ق را بر بدنش جاری کردند.
🔸 بعد از اجرای حد، پدر پیرش به او گفت: "خیر نبینی که آبروی منو بردی و از نمازِ توی مسجد محرومم کردی".
🔹️ بعدها مندلی طلا به یکی از دوستانش گفته بود: "از حرف پدرم خیلی تکون خوردم و دلم خیلی شکست. "
🔸 موقعی که زیر بغلامو گرفته بودن و از روی چهارپایه پایین میاوردن، رو به خونه خدا (مسجد) کردم و از خدا طلب بخشش کردم.
🔸 بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. متوسل به ابا عبدالله شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم".
🔸 اهالی روستا میگویند: " مندلی طلا عزم جبهه کرده بود اما بسیج روستا بهخاطر سابقه خرابش، ثبتنامش نکرد".
🔸 از پایگاه بسیج شاندیز و اَبَرده هم اقدام کرد، آنها هم ثبتنامش نکردند.
🔹️ دوست مندلیطلا که از بسیجیان روستای زُشک میباشد، او را از طریق پایگاه بسیج روستای زشک ثبت نام کرده و او را به آموزش جبهه اعزام کرد.
🔸 وی میگوید: "مندلیطلا بعد از طی دوران آموزش و هنگام اعزام به جبهه به من گفت: من بیست و هفت روز دیگه شهید میشم و بدنم بیست روز تو بیابون میمونه.
🔸 وقتی بعد از چهل و هفت روز جنازمو تو روستا آوردن، تو همون نقطهای که شلاقم زدن، بدنمو رو زمین بذارین و پدرمو بالا سرم بیارین، بگین پدرم کنار سرم وایسه و جلوی مردم حلالم کنه و بگه: مندلیطلا توبه کرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروی پدرش بشه".
🔹️ دقیقا چهل و هفت روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا میآورند و تشییع میکنند.
🔸 مردم روستا میگویند: "با اینکه پیکر این شهید بیست روز تو بیابون رو زمین مونده بود، تو فضای مسیر تشییع جنازه بوی عطری پیچیده بود که همه به هم میگفتن تو عطر زدی؟"
🔹️ پدر_شهید میگوید: " مندلی من زمانی که می خواست به جبهه بره، برای خدافظی پیش من اومد و یکساعت دست و صورتمو میبوسید، اما من حاضر نشدم صورتشو ببوسم و الآن تو حسرت یک بوسهشَم.
🔹 من هیچوقت فکر نمیکردم که مندلی من یک روزی طلا بشه. جنازه پسرم بوی خیلی خوشی میداد".
🔹️ تمام اهالی روستای گُراخک در تشییع پیکر این شهید تواب شرکت کرده بودند. الانم قدیمی ها روستا گواهی میدهند که تمام کوچهٔ مسیر تشییع را بوی عطر خوشی فرا گرفته بود و تا مدتها این بو را حس میکردند.
🔸 تاریخ تولد: ١٣٣٧/٠١/٠٢
🔸 تاریخ شهادت: ١٣۶۵/٠۴/١٢
┅═ঊঈ🍃🌷ঊঈ═┅
[۲/۲۱، ۲۱:۴۵] احمدزاده ق: 🍃✨🍃✨🍃✨
✨🍃✨
🍃✨
✨
⚜ ذکر صالحین ⚜
#نگاه_حرام
امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
جوانى از «انصار» در مسیر خود با زنى روبرو شد ـ و در آنروز زنان مقنعه خود را در پشت گوش ها قرار مى دادند ـ (و طبعاً گردن و مقدارى از سینه آنها نمایان مى شد)،
چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت، هنگامى که زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه مى کرد، در حالى که راه خود را ادامه مى داد تا این که وارد کوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى کرد،
ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزى استخوان یا قطعه شیشه اى که در دیوار بود صورتش را شکافت!.
هنگامى که زن گذشت، جوان به خود آمد، دید خون از صورتش جارى است و به لباس و سینه اش ریخته! (سخت ناراحت شد)
با خود گفت: به خداسوگند من خدمت پیامبر مى روم و این ماجرا را بازگو مى کنم، هنگامى که چشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به او افتاد فرمود چه شده است؟
جوان ماجرا را نقل کرد، در این هنگام «جبرئیل»، پیک وحى خدانازل شد و آیات زیر را بر پیامبر نازل کرد:
( قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ
ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﮕﻮ : ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺣﺮﺍم ﺍﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﻳﺪﻥ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮم ﻭ ﻋﻮﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ] ﻓﺮﻭ ﺑﻨﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺷﺮﻣﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻗﻄﻌﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ، ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ .
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ....
ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﮕﻮ : ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺣﺮﺍم ﺍﺳﺖ ﻓﺮﻭ ﺑﻨﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺷﺮﻣﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺯﻳﻨﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﻯ ﺯﻳﺒﺎ ، ﮔﻮﺷﻮﺍﺭﻩ ﻭ ﮔﺮﺩﻥ ﺑﻨﺪ ] ﻣﮕﺮ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﻛﻪ [ ﻃﺒﻴﻌﺘﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻭ ﺣﻨﺎ ﻭ ﺳﺮﻣﻪ ، ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ] ﭘﻴﺪﺍﺳﺖ [ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻛﺴﻰ ] ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻧﻜﻨﻨﺪ ، ﻭ [ ﺑﺮﺍﻯ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﻭ ﺳﻴﻨﻪ ] ﻣﻘﻨﻌﻪ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﻯ ﮔﺮﻳﺒﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﻧﺪ ، ﻭ ﺯﻳﻨﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻧﻜﻨﻨﺪ ﻣﮕﺮ برای محارم). سوره نور آیات 30،31
📚«وسائل الشیعه»، ج 20، ص 192؛ «نور الثقلین»، ج 3، ص 588؛ «المیزان»، ج 15، ص 116؛ «تفسیر صافى»، ج 3، ص 430.
نکته: این آیات این روزها نیز باید برای همه ی ما به کرّات تلاوت و مورد تأمل قرار گیرند چرا که نگا
🌸🍃🌸🍃
#نگاه_حرام
فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم
👀 میبینی
میخواهی، به وصالش نمیرسی، دچار افسردگی میشوی!
👀میبینی
شیفته میشوی، عیبهایش را نمیبینی، ازدواج میکنی، طلاق میدهی!
👀میبینی
دائم به او فکر میکنی، از یاد خــدا غافل میشوی، از عبادت لذت نمیبری!
👀میبینی
با همسرت مقایسه میکنی، ناراحت میشوی، بداخلاقی میکنی!
👀میبینی
لذت میبری، به این لذتها عادت میکنی، چشم چران میشوی، در نظر دیگران خوار میگردی!
👀میبینی
لذت میبری، حب خدا در دلت کم میشود، ایمانت ضعیف میشود!
👀میبینی
عاشق میشوی، از راه حلال
نمیرسی، دچار گناه میشوی!
🔰#آیتالله_مجتهدی_تهرانی
🌹✨https://eitaa.com/mahdixxv
.