به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
مرغ دل پر میکشد گاهی مسافر میشود
در حریمی که کبوتر نیز شاعر میشود
از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع
چار آیینه کجا با هم مجاور میشود
روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود
بین مردم تربت این بقعه نادر میشود
غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف
در جوارش حوزهی علمیه دائر میشود
گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه
مدح مولایم علی ذکر منابر میشود
تازه از باب قبولی زیارت زائرش
تا که سیلی میخورد آسوده خاطر میشود
یک سلام از دور، سهم ما کبوترزادهها
چشم دشمن کور، دل اینگونه زائر میشود
✍ #سیدمیلاد_حسنی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
اين جا شرف، از قدر، بر افلاك دارد
در هر قدم صد بذرِ غم اين خاك دارد
اينجا، زيارتگاه رندان جهان است
در اين صدف صد گوهر تابان جهان است
هركس عجين با عشق حق باشد گِلِ او
در هر كجا باشد بوَد اينجا دل او
اينجا، تن جان جهان پنهان به خاك است
ميعادگاه عاشقانش سينهچاك است
اينجا، بقيع و بقعه، دلهاي كباب است
نور چراغش، روزها هم آفتاب است
اينجا، رواق لالههاي باغ داغ است
روشن، ز اشك چشم مردم، چلچراغ است
خواهم زبانِ گفتن و گوشِ شنیدن
اما "شنیدن کی بود مانند دیدن"
پُر خون شده تا قبر زهرا دیده، دیده
از غم فزونتر گرید از نادیده، دیده
اینجا به روی خاک اگر سر میگذارند
اولاد زهرا مادری گمکرده دارند
اینجا چراغ آل طاها گشته خاموش
مادر گرفته چار فرزندش در آغوش
خیزید ای سادات و اینجا را بگردید
دنبال قبر مخفی زهرا بگردید
اینجا که دارد از غم حیدر حکایت
زهرا حمایت کرده با جان از ولایت
اینجا درِ بیت الشرف آتش گرفته
خونین دل شاه نجف آتش گرفته
اینجا رخ خورشید چون شب گشته نیلی
در کوچه پیش طفل، مادر خورده سیلی
اینجا عدو با کینه با او رو به رو شد
دیگر مپرس از من چه با او از عدو شد
آید به گوش از بیت الاحزانش فغانش
آنجا که دشمن قطع کرده سایبانش
آنجا که رفته سینه و بازو شکسته
در بین ره گه ایستاده گه نشسته
اینجا گرفته دست بر دیوار زهرا
وز درد بوده تا سحر بیدار زهرا
اینجا علی تنها تن زهرا به گِل کرد
وز بعد او با چاه شبها درد دل کرد
اینجا علی تا صبح، شبها ناله میکرد
ناله ز داغ یار هجده ساله میکرد
اینجا پدر طفلان خود را خواب میکرد
شمع دل ایتام خود را آب میکرد
اینجا شده اشکش گلاب قبر زهرا
صبر علی افزون شده از صبر زهرا
اینجا جوابی کس نداده بر سلامش
نشنیده کس با گوش جان خود پیامش
دانی دل زائر چرا اینجا شکسته است؟
مهدی کنار تربت زهرا نشسته است
خیزید این جا دامن او را بگیرید
وز او سراغ تربت زهرا بگیرید
اینجاست کز غم جان شیعه بر لب آید
از کوچهها بوی حسین و زینب آید
در این زمین ام البنین ماتم گرفته
ماتم ز داغ صاحب پرچم گرفته
اینجا ز دشت کربلا برگشته زینب
برگشته اما بی بردار گشته زینب
غم سوخت عبدالله را و ساخت اینجا
خود دید زینب را ولی نشناخت اینجا
✍ #علی_انسانی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
دل را هماره حال و هوای بقیع توست
انگار پشت پنجرههای بقیع توست
دور بقیع تو ز چه دیوار میکشند؟
ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست
شیعه نفس که میکشد از عمق جان خود
گویی نسیم روحفزای بقیع توست
بر پادشاهی دو جهان ناز میکند
آن دلشکستهای که گدای بقیع توست
غم نیست گر بنای مزارت خراب شد
در هر دل شکسته بنای بقیع توست
در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن
ما را اگر صفاست صفای بقیع توست
ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم
جبریل، سرشکستۀ پای بقیع توست
یک خشت از مزار تو را هم نمیدهیم
صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست
اذن دخول تربت تو نام فاطمه است
آوای یا حسین، دعای بقیع توست
بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه
ای خفته در بقیع! کجای بقیع توست؟
هر شب کبوتر دل ما زائر شماست
هر جا رویم حال و هوای بقیع توست
::
گردون کتاب صبر تو را بوسه میزند
«میثم» ز دور قبر تو را بوسه میزند
✍ #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
اى زائر هميشهی تو آسمان بقيع
اى آفتاب و ماه تو را سايبان بقيع
افزون ز نيم قرن گذشت از خرابىات
كى ميشوى بهار؟! اسير خزان بقيع
خاك تو بوى غربت و اندوه ميدهد
مظلوميتْ گرفته از اينجا نشان بقيع
در پشت پنجره كه رسيدم صدا زدم
اى كاش ميشد از غم تو داد جان بقيع
از فرشيان كه خير نديدى شدى خراب
اى اشكريز غربت تو عرشيان بقيع
آباد باد خاك تو اى آنكه در بغل
بگرفتهاى چهار امام جهان بقيع
هرچند خاكى است ولى زائر حرم
حس ميكند رسيده به باغ جنان بقيع
نزديك تو كه مرثيه خواندن نميشود
اينجا شدم براى تو مرثيّه خوان بقيع
از مجتبى بگويم و از طشت پُر ز خون
از جسم و از اهانت تير و كمان بقيع
از سيدالعباد بگويم كه گريه كرد
عمرى ز ماتم شه لب تشنگان بقيع
از باقرالعلوم بگويم كه ديده بود
رأسِ حسينِ فاطمه را بر سنان بقيع
يا اينكه از مصيبت صادق بخوانم و
از آتشِ به پا شده در آشيان بقيع
ام البنين هنوز نشسته كنار تو
ميگويد از عمود و سرى خونفشان بقيع
اينان تمام سنگ بُوَد روى قبرشان
برگو كجاست تربت آن بى نشان بقيع؟
آن بانوئى كه عزّت او بعد مصطفى
گرديد پايمالِ گروه خَسان بقيع
آن دخترِ پيمبر اسلام كه نداشت
حتى ميان خانهی خود هم امان بقيع
آتش گرفت باغ و، گل و غنچه سوختند
آن هم به پيشِ چشمِ ترِ باغبان بقيع
در پشت در كه فاطمه افتاد بر زمين
مولا چه ديد؟ نيست زبانِ بيان بقيع
يا فضةُ خُذينىِ او تا به روز حشر
جانسوز نالهايست به گوش زمان بقيع
يك روز ريشه كَن شود اين ظلم، بى گمان
عجل على ظهورك يا صاحب الزمان
✍ #علی_اصغر_انصاریان
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
بس كه پنهان گشته گُل در زیر دامان بقیع
بوى گل میآید از چاك گریبان بقیع
مرغ شب در سوگ گلهایی كه بر این خاك ریخت
از سر شب تا سحر، باشد غزلخوان بقیع
ناله هاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش
از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقیع
گوش ده تا گریهی زار على را بشنوى
نیمه شبها از دل خونین و حیران بقیع
این حریم عشق دارد عقدهها پنهان به دل
شعلهها سر میكشد از جان سوزان بقیع
از دل هر ذرّه بینى جلوهگر صد آفتاب
گر شكافى ذرّه ذرّه خاكِ رخشان بقیع
هر گل اینجا دارد از خونِ جگر نقش و نگار
وه چه خوش رنگ است گلهای گلستان بقیع
بستهام پیمان الفت با مزار عاشقان
خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع
اى ولىّ حق! تسلاّ بخشِ دلهاى حزین!
خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع
سینهی این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد
كوش اى غمخوار رنجوران! به درمان بقیع
اى جهان! آباد كن، برخیز و مهر و داد كن
باز كن آباد از نو، كوى ویران بقیع
چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب
سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع
✍ #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانهای
چشمها چیزی نمیبینند جز ویرانهای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری اینجا نخواهد خورد آبودانهای
سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانهای
روضه ممنوع است، حتی بیصدا و زیر لب
پاسخش چوبست وقتی که بجنبد چانهای
کافران مأمور اجرای امور دین شدند
قبله باز افتاده در دست بتِ بیگانهای
روز و شب گرم طواف قبلههای خاکیاند
با دوچشم کاسهی خون، دستهی پروانهای
عاقبت یکروز خواهد ساخت روی این قبور
گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانهای
عاقبت یکروز این غمخانه إحیا میشود
صاحب ایوانطلاها و حرمها میشود
✍ #مجتبی_خرسندی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
عادت به گنبد دادهام چشم ترم را
این بارگاه اما به هم زد باورم را
در روضهات میسوزم و امیدوارم
بادی به سویت آورد خاکسترم را
سنگین شده بر شانههایم، میگذارم
روی ضریحی که نمیبینم، سرم را
آباد کردی خانهام را، زیر دینم
باید بسازم پس برای تو حرم را
داراییام را پای گنبد میگذارم
حتی النگوی طلای دخترم را
جبریل هم میآید و میخواهد این را:
بگذار زیر پای زائرها پرم را ...
چیزی نمانده تا زمانی که بکوبم
بر بام کعبه پرچم یا حیدرم را
آل سعودی نیست دیگر میتوانم
راحت ببوسم آستان دلبرم را
آن روز میخوانم چه زیبا در بقیعت
با سجده بر تربت نماز آخرم را
✍ #داود_رحیمی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
نه گنبد، نه حرم، نه آستانی
نه خادم تا از او پرسی نشانی
زیارت نامهی این چار قبر است
عزا و اشک و آه و نوحهخوانی
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع
تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع
کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من
تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع
کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد
اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع
آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال
در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع
آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار
جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع
آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان
تا که گردم حائل خورشید سوزان بقیع
آرزو دارم که اندر خدمت صاحبْ زمان
قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع
آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک
از ارادت رُخ نهم بر خاک ایوان بقیع
اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق
اى "مؤید" جان عالم باد قربان بقیع
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#دیر_راهب
نوشتم اول خط: بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یُمکن الفرار از عشق»
که پُر شدهست جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس «اَجَنَّنی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر، ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلع شد
همان سریست که بُرده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پُر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک: الف، لام، میم، طاها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبودهست بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شدهست و سر از نیزهها درآوردهست
جدا شدهست و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان، با سر
::
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_زمان_عج_مناجات
با کدام آبرویی روزشمارش باشیم
عصرها منتظر صبح بهارش باشیم
کاروانِ سحرش بهر همه جا دارد
تا که جا هست، چرا گرد و غبارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مردست
آنقَدَر مرد نبودیم که یارش باشیم
گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم
سالها در پی کار دل ما راه افتاد
یادمان رفت ولی درپی کارش باشیم
ما چرا؟! خوبترینها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم
::
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#شعر_توحیدی
فرازی از یک #قصیده
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آنکه شُکر یکی از هزار کرد؟...
ترکیب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشیار کرد
بحر آفرید و بَرّ و درختان و آدمی
خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتی که نشاید شمار کرد...
چندین هزار منظر زیبا بیافرید
تا کیست کاو نظر ز سر اعتبار کرد
توحیدگویِ او نه بنیآدماند و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد...
لال است در دهان بلاغت زبان وصف
از غایت کرم که نهان وآشکار کرد
سر چیست تا به طاعت او بر زمین نهند؟
جان در رهش دریغ نباشد نثار کرد
بخشندهای که سابقۀ فضل و رحمتش
ما را به حسن عاقبت امیّدوار کرد
پرهیزگار باش که دادار آسمان
فردوس جای مردم پرهیزگار کرد...
#سعدی_شیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e