🔅#پندانه
✍ آنچه از سر گذشت، شد سرگذشت
🔹مردی در حال مرگ بود. وقتی متوجه مرگش شد خدا را با جعبهای در دست دید. مکالمهاش با خدا زیباست.
▫️خدا: وقت رفتن است.
▪️مرد: به این زودی؟ من نقشههای زیادی داشتم.
▫️خدا: متاسفم، ولی وقت رفتن است.
▪️مرد: در جعبهات چه داری؟
▫️خدا: متعلقات تو را.
▪️مرد: متعلقات من؟ یعنی همه چیزهای من؛ لباسهایم، پولهایم و...
▫️خدا: آنها دیگر مال تو نیستند، آنها متعلق به زمین هستند.
▪️مرد: خاطراتم؟
▫️خدا: آنها متعلق به زمان هستند.
▪️مرد: خانواده و دوستانم؟
▫️خدا: نه، آنها موقتی بودند.
▪️مرد: زن و فرزندانم؟
▫️خدا: آنها متعلق به قلبت بودند.
▪️مرد: پس وسایل داخل جعبه حتما بدنم است؟
▫️خدا: نه، آن متعلق به گردوغبار است.
▪️مرد: پس مطمئنا روحم است؟
▫️خدا: اشتباه میکنی، روح تو متعلق به من است.
🔸مرد با اشک در چشمهایش و با ترس زیاد جعبه در دست خدا را گرفت و باز کرد؛ دید خالیست!
▪️مرد دلشکسته گفت: من هرگز چیزی نداشتم؟
▫️خدا: درست است، تو مالک هیچچیز نبودی!
▪️مرد: پس من چه داشتم؟
▫️خدا: لحظات زندگی مال تو بود. هر لحظه که زندگی کردی مال تو بود.
💢 زندگی همین لحظههاست. قدر لحظهها را بدان و لحظهها را دوست داشته باش.
☑ "مهدی یار"
🆔️ @Mahdiyar1414
🔅#پندانه
✍️ لطفا زود قضاوت نکن
🔹صبح شد و مرد با انرژی و حس خوب مطابق هر روز سوار بر اتومبیلش شد و بهسمت محل کارش حرکت کرد.
🔸در جاده دوطرفه، ماشینی را دید که از روبهرو میآمد و راننده آن، خانم جوانی بود.
🔹وقتی این دو به هم نزدیک شدند، خانم در یک لحظه سر خود را از ماشین بیرون آورد و به مرد فریاد زد: «حیووووووووون!»
🔸مرد متعجب شد اما بلافاصله در جواب داد زد: «میمووووووون»
🔹و هر دو به راه خودشون ادامه دادند.
🔸مرد بهخاطر واکنش سریع و هوشمندانهای که نشون داده بود، خشنود و خوشحال بود و در ذهنش داشت به کلمات بیشتری که میتونست تو اون لحظه بار اون خانم کنه، فکر میکرد و از کلماتی که به ذهنش میرسید، خندهاش میگرفت.
🔹اما چند ثانیه بعد سر پیچ که رسید حیوانی وحشی که از لابهلای درختان کنار جاده درآمده بود، با شدت خورد توی شیشه جلوی ماشین و اتومبیل مرد بهسمت آن درختان منحرف شد.
🔸و آنجا بود که متوجه شد حرف اون خانم هشدار بوده نه فحش و فهمید اسیر قضاوتکردن زودهنگام شده.
✅ 'مهدی یار'
🆔️ @Mahdiyar1414
🔅 #پندانه
✍ کسی كه شكست خورده، هزاران قدم از بقیه جلوتر است
🔹تاجر ورشکستهای، مريد یکی از عالمان بود.
🔸روزى براى تصميمگيری درمورد يک موضوع تجارى نياز به مشاور بود.
🔹عالم از شاگردان خواست تا آن مرد تاجر را نزد او آورند.
🔸يكى از شاگردان به اعتراض گفت:
اما او يک تاجر ورشكسته است و نمیتوان به مشورتش اعتماد كرد.
🔹علم پاسخ داد:
شكست يک اتفاق است، يک شخص نيست. کسی كه شكست خورده، در مقايسه با كسى كه چنين تجربهاى نداشته است، هزاران قدم جلوتر است.
🔸او روى ديگر موفقيت را بهوضوح لمس كرده و تارهاى متصل به شكست را میشناسد.
🔹او بهتر از هركس ديگرى مىتواند سياهچالههاى منجر به شكست را به ما نشان دهد.
🔸وقتی كسى شكست مىخورد، آگاه باشيد كه او هزاران چيز ياد گرفته است كه اگر شجاعت خود را از دست نداده باشد، میتواند به ديگران منتقل كند.
🔹وقتى كسى شكست مىخورد هرگز نگویيد او تا ابد یک شكستخورده است.
✅ 'مهدی یار'
🆔️ @Mahdiyar1414
🔅 #پندانه
✍ گذر از تاریکیها
🔹درخت را ببین، قبل از اینکه شاخههایش نور را لمس کند، ریشههایش تاریکی را لمس کرده.
🔸گاه برای رسیدن به نور باید از تاریکیها گذر کرد.
✅ "مهدی یار"
🆔️ @Mahdiyar1414
🔅 #پندانه
✍ آدمهای متفاوتی که کنارمان هستند
🔹من برای خودم خطهایی دارم.
🔸دور بعضی چیزها، زیر بعضی چیزها و روی بعضی چیزها، گاهی خط قرمز، گاهی خط زرد و گاهی خط سبز میکشم.
🔹روی بعضی آدمها را خط قرمز کشیدهام؛
آنها که همیشه سهمی از حس خوبم را به تاراج میبرند. حسودها، خودبینها و مهمتر از همه آنها که همیشه به من دروغ گفتهاند.
🔸زیر بعضیها را خط زرد میکشم؛
آدمهایی که تکلیفت را با آنها نمیدانی. مثل فصلها رنگ عوض میکنند و اعتباری نیست، نه به تحسین و نه به تکذیبشان.
🔹و دور بعضیها را خط سبز میکشم؛ سبز سبز تا یادم بمانند و یادگار همیشگی ذهنم باشند.
🔸آدمهایی که شاید همه فرق و خاصبودنشان در نگاه و کلامشان باشد. آدمهایی سادهٔ ساده.
🔹این آدمها را باید قاب گرفت تا جلوی چشمت باشند، تا وجببهوجب نگاهت را شکرگزار بودنشان باشی.
✅ "مهدی یار"
🆔️ @Mahdiyar1414
🔅#پندانه
✍ فکرکردن نشانه رشد است
🔹 عالمی را پرسیدند:
چرا این اندازه مردم را به فکرکردن تشویق میکنی؟
🔸عالم گفت:
فکرکردن نشانه رشد است، چون کسی که سؤال نمیپرسد یعنی فکر نمیکند و کسی که فکر نکند هر فکری را که تحویلش دهی، باور میکند و آن را میپذیرد.
🔹آنگاه جامعه دچار فاجعه میشود. پر از خرافات و بدعتها و انحرافات، جنگ عقاید و... که همه چیز را میسوزاند
....
این متن در جایی خوانده شد و آقایی مثال هایی گفت؛
مثلا" میتوانیم تفسیر قرآن و احادیث معتبر را بخوانیم و راجع بهشان تفکر کنیم، یا مثلا" کتاب ها یا جلسات سخنرانی های علما و کارشناسان و پژوهشگران معتبر و مورد اطمینان را دنبال کنیم یا سخنرانی ها یشان را به صورت فایل صوتی گوش کنیم،یا مثلا" معانی مناجات نامه ها را مطالعه کنیم و راجع بهشان تفکر کنیم.( مخصوصا" در اماکن مذهبی به خصوص زیارتگاه ها)
التماس دعا🙏🏻⚘
✅ "مهدی یار"
🆔️ @Mahdiyar1414
🔅 #پندانه
✍ هر چیزی و هر رفتاری میتونه برات آموزنده باشه
🔹هر چيزی که اذیتت میکنه، داره صبرکردن رو بهت یاد میده.
🔸هر کسی که ترکت میکنه، داره بهت یاد میده چهجوری رو پاهای خودت بایستی.
🔹هر چيزی که عصبانیت میکنه، داره بهت بخشش و شفقت رو یاد میده.
🔸هر چيزی که ازش متنفری، داره بهت عشق بیقید و شرط رو یاد میده.
🔹هر چيزی که ازش میترسی، داره بهت شهامت مقابله باهاش رو یاد میده.
🔸و هر چیزی که نمیتونی کنترلش کنی، داره بهت چگونه رهاکردن رو یاد میده.
"مهدی یار"
🆔️ @Mahdiyar1414
🔅#پندانه
✍ صداقت، تنها امتحانیست که تقلب ندارد
🔹چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر به خوشگذرانی پرداختند.
🔸اما وقتی به شهر خود بازگشتند متوجه شدند که درمورد تاریخ امتحان اشتباه کردهاند و بهجای سهشنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است.
🔹بنابراین تصمیم گرفتند با استاد صحبت کنند و علت جاماندن را برای او توضیح دهند.
🔸آنها به استاد گفتند:
ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه بازگشت لاستیک خودرویمان پنچر شد. و از آن جایی که زاپاس نداشتیم مدت زمانی طول کشید تا کسی را برای کمک بیابیم و به همین دلیل دوشنبه دیروقت به خانه رسیدیم.
🔹استاد پذیرفت که آنها روز بعد امتحان بدهند.
🔸روز بعد استاد آنها را برای امتحان به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی داد.
🔹آنها به اولین سوال نگاه کردند که ۵ نمره داشت. سؤال خیلی آسان بود و بهراحتی به آن پاسخ دادند.
🔸سپس ورق را برگرداندند تا به سؤالی که ۹۵ نمره داشت، پاسخ بدهند.
🔹سؤال این بود:
کدام لاستیک پنچر شده بود؟!!
✅ کانال "مهدی یار"
🆔️ @Mahdiyar1414
🔅 #پندانه
✍ نور ایمان و ظلمت شیطان در مردم دنیا روز قیامت مشخص میشود
🔹اهل معرفتی را سؤال کردند:
مردم در دنیا و آخرت به چه مانند؟
🔸گفت:
درنگ کنید تا بگویم.
🔹او سؤالکنندگان را در زمستان به باغی برد و گفت:
کدامیک از شما میتوانید به من نشان دهید کدام درخت خشک شده و کدام درخت تَر است؟
🔸گفتند:
نمیدانیم.
🔹گفت:
مردم در دنیا مثال باغی در زمستان هستند که کسی از ظاهرشان نمیداند کدامیک دلشان به نور خدا زنده است و کدام یک مرده؟
🔸اما چون بهار شود و حرارت خورشید بر زمین دمَد درختان خشک از درختان زنده آشکار شود.
🔹در روز قیامت است که مردم مشخص شوند کدامیک در دنیا به نور ایمان زنده بودند و کدامیک به ظلمت شیطان مرده بودند.
✅ "مهدی یار"
🆔️ @Mahdiyar1414
هدایت شده از "مهدی یار"
🔅#پندانه
✍️ خیرت به دیگران هم برسد
🔹روزی دانایی با قطار در حال سفر بود که ناگاه لنگه کفشش از پایش به بیرون قطار افتاد.
🔸سریعا دیگری را نیز به بیرون انداخت.
🔹مردم که متعجب شدند از وی دلیلش را پرسیدند.
🔸گفت:
لنگه کفش برایم بیمصرف است. اما اگر کسی هردو را پیدا کند، مطمئنا خیلی خوشحال میشود.
🔹سعادت چیزی است که میتوانیم بیآنکه خود داشته باشیم، دیگران را از آن بهرهمند کنیم.
✅ "مهدی یار"
🆔 @Mahdiyar1414
🔅#پندانه
✍ معشوقهای بهتر از خدا نیست
🔹صاحب نوری همیشه در ذکر خدا بود و هر کجا مینشست دل به ذکر حبیبش مشغول میداشت.
🔸هرچه کردند دل از او فراموش نکرد و برای لحظهای دل از او برنگرفت.
🔹از او پرسیدند:
چرا خدای را نمیتوانی فراموش کنی؟!
🔸گفت:
در جوانی عاشق دختر صاحب جمال و صاحب کمالی شدم. هرچه کردم او را که میلی به من نداشت، نتوانستم فراموش کنم. برای درمان این درد نزد پیر دانایی رفتم.
🔹پیر دانا گفت:
تا بهتر از آن دختر ندیدهای و نیافتهای هرگز قدرت فراموشکردن او نیابی.
🔸کنون که عاشق خدا گشتهام، یک راه بیشتر برای فراموشی او ندارم و آن اینکه معشوقهای بهتر از او بیابم.
✅ @Mahdiyar1414
🔅#پندانه
✍ از تو حرکت از خدا برکت
▫️با یک اندیشه مسیر تو تغییر مییابد.
▪️با یک لبخند ارتباط تو قویتر میگردد.
▫️با یک سپاسگزاری نعمت برایت صدافزون میگردد.
▪️با یک روشنایی، تاریکی از بین میرود.
▫️با یک شروع، قدمی برداشته میشود و مقصد حاصل میگردد.
▪️با یک فراوانی، برکتهای صدچندان افزوده میشود.
▫️با یک سلول، چندین سلول دیگر متولد میشوند و جوان میشوند.
▪️با یک خواستن، رسیدن آغاز میشود.
🔹از تو حرکت از خدا برکت. خودش فرموده: «بخوان مرا تا اجابتت کنم.»
🔸این رحمت و عنایت الهی است که از یک، چندین هزار برکت میبخشد و آغاز مهم است.
🔹در شروع هر صبح آغازی است که تا انتهای آن هزاران زیبایی و اتفاق نهفته است.
✅ @Mahdiyar1414