رسول اکرم صلی الله علیه و آله این آیه را «آیةالکرسی»نامید.
5️⃣ در روایات شیعه و سنی آمده است که این آیه به منزله ی قلّه قرآن است و بزرگترین مقام را در میان آیات دارد. همچنین نسبت به تلاوت این آیه سفارش بسیار شده است، از حضرت علی علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: بعد از شنیدن فضیلت این آیه، شبی بر من نگذشت، مگر آنکه آیةالکرسی را خوانده باشم.
6️⃣با خیال و توهّم شما، چیزی شفیع و واسطه نمی شود. «مَنْ ذَا الَّذِی»
7️⃣ خداوند بر همه چیز ودر همه حال آگاه است، پس از گناه در برابر او حیا کنیم. «یَعْلَمُ مٰا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مٰا خَلْفَهُمْ... »
8️⃣ او بر همه چیز احاطه دارد، ولی دیگران بدون اراده او حتّی به گوشه ای از علم او احاطه ندارند. «لاٰ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ»
9️⃣ محکم بودن ریسمان الهی کافی نیست، محکم گرفتن هم شرط است. «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ... »
🔟 تکیه به طاغوتها و هر آنچه غیر خدایی است، گسستنی و از بین رفتنی است. تنها رشته ای که گسسته نمی گردد، ایمان به خداست. «لاَ انْفِصٰامَ لَهٰا»
📚 منبع تفسیر : تفسیر نور - تالیف حجت الاسلام محسن قرائتی
روابط عمومی آستان مقدس امامزاده محمدبن ابراهیم مجاب موسی الکاظم علیه السلام شهر کرمان🌹
✅ اللهم عجل لولیک الفرج🤲
http://eitaa.com/joinchat/2561736718Cb4478e7c55
[۵/۳۰، ۱۸:۵۶] توجه:: #خاطره، مکتب سلیمانی🌹
✍سفرهی بزرگی پهن میکنند، از این سر حسینیه تا آن سر. نیروهای افغانستانی، ایرانی و پاکستانی نشستهاند کنار هم، جمعشان وقتی جمع میشود که فرمانده هم میآید و با آنها هم غذا میشود. دست همه توی یک سفره میرود، از فرمانده گرفته تا نیروهای بسیجی. فرمانده سلیمانی ترجیح میدهد غذایش را کنار نیروهایش نوش جان کند تا اینکه سر سفرهی رنگین و خلوتی بنشیند.
یک سینی گذاشته بودیم وسط، حلقه زده بودیم دورش. داشتیم جمعیتی غذا میخوردیم که حاجی سلیمانی هم آمد. جا باز کردیم نشست. لقمه به لقمه با ما از همان سینی غذا برداشت و خورد، کنار سینی یک بطری کوچک آب معدنی بود. تا نیمه آب داشت. بطری را برداشت. درش را باز کرد و تا جرعه آخر خورد. انگار نه انگار که یکی قبلاً از آن خورده.
ما رزمنده عراقی بودیم حاجی هم فرمانده ایرانیمان، همه کنار هم یک نوع غذا خوردیم؛ عرب و عجم، رزمنده و فرمانده.
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ص۷۰
🇮🇷فرهنگ سلیمانی
http://eitaa.com/joinchat/2561736718Cb4478e7c55
[۵/۳۰، ۱۹:۰۳] توجه:: *‼️📖 بـدون قـرآن نبـاش 📖‼️*
◽️ اگر تونستی هر شب یک جزء
◽️ نشد... نیم جزء
◽️ نشد... یک حزب
◽️ نشد... دو صفحه
◽️ نشد... یک صفحه
☜ از قرآن بخوان
اگر یک شب حال قرآن خواندن نداشتی
قرآن رو بردار باز کن
چند لحظه نگاه کن
ببوس و بعد برو بخواب
*❌ولی بدون قرآن نباش❌*
《فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن》
↶ هر چه برایتان میسّر است
قرآن بخوانید
*📖 سوره مزمّل، آیه ۲۰*
*💠🔹امام صادق علیهالسلام فرمودند:*
به دنبال مونسی بودم
تا در پناه آن آرامش یابم
آن را در قرائت قرآن یافتم
📗مستدرک، جلد۱۲، صفحه۱۷۴
http://eitaa.com/joinchat/2561736718Cb4478e7c55
[۵/۳۰، ۱۹:۱۱] توجه:: *فتنهی جدید کلیدخورد!*
*پیشنهادات محمد خاتمی به جمعی از روزنامه نگاران و ادم.ینهای کانالهای اصلاحطلب*
1 ) برای تخریب رقیب همان کاری که با پناهیان ، صدیقی ، اعلم الهدى وقاليباف کردید، انجام دهید!
2 ) مجلس را تخریب کنید! تا برجام و ناکارآمدی دولت فراموش بشه!
در نشست بنیاد باران که الیاس حضرتی «مدیر مسئول اعتماد»، علی اصغر شفیعیان «مدیر مسئول شرق» و محمد مهاجری «
[۶/۴، ۰۷:۰۹] توجه:: *🔥چهار چیز است که نمی توان آنها را بازگرداند ...🔥*
📌"تیر" پس از رها شدن از کمان!
📌"حرف" پس از گفتن!
📌"موقعیت" پس از پایان یافتن!
📌و "زمان" پس از گذشتن!
✅پس مواظب تیری که میاندازیم ،
✅حرفی که می زنیم ،
✅موقعیتی که در اختیارمان است
✅و زمانی که داریم باشیم ...
💎آگاهانه زندگی کنیم ،
💎متفکرانه حرف بزنیم
💎و قدر لحظهها را بدانیم ....
🌺سلام وقت بخیر
🌺اندیشه و خردتان بلند و پایدار
🌺در پناه خدا باشید ان شاءالله
http://eitaa.com/joinchat/2561736718Cb4478e7c55
[۶/۴، ۰۷:۲۵] توجه:: 🦋🕊️🕊️🕊️
🕊️🕊️
🕊️
توکل بر خدايت کن؛
کفایت میکند حتما؛
اگرخالص شوی با او؛
صدایت میکندحتما؛
اگربیهوده رنجیدی؛
ازاین دنیای بی رحمی؛
به درگاهش قناعت کن؛
عنایت میکندحتما؛
دلت درمانده میمیرد؛
اگرغافل شوی ازاو؛
به هروقتی صدایش کن؛
حمایت میکند حتما؛
خطا گر ميروي گاهی؛
به خلوت توبه کن با او؛
گناهت ساده میبخشد؛
رهایت میکند حتما؛
به لطفش شک نکن؛
اگر دنيا حقيرت کرد؛
تو رسم بندگی آموز؛
حمایت میکند حتما؛
اگرغمگین اگرشادی؛
خدایی راپرستش کن؛
که هردم بهترینها را؛
عطایت میکندحتما ...👌🏻
┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
✅ با ما همراه شوید...
➖➖➖➖➖➖➖➖.
*اللّهُم َّصَل ِّعَلي مُحَمَّد وَ آل ِمُحَمَّد و َعَجِّل فَرَجَهُم*
*[ # بَرقآمتِدِلرُباۍِمَھدیعَجصلوات.ir 📿]*❤️
*شما هم دعوتی*✍️
💠🔷🔸🔹🔸🔷💠
https://chat.whatsapp.com/D9qi6mzi2aFDGpaiXTVHmm
https://chat.whatsapp.com/EYRZ9PNjvK02XoLziRX9cV
https://chat.whatsapp.com/LH3kewItuNNGuhnYuK89VE
https://chat.whatsapp.com/JCqc7bfIESa1UW5UTttgph
https://chat.whatsapp.com/FPsSMSsaAuFGNziTg6yuMz
[۶/۴، ۰۷:۳۳] توجه:: #خاطره، مکتب سلیمانی🌹
✍سفرهی بزرگی پهن میکنند، از این سر حسینیه تا آن سر. نیروهای افغانستانی، ایرانی و پاکستانی نشستهاند کنار هم، جمعشان وقتی جمع میشود که فرمانده هم میآید و با آنها هم غذا میشود. دست همه توی یک سفره میرود، از فرمانده گرفته تا نیروهای بسیجی. فرمانده سلیمانی ترجیح میدهد غذایش را کنار نیروهایش نوش جان کند تا اینکه سر سفرهی رنگین و خلوتی بنشیند.
یک سینی گذاشته بودیم وسط، حلقه زده بودیم دورش. داشتیم جمعیتی غذا میخوردیم که حاجی سلیمانی هم آمد. جا باز کردیم نشست. لقمه به لقمه با ما از همان سینی غذا برداشت و خورد، کنار سینی یک بطری کوچک آب معدنی بود. تا نیمه آب داشت. بطری را برداشت. درش را باز کرد و تا جرعه آخر خورد. انگار نه انگار که یکی قبلاً از آن خورده.
ما رزمنده عراقی بودیم حاجی هم فرمانده ایرانیمان، همه کنار هم یک نوع غذا خوردیم؛ عرب و عجم، رزمنده و فرمانده.
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ص۷۰
🇮🇷فرهنگ سلیمانی
http://eitaa.com/joinchat/2561736718Cb4478e7c55
[۶/۴، ۰۷:۳۴] توجه:: 🍧اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟»
🍧ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: «ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ.»
ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: «ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ.»
🍧ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: «ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ!»
🍧ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ، دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: «به اين دو کاسه نگاه کنيد. اولی از طلا درست شده است و درونش سم است و دومی کاسهای گلی است و درونش آب گوارا است، شما از کدام کاسه مینوشید؟»
🍧شاگردان جواب دادند: «از کاسه گلی.»
🍧استاد گفت:
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ کاسهها ﺭﺍ در نظر گرفتید، ﻇﺎﻫﺮ آنها ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ. آدمی هم همچون اين کاسه است. آنچه که آدمی را زيبا میکند درونش و اخلاقش است.
🍧بايد سيرتمان را زيبا کنيم نه صورتمان🆔 👉
http://eitaa.com/joinchat/2561736718Cb4478e7c55
[۶/۴، ۰۷:۳۴] توجه:: *#ذکر ایام هفته برای حاجت*
📜 به سند معتبر از امیرالمومنین -علیه السلام- که از #پیغمبر -صلی الله علیه و آله- روایت فرموده که هر که این #اذکار را به ترتیب بخواند #حاجت او روا گردد👇
🌺 #شنبه -41مرتبه 👈 ⬅41 مرتبه:( فَنَادَى(فنادا) فىِ الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَاهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنىِّ كُنتُ مِنَ الظَّلِمِينَ ْ فَاسْتَجَبْنالَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذالِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِین 👈 ( پس ندا کرد در تاریکیها که نیست الهی مگر تو.پاکیزه تو .به درستی من از ستمکارانم ؛پس پذیرشش کردیم اورا ونجات دادیم اورا ازغم وهمچنان نجات میدهیم ایمان آورندگان را)
🌺 #یکشنبه - 41مرتبه 👈- لااِلهَ اِلاَّ اَللهُ اَلمَلِکُ اَلحَقُّ المُبینُ 👈(نیست الهی مگر الله که پادشاه بحق و آشکار است.)
🏳 #دوشنبه - 41مرتبه
✨⭕️﷽⭕️✨
⭕️✨⭕️
✨⭕️
⭕️
#تلنگر
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ...
به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو .
خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ...
🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند.
🔹 یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و میخواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ...
بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
بقچه ای از حوله، لباس و صابون فلهای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
پدر راست می گفت.
آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد.
🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟
گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت.
من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!!
نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»
🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجرهای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹 در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند:
🧮 «ده تا بود؟!»
بعد این آیه را خواندند:
«مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ...
نگاهی به بالا کردند و گفتند:
♥️خـدا
بیحساب میدهد.
به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه میدهد که بفهمی مال اوست نه دیگری.
آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم.
𓂃 ִֶָ 𓂃 ִֶָ 𓂃 ִֶָ 𓂃 ִֶָ
☞https://eitaa.com/mahdixxv
☜
⭕️✨⭕️✨⭕️
📖 #خاطره #انس_با_قرآن
🔹خانم دباغ روایت میڪند:
وقتی غذاے امام را داخل اتاق میبردم وارد اتاق ڪه میشدم میدیدم قرآن را باز ڪردهاند و مشغول قرائت قرآن هستند مدتی این مسئله (ڪثرت قرائت قرآن) ذهنم را مشغول ڪرده بود تا اینڪه روزے به امام عرض کردم: «حاج آقا شما سراپاے وجودتان قرآن عملی است دیگر چرا اینقدر قرآن میخوانید؟»
🍃 امام مڪثی ڪردند و فرمودند:
«هر ڪس بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند.»
📝راوی: مرضیه حدیدچی (دباغ)، پابهپاے آفتاب، ج ۲، ص۱۵۷
#امام_خميني رحمةاللهعليه
#قرائت_قرآن
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «ان شاء الله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»
منبع:
@haerishirazi
☆ــــــــــــــــــــ
🦋لینک کانال محبان المهدی(عج) 👇 ــــــــــــــــــــــ☆
https://eitaa.com/mahdixxv
🇮🇷🕌🇮🇷