🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش دهم
🔻حضرت آدم و حوا که چشم باز می کنن و می بینن دیگه از سیر و سلوک خبری نیست، پشیمون میشن و میل به بازگشت پیدا می کنن، ( فکر کن شما کربلا باشی، فارغ از رنج دنیا و برگردی سر زندگی خودت، چه حال بدیه؟؟؟؟)
خلاصه حضرت آدم و حوا به قدری اشک می ریزن که اشک ها مثل رودی جلوشون جاری میشه. و خب کلید به دل خدا راه یافتن چیه؟؟؟؟ اشک و تضرع ….
▫️ پس قرآن میگه بعد این پشیمونی:
«فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»
«پس آدم از خدای خود کلماتی آموخت و خداوند توبه او را پذیرفت، زیرا خدا بسیار توبهپذیر و مهربان است.»
👇🏻حالا بیایین دقیق تر این آیه رو بررسی کنیم:
🔸تلقی: حقیقت چیزی رو ملاقات کردن
🔸کلمه: کلمه در قرآن به معنای حقیقت یا نشانه ای است که خداوند ساخته و دارای شرافت است.
🔸فتاب: پس بازگشت ( گناهی نکرده بودن که پس چه توبه ای، در واقع منظور از توبه اینه بازگشت به همون مقام والای سیر و سلوک الهیه…)
🟢 پس ترجمه کلمه به کلمه آیه بالا میشه: آدم به خواست خدا حقیقت هایی را ملاقات کرد و در اثر این ملاقات به مقام والای سیر و سلوک بازگشت.
⁉️حالا چه کلمه هایی بودن مگه؟؟؟
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش یازدهم
❗️موقع سجده به حضرت آدم یادتونه خدا به ابلیس گفت: تکبر می ورزی و سجده نمی کنی؟ مگه از عالّیینی؟؟
- حضرت آدم اونجا گفت: عه مگه همه به من سجده نمی کنن؟
- خدا گفت: نه خیر پنج نفر هستن که عالّیین هستن و مقام والایی دارن، اصلا کل دنیا برای اونها خلق شده، و همه در اصل اول به اونها سجده کردن…
- آدم گفت: خدایا بهم نشون شون بده،
- خدا گفت: به ساق عرش نگاه کن.
و حضرت آدم دید که ۵ نور مقدس در عرش در طوافند. ( اینجا حضرت آدم فقط نور 5 تن رو دید ولی به حقیقت و عظمت آنها پی نبرد)
📌اما وقتی به زمین هبوط کرد و اشک ریخت، در حال گریه و تضرع؛ جناب جبرئیل اومدن و این کلمات رو بهشون یاد دادن؛
« یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قدیم الاحسان بحق الحسین»
💠و با گفتن هر عبارت حضرت آدم و حوا به حقیقت هر کلمه ( هر یک از معصومین در واقع پی بردن)
خلاصه که با گفتن هر اسم، مقام والا و حقیقت هر یک از اهل بیت رو ملاقات می کردن که با گفتن آخرین نام، به قدری حزن و گریه اشون شدید شد که از جناب جبرئیل پرسیدن این نام کیه؟؟؟
◼️اون لحظه جناب جبرئیل لباس عزا بر تن کرد و اومد تا اولین روضه ی تاریخ رو بخونه؛
و گفت: آدم! حسین از فرزندان توست، مصیبتی به او می رسد که تمام مصیبت های عالم در مقابلش هیچه،
درحالی که از شدت عطش آسمان رو غبارآلود می بینه، سر از تنش جدا می کنن…
غریبا، فریدا، وحیدا…، غریب و تنها و بی یار و یاور بود حسین فاطمه در دشت بلا…💔😭
❗️ این روضه و اشک بر مصیبت اباعبدالله شد سرّ بازگشت به سوی خدا، پس بیهوده نیست که میگن هر کس امام حسین رو زیارت کرد مانند کسی است که خدا رو در عرش ملاقات کرده…
▫️و میگن، این اتفاق و توبه ی آدم در صحرای عرفات و روز عرفه اتفاق افتاده، و برای همینه که از عرفه یعنی شناخت برای این روز استفاده میشه. یعنی شناخت امام حسین و رسیدن به خدا از این شناخت.
برای همینه، دعای عرفه رو از زبان امام حسین میخونیم و زیارت امام حسین در روز عرفه بسیار ثواب بالایی داره…🤍
پس به حرمت اشک بر اباعبدالله ما و اجدادمون ساکن زمین شدیم و آمرزیده...
🌱 لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد. ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین 🌱
🌙طبق قرار دلتنگی ام با امام حسین جانم، خطاب بهشون میخوام بگم:
«بنا نبود که عاشق کنی محل ندهی، ز کم محلی معشوق زار باید زد...»
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
مــهــدیــا
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش یازدهم ❗️موقع سجده به حضرت آدم یادتونه خدا به ابلیس گفت: تکبر می ورزی و سجد
🌱 #نبرد_حق_و_باطل / بخش دوازدهم
سوالی که هست اینه : بهنظرتون چرا هبوط موجب کمال انسان شد؟! به خاطر یاد گرفتن یک سرّ... حالا اون سرّ چی بود؟! ذکر توسل به حضرت محمد و آل محمد که حضرت آدم، مرحله به مرحله با اون ذکر، وارد حال مکاشفه شد.
پس سرّ ملاقات با خدا، سرّ حضور در نزد ملائکهی الهی؛ توسل به محمد و آل محمد و خصوصاً نام اباعبدالله الحسین علیهالسلام ❤️🩹.
و حالا هر کس از بنی آدم این امکان رو داره که با توسل به این ذکر، در حال مکاشفه و دیدن بهاء الهی قرار بگیره که این قطعاً لطف خدا بود.
دیدی وقتی محرما میری روضه، از مجلس میای بیرون، انگار حالت خوبه، انگار جانِ تازه گرفتــی؟ این نتیجهی همین توسلی است که لطف خدا شامل حال حضرت آدم شده بود.
و بعد که این شد دین حضرت آدم، باید این رو به فرزندانش بیاموزه و این مسیر رو بره... این گنج موجب احوالات مکاشفه در حضرت آدم شد.
اما یک چیزی وجود داره، اونم اینکه شیطان میخواد مقاومت کنه تا این حالات برای هیچ یک از بنی آدم (یعنی ماها) فراهم نشه. اگر این گنج درون قلبته، محکم حفظش کن! مبادا این گنج رو از دست بدیم...
تو که یک گوشهی چشمت غم عالم رو برد، نم اشکت، گُنهِ حضرت آدم رو برد. از بهشت تو چه گویم که از روز ازل، روضهات را که خدا خواند، جهنم رو برد.
شیشهی عطر شما، در دل آدم که شکست، عطر انفاس بهشتت، دل آدم رو برد. خیلی زشته محب امام حسین بره جهنم! :) تا دیر نشده قدر این گنج رو بدونیم... 💔
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
مــهــدیــا
🌱 #نبرد_حق_و_باطل / بخش دوازدهم سوالی که هست اینه : بهنظرتون چرا هبوط موجب کمال انسان شد؟! به خاطر
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش سیزدهم
سری قبل متوجه شدیم که چطور توبه حضرت آدم پذیرفته شد؟
حالا باید حضرت آدم و حوا زندگی در زمین رو شروع کنند....
دوربین رو بگیریم سمت خانوادهی حضرت آدم؟ بریم ببینیم قراره زندگیشون به چه صورت باشه🤔
برای اینکه امید بازگشت به عرش وجود داشته باشه برای حضرت آدم، خداوند باید نمادی رو قرار میداد تا یادآوری بشه برای حضرت از حضور در بهشت خدا...
خداوند نمادی رو قرار داد به نام (حجر الاسود) تا حضرت آدم بره جایی که خداوند بهش گفته، نصب کنه
حجر الاسود اول درخشان بود، اما به خاطر گناهان بنی آدم، رنگ سیاهی گرفت...
اون سنگ یک نماد بهشتیست.
ملائکه آمدند به حضرت آدم دستور دادند مطابق یک فرمولی خانهای بسازه که قراره بعداً بهش بگه《کعبه》
ملائکه به حضرت آدم یاد دادند که طواف کنه
وقتی حضرت آدم به تعلیم ملائکه تمام اذکار طواف رو یاد آموختند و شرایطش رو یاد گرفتن،
ملائکه گفتند: آدم! حجت تمام شد...
بدان که ما ۲۰۰۰ سال پیش از تو، حج این خانه رو انجام دادیم
آخه اصلاً مگه ملائکه روی زمین بودند که با آدم صحبت میکردند؟!
ملائکه همه جا هستند ولی چه در زمین باشند، چه نباشند گفتند که این مکان یعنی کعبه در عرش هم هست به اسم بیت المعمور و اونجا ملائکه دائماً در طواف خانهی خدا هستند...
یعنی این طواف شما، نازلهای از طواف فرشتگان در بیت المعمور است و اگر طواف رو درست انجام بدی، تمام احوالات معنوی که فرشتگان موقع طواف دارند رو شما هم خواهی داشت...
پس اولین عمل توحیدی یعنی طواف کعبه توسط ملائکه برای آدم نازل شد...
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی🌤
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
مــهــدیــا
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش سیزدهم سری قبل متوجه شدیم که چطور توبه حضرت آدم پذیرفته شد؟ حالا باید حضرت آد
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش چهاردهم
توی بخش قبل متوجه شدیم اولین عمل توحیدی که توسط ملائکه بر آدم نازل شد چطوری بود✨
حالا بیایید کم کم بریم سراغ زندگی مادی حضرت آدم
اونا غذاشون چی بود؟ اصلاً مگه بلد بودن غذا درست کنند🤔
آدم به صورت مطلق با خدای متعال در ارتباط بود
خداوند گندم رو نازل کرد🌾، به حضرت آدم کاشت، داشت و برداشت رو آموزش داد
آدم یاد گرفت گندم رو بکوبه، آرد کنه و نان درست کنه
بعداً خدا دامداری و استفاده از حیوانات اهلی رو هم به آدم آموخت
اونا در کنار کعبه، اولین خانهها رو هم ساختند که مرکز اون شهر بیت الله بود یعنی سمتی که مردم خدا رو میپرستیدند🕋
اول به اونجا میگفتند: بَکه، اما کم کم اسمش شد <مکه>
نسل آدم در حال گسترش بود، حضرت آدم فرزندانی به دنیا آوردند👼🏻
اما مگه حضرت آدم بلد صحبت کنه؟ که فرزند آوردی میکرد!
همون روز اول به فضل الهی حضرت آدم و حوا میتونستند صحبت کنند
تازه نه تنها صحبت میکردند بلکه صحیفه داشتند و مینوشتند📝
اگر بلد نبودند که آدم و حوا نمیتونستند کنار هم زندگی کنند...
پس تمام اینها برای آدم آشنا و شناخته شده بود
خلاصه که برخلاف نظریات غربی، کلام و صحبت طبق روایات ما از ابتدای خلقت بوده وگرنه که یک خانواده چطور باهم تعامل میکردن؟
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
مــهــدیــا
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش چهاردهم توی بخش قبل متوجه شدیم اولین عمل توحیدی که توسط ملائکه بر آدم نازل ش
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش پانزدهم
توی بخش قبل متوجه شدیم که حضرت آدم دامداری و کشاورزی را آموخت
حالا یک سؤال🤔این اطلاعات چطور به دست ما میرسه؟
از سمت یک شاهد، که خداست
با سلسلهی انبیاء هم به دست ما رسیده
یعنی سندها و روایاتی که اتصال پیدا میکنه به حضرت آدم
حضرت حوا فرزندانش رو دوقلو دوقلو به دنیا میآورد: یک دختر و یک پسر
حالا این خانواده چطور گسترش پیدا کرد؟ فرزندان حوا چطور ازدواج کردند و خانواده رو گسترش دادند؟🤷🏻♀️
یهودیان این داستان رو به اشتباه بیان کردند و گفتند خواهر برادر باهم ازدواج میکردند!
اما این حرام خداست، درسته احکام کامل نبوده اما این فطرت انسانه و غیر ممکنه!
بر اساس اسناد شیعه، خداوند حوریههایی نازل میکرده برای ازدواج با پسران حوا
پس نسل آدم و حوا، نیمی انسان و نیمی ملک هستند👼🏻
شنیدی میگن حضرت آدم پیغمبر بوده؟
آخه چطوری؟ پیغمبرِ کی بوده؟🧐
حضرت آدم، راه بازگشت به بهشت رو به فرزندانش یاد داد
مناسک توحیدی هم توسط حضرت آدم به فرزندانش آموزش داده شد، مثل حج🕋
و بعد از اینها، سنت قربانی کردن رو باید آموزش میداد
طبق سخن بزرگان، قربانی یعنی هر چه باعث تقرب انسان به خداست
الصلاة قربان كل تقي: نماز هم موجب نزدیکی بندگان با تقوا به خداوند متعال میشه
در رابطه با قربانی، یکسری امتحان وجود داره
برای محک زدن ایمان انسان⚡️
خداوند میفرماید به چه تعلق داری؟
به این خانه؟ پول؟ حیوان؟ ماشین؟
بعد خدا میفرماید حاضری به خاطر من، ازش دست برداری؟
یک فرصت امتحانی پیدا میکنه
که بین مدرک تحصیلی، پول، خانه که بهش تعلق داری و خداوند؛ کدوم رو انتخاب میکنی؟!
این میشود امتحان تقوای بشر
تا خدا بنده نواز است، به خلقش چه نیاز؟
میکشم ناز یکی، تا به همه ناز کنم🕊
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
مــهــدیــا
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش پانزدهم توی بخش قبل متوجه شدیم که حضرت آدم دامداری و کشاورزی را آموخت حالا
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش شانزدهم
تا بخش قبل متوجه شدیم فرصت امتحان برای انسان چطور به وجود میاد
اگر یادتون باشه راجب واژهی "قربانی" هم صحبت کردیم👌
حالا یکی از فرزندان آدم کشاورزیست به نام قابیل و یکی دامداریست به نام هابیل
خدا میخواهد مقامی بعد از حضرت آدم به یکی از فرزندان او، به ارث برسه✨
میفرماید: برید بهترین قربانی رو برای خدا بیارید
حالا خدا داره ایمان رو امتحان میکنه، اون گوسفندی که میخواد قربانی بشه که گوشت و خونش به خدا نمیرسه! تقواست که برای خدا مهمه🌤
پس این قربانی شد یک رقابت مهم
چون این امتحان برای این بود که حضرت آدم وصی خودش رو انتخاب کنه
هابیل یک گوسفند آورد
قابیل از میان زمین کشاورزی کوچکترین و کم آب ترین خوشه های گندم رو آورد
قربانی از قابیل قبول نشد❌
اونجا ابلیس داشت بر قلب قابیل نفوذ میکرد که تو پسر بزرگتری، تو باید جانشین پدرت بشی و آتش حسادت رو در قلبش روشن کرد
چون شیطان قسم خورده بود که انسانها رو از راه درست خارج کنه✋
مدام حیلههاش رو وارد قلب قابیل میکرد و وسوسهها بیشتر میشد به جایی رسید که به قابیل گفت فقط یک راه داری، اونم اینه که هابیل رو بُکُشی!🤯
اگر این کارو بکنی دیگه هابیل جانشین نمیشه و سالهای آینده از فرزندان او هم خبری نیست که بیان بگن پدر ما برنده شد و تو باختی!
قدرت آتش در قلب قابیل بیشتر و بیشتر شد🔥
تا حالا در اون سرزمین قتل اتفاق نیوفتاده بود که قابیل "کشتن" رو بلد باشه😳
ابلیس راه قتل رو به قابیل یاد داد...
قابیل به هابیل گفت: میکُشمت!
هابیل گفت: من بابت این کار و این حرفت، از تو پیش دستی نمیگیرم و تو با کشتن من از دایرهی دین خارج میشی🫷
نتیجهی وسوسههای ابلیس باعث شد دست قابیل به خون برادرش آلوده شد
با کشتن هابیل نه تنها قربانیاش پذیرفته نشد بلکه مهر خاسرین بر پیشانی او زده شر و تا ابد خواهد ماند...
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد🌱
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش هفدهم
تا بخش قبل متوجه شدیم اولین قتلی که اتفاق افتاد چطوری بوده و شیطان چطور به قلب انسان نفوذ میکنه...
قابیل به سمت آتش جذب شده بود و اولین معبد ساخته شد برای پرستش آتش🔥
بحث سر پرستش بود:
پرستش خدا / پرستش شیطان
قابیل موقع پرستش میگفت انقدر تو رو میپرستم تا قربانی مرا قبول کنی
همین وسوسهها کار دستش داد و آلوده شد به خون برادر!
بعد از کشتن هابیل، پشیمان شد اما دیگه کار از کار گذشته بود😢
به اذن خدا دو تا کلاغ فرستاده شد که داشتن یک کلاغی که کشته شده رو دفن میکردن، زمین رو با پا کندن و دفنش کردن و خاک ریختن
قابیل یاد گرفت تا هابیل رو دفن کنه👌
وقتی برگشت آدم گفت: هابیل کجاست؟!
قابیل هم گفت مگه سپردیش دست من؟ برو خودت پیداش کن😯
آدم با وحی خدا هدایت شد به سمتی که هابیل رو دفن کرده بود، مکان دفن رو پیدا کرد و قابیل رو لعنت کرد و از شهر بیرونش کرد
قابیل هم با وسوسههای درونی که داشت عدهای از افراد رو هم فریب داد و با خودش برد در زندگی دهکدهی آدم یک دهکدهی دیگه بنا کرد🏕
حضرت آدم ۴۰ روز برای هابیل گریه کرد، این اولین داغ بود، حوا هم کنار او گریه میکرد
تا این که خدا وعده داد فرزند دلبندی شبیه هابیل بهشون میده👶🏻
اسم او رو گذاشتند: هبة الله؛ یعنی کسی که خدا او رو به آنها هدیه داده✨
آدم ایامش گذشت، تقریباً در ۹۳۰ سالگی آمادهی فوت شد
به دستور خدا باید هبة الله رو وصی خودش قرار میداد و اسم اعظم و علم و دانش رو به امانت به او داد🥀
صحف آدم رو به او سپرد و آخرین جملهای که آدم به هبة الله گفت این بود که از قابیل و شهرش دور باشند و سمتشون نرن❌
و از هبة الله خواست میوهی بهشتی به او بده
هبة الله رفت بیاره که توی مسیر جبرائیل امین و ملائکه الله رو دید که گفتند همین الان روح پدرت از جسمش خارج شد و به سمت خدا رفت...
پس جبرئیل و ملائکه الله به هبة الله تسلیت گفتند🖤
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش هجدهم
تا بخش قبل متوجه شدیم حضرت آدم فوت شد و حالا باید به عزا مینشستند
هبة الله صحنه رو دید، کفن و دفن انجام شد
پدر رو در تابوت قرار دادند و بعداً این تابوت توسط حضرت نوح بعد از طوفان در مکان دیگری به نام نجف امروزی مجدداً دفن شد
هبة الله اولین نماز میت و اولین نماز رو برای یک پیغمبر خوند
۷۵ بار تکبیر گفت این یعنی ۷۵ ملائکه پشت سرش به صف ایستادند
هبة الله ادب کرد به جبرئیل گفت شما جلو بایست
جبرئیل امین هم لطیفانه گفت:
تو فرزند همون کسی هستی که خدا تمام ملائکه الله رو به سجده بر او امر کرد و تو قائم مقام اویی...
اولین جلسهی ختم برگزار شد
حالا اوضاع چطور میخواد پیش بره؟
یک طرف شهر هابیل هست که به دست هبة الله افتاده یعنی سرزمین سپید، یک شهر هم به دست قابیل یعنی شهر سیاه هست
بزرگترین درگیری ها همیشه برای رسیدن به پیامبری بوده چون اهمیت زیادی داره
یادتونه در بخشهای قبل گفتیم انسان امکان این که کسی رو نپرسته نداره؟ یا وادی پرستش خداست یا شیطان!
در شهر سپید خدا یک ارادهای دارد
خداوند این رو میخواد: ملک محمد و آل محمد
خداوند جامعهی انسانها رو با اختیار خودشون به سمت تحقق این دولت و ملک عظیم ببرد
هر پیامبری که اومده یک آجر به این بنا اضافه کرده تا کارِ خدا، تکمیل و تکمیل تر بشه
اگر تنبلی و کاهلی وجود داشته باشه قطعاً زمان بیشتری میبره اما وعدهی خدا قطعاً تحقق پیدا میکنه
از آن طرف هم ابلیس میخواد کار خدا رو خراب کنه و هر دو می خوان سایهی خودشون رو در این شهر همیشگی کنند
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش نوزدهم
در بخش قبل متوجه شدیم در هر حال و جامعهای وعدهی الهی انجام شدنی هست
خدا و شیطان هر دو دنبال فراگیری هستند
دنیا یا جای خداست یا شیطان!
خداوند ۵۰ صحیفه به همراه صحف حضرت آدم رو به هبة الله عطا کرد
حوریهای از آسمان نازل گشت و همسر هبة الله شد، فرزندی به نام ریسان متولد شد
قابیل اومد پیش هبة الله و تهدید کرد که اگر بخوای پات رو از گلیمت درازتر کنی همون سر نوشتی که هابیل به آن مبتلا شد تو هم به آن مبتلا میشی!
حالا هبة الله باید چیکار میکرد؟!
راه درست رو که نمیتونست رها کنه
باید مسیر پدرش رو ادامه میداد
از طرفی هم قابیل آدمی نبود که همون بلابب که سر هابیل آورده سر هبة الله نیاره و این اصلاً ازش بعید نبوده وقتی یکبار این کارو کرده...
چقدر سخت و ترسناک!
هبة الله باید توسعهی ایمان رو آشکار پیش ببره به حالتی که قابیل و قابیلیان متوجه نشن؛ این اولین تقیه بود که توسط پیامبران الهی اتفاق افتاد!
برای تحقق پروژهی خداوند، مؤمنین باید دست به دست هم بدهند و با هم پروژه رو در دست بگیرند
پیامبران ریاستی دارند برای دین الهی که با جبر دین رو تحمیل نمیکنند بلکه مردم اختیاراً باید پروژهی الهی و دستوراتش رو بپذیرند
پیامبران برای تبلیغ دین جنگ راه نمیانداختن! کشت و کشتار هم راه نمیانداختن! چون اجازه نداشتند...
و اینجاست که غریب و مظلوم هستند
اکر عقل انسانها رشد کنه با تربیت انبیاء
در نقطهای مردم متوجهی فریب و زور طرف مقابل میشن و به سمت انبیاء میرن
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد🌱
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش 20
🔻دوربین رو گذاشتیم سمت شرق، جایی که جناب هبه الله دارن با آرامش و حوصله دین و راه خدا رو تبلیغ میکنن اونجا خبری از فریاد و زور و اجبار نیست، بلکه با روش ملایم و تدریجی، مردم یکییکی، آرامآرام به سمتشون میان و دوست دارن ازشون بشنون و یاد بگیرن. ولی اون طرف، یعنی شهر قابیل و قابیلیان داستان کاملا فرق داره؛ اونها برای جذب مردم دست به هر کاری میزنن!
🔸هرکی نیاد، به زور میارنش، به فریبش میکشن، با تمسخر و فشارهای اجتماعی اونو وادار میکنن که به جمعشون بپیونده. به همین خاطر جمعیتشون خیلی سریعتر رشد میکنه، ولی کیفیتشون خوب نیست، چون خیلیها از روی اجبار و فشار اومدن.
🔹اما جریان ایمان و مومنین در شهر سفید، آرام اما مستمر و پایدار داره حرکت میکنه؛ مثل یه رودخانه عمیق که ممکنه آرام باشه ولی همیشه جلو میره و هرگز متوقف نمیشه.
🌟یکی از مناسک خیلی مهمی که جناب هبه الله ایجاد کرد، مراسم سالانه «یوم العید» بود؛ یعنی روز عیدی که به دستور حضرت آدم علیه السلام برگزار میشد. تو این روز، وصایای حضرت آدم و امانتهای الهی که به جناب هبه الله رسیده بود، بازخوانی میشد، و همه مومنین گرد هم جمع میشدن تا عهد و پیمانشون رو تجدید کنن.
👦👧بچهها این روز رو مثل یه جشن بزرگ دوست داشتن و با اشتیاق لحظهشماری میکردن، مامان باباها هم خیلی به این روز اهمیت میدادن. روز عید ترکیبی بود از شادی دنیا و آرامش آخرت، خیلی پاک و باصفا بود.
🕊در این روز جناب هبه الله صحیفههای حضرت آدم رو میخوند و به مومنین یادآوری میکرد که چطور باید از اختلاط با قابیلیان و نزدیک شدن به اونها خودداری کنن. سالی یک بار، یه جلسه وعظ و گفتوگو داشت که رئیس و ریش سفیدان جامعه مومنین انجام میدادن و پیامهای مهمی درباره راه درست و حفظ ایمان میرسوندن.
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال
🌱#نبرد_حق_و_باطل / بخش 21
🔻ایام جناب هبه الله به پایان رسید و با وحی الهی، وصیتها و امانتهای انبیا رو به فرزندش ریسان بن نزله، که به او انوش هم میگفتن، سپرد.
🔸ریسان، فرزندی از نسل حوریهای بهشتی بود و جنابهبه الله بود و باید راه پدر رو ادامه میداد. وصایای حضرت آدم علیه السلام و صحیفههای اضافی که به مرور اضافه شده بود، همه به او تحویل داده شد.
🔹هبه الله به او گفت: «اگر روزی سختیها و فشارهای دشمنان زیاد شد، بدان که سرعت رشد کافرها بیشتر شده و مومنین ممکن است در وضعیتی سخت و استضعاف قرار بگیرند. در این لحظه، باید چشم انتظار منجی باشید.»
💡اولین بار همینجا بود که مفهوم انتظار منجی وارد شهر مومنین شد. انتظاری که پیامبران قبلی به آن اشاره کرده بودند. آن منجی، نوح بود؛ کسی که وعده داده بود سختیها را به پایان برساند، خداپرستی را گسترش دهد و همه را نجات دهد.
🌿پس وقتی فشارها زیاد شد، یاد نوح کنید و به انتظار او بنشینید؛ چون این انتظار خودش مایه آرامش و تسکین دردهاست و تحمل مشکلات را آسانتر میکند.
❓شاید بپرسید منظور از سختیها چیست؟ سختیهایی که این شهر سفید و مردمش پیش رو داشتند، خیلی عمیقتر از هر چیز بود؛ وقتی که دو شهر سفید و سیاه به هم مخلوط شدند و مرزها شکست.
@mahdiya_ins | 🦋 با مهدیا به خودت ببال