eitaa logo
🌻«☆♡ܩܣܥ‌‌ویوܔ♡☆»🌻
1.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
15.9هزار ویدیو
112 فایل
کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ عشــاق پســـر فاطمــه(سلام الله)❣️ درخدمتتونیــم با کلی مطالب فوق جذاب دلنــوشــته🤞 پروفایـل🎀 منبرهای مفید👌🏻 کلیپ های آخرالزمانی🌹 پست های انگیزشی🌴 نمازهای مستحبی ارتباط با خادم کانال ادمین فعال کانال @Mitra_nori
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖خانه تکانی صلواتی 💖 👌به استقبال عید نوروز می رویم! 👌آیا برای خانه تکانی آماده شده ای؟ 👌این خانه تکانی با همه ی خانه تکانی ها فرق دارد 💢🔰💢🔰💢🔰💢🔰💢🔰💢 😍میخواهم برای عید نوروز سنگ تمام بگذارم. 🏃‍♂یک سال تمام به کار و فعالیت مشغول بودم 🧐و حالا می خواهم که به خانه تکانی مشغول شوم. 🙋‍♀این خانه تکانی خیلی مهم است! 🙏چون میخام خانه تکانی صلواتی رو شروع کنم 😍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🌺شست شوی فرش ها با صلوات... 🌼 شست شوی ملحفه ها با صلوات... 🌸 گردگیری همه جا با صلوات... 🌺کابینت تمیزمیکنم باصلوات... 🌼 پاک کردن شیشه ها باصلوات..، 🌸رسیدن به فرزندان باصلوات. 🌺 خریدبرای خانه باصلوات.. 🌼 شستن لباس ها با صلوات... 🌸خانه ای که همش باصلوات... 🌺 آیا شیطان حضور دارد؟ 🌼خانه ای که همش با صلوات.. 🌸آیا دراین خانه فقر هست؟ 🌺 خانه ای که همش با صلوات.. 🌼 آیا بحث و جدل هست ؟ 🌸پس بسم الله بگو شروع کن.. 🌺 این پست رو به اشتراک بگذار.. 🌼با ذکر صلوات برمحمد وآل محمد.. 🌸 تمام صلوات هام نذرامام زمانم.. 🌹اَللهُمَ صَلِ عَلی مُحَمَد و َآلِ مُحَمَد 🌹 🌸و َعَجِل فَرَجَهُم 🌸 💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 📌🖇(ارسالی ازاعضای کانال😍🙏 💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 🔰https://eitaa.com/mahdvioon ✴️⚜️🔆✴️⚜️🔆✴️⚜️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قبل از خواب ۷۰ مرتبه ذکر استغفار فراموش نشود 🌸🌹اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیهِ🌹🌸 ➖➖➖➖➖➖➖➖ قسمت‌های بارگذاری شد👇👇 👈استغفاربند1️⃣ 👈استغفاربند2️⃣ 👈استغفاربند3️⃣ 👈استغفاربند4️⃣ 👈استغفاربند5️⃣ 👈استغفاربند6️⃣ 👈استغفاربند7️⃣ 👈استغفاربند8️⃣ 👈استغفاربند9️⃣ 👈استعفاربند0️⃣1️⃣ 👈استغفاربند1️⃣1️⃣ 👈استغفاربند2️⃣1️⃣ 👈استغفاربند3️⃣1️⃣ 👈استغفاربند4️⃣1️⃣ 👈استغفاربند5️⃣1️⃣ 👈استغفاربند1️⃣6️⃣ 👈استغفاربند1️⃣7️⃣ 👈استغفاربند1️⃣8️⃣ 👈استغفاربند1️⃣9️⃣ 👈استغفاربند2️⃣0️⃣ 👈استغفاربند2️⃣1️⃣ 👈استغفاربند2️⃣2️⃣ ✳️ جهت نشر، لطفا از گزینه فوروارد⤵️ استفاده نمایید
23.mp3
3.67M
⬆️⬆️⬆️ استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین بند 3⃣2⃣ 📝بند 23 استغفار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) (از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام") 🎤 حاج میثم مطیعی 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَخَلْتُ فِیهِ بِحُسْنِ ظَنِّی بِکَ أَنْ لَا تُعَذِّبَنِی عَلَیْهِ وَ رَجَوْتُکَ لِمَغْفِرَتِهِ فَأَقْدَمْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ عَوَّلْتُ نَفْسِی عَلَى مَعْرِفَتِی بِکَرَمِکَ أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بَعْدَ أَنْ سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که وارد آن شدم به واسطه حسن ظنّ به تو که مرا بر آن عذاب نمی‌کنی و امیدوار بودم که آن را می‌آمرزی، پس به آن اقدام کردم، در حالی که اتّکای من بر کَرَمی بود که از تو می‌شناختم، که دیگر پس از آنکه آن را بر من پوشاندی رسوایم نمی‌کنی. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهان را بر من بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌿 •┈••✾🍃🥀 🍃✾••┈• اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ 🌼˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  @mahdvioon کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸ایستگاه روضه 🔸امشب شب شهادت مظلومانه و غریبانه‌ی پدر بزرگوار آقاجانمان امام رضا و حضرت معصومه،باب الحوائج الی الله،آقا موسی ابن جعفر علیه السلام هست،امامی که سالهای سال در زندان تحت شکنجه بود 🔸امشب چند روضه آماده شده که محضر شما خوبان تقدیم میشود،روضه هایی جانسوز که قلب و دل انسان را آتش می زند،امشب چه روضه ای نصیبتان شده،الله اکبر از این روضه ها-تر خدا امشب دل بده این روضه ها را گوش کن 🔸امشب در خلوت خود هم نوا با آقا امام زمان علیه السلام صاحب عزای اصلی این روضه ها،برا غربت و مظلومیت این امام مظلوم اشک بریزیم و گریه کنیم 🔸خوش به حال کسانی که در عزا و مصیبت اهل بیت اشک می‌ریزند گریه میکنند این اشک ها و گریه ها دل را نورانی و گناهان را می سوزاند و ذخیره ایست برا شب اول قبر و قیامتمان 🔸گرفتارا-حاجتمندا مریض دارا، بسم الله هر کسی مریض داره، گره افتاده تو کارش،امشب متوسل به این امام بزرگوار شود،باب الحوائج هست اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ 🌼˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  @mahdvioon کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت171 - ملوک خانم هست! - سریع به طرف در رفتم که بی بی گفت: - کجا؟ مگر می گذارم بروید نرگس بگو ملوک خانم هم تشریف بیاورند. ملوک که آمد از اَخم کردنش مشخص بود که هم عصبی هست هم ناراحت روبه من گفت: - زهرا آماده باش برویم... هم بی بی ؛ هم آقا سید متوجه شدن شرایط عادی نیست ولی بازهم بی بی زیاد تعارف کرد که نرویم ولی فایده ای نداشت. من هم سریع آماده شدم و همراه ملوک به طرف خانه راه افتادیم. در راه فقط سکوت بود و سکوت... خواستم به اتاقم بروم که ملوک با عصبانیت و صدای بلند بحث را شروع کرد. - زهرا گوش کن! ببین چه می گویم! اول اینکه به هیچ عنوان این رفتار بدی که با خواهرم داشتی را فراموش نمی کنم. دوم اینکه هرچه زودتر این مسخره بازی را تمام کن من با محمود صحبت کردم او هنوز هم خواستگار تو هست. بهتر بود حرفم را بزنم اگر چیزی نمی گفتم سکوتم را بر رضایتم می گذاشت. بر خلاف او آرام و با آرامش گفتم: - اول اینکه شرمنده ام که باز میزبان خواهرتان نبودم ؛ خودم مخصوص زنگ می زنم و عذرخواهی می کنم. دوم اینکه این مسخره بازی زندگی من هست! وسط حرفم آمد و عصبی تر گفت: - الان این روحانی که فقط جهت زیارت با تو محرم شده ؛ زندگی تو هست؟ - مگر خودت نگفتی عشقی که بعد از خواندن خطبه باشد این عشق پایدار تر است. من عاشق این روحانی شدم! - تو متوجه نیستی این احساس پایدار نیست. زندگی بایک روحانی؟ باید آرامش خود را حفظ می کردم تا راحت تر بتوانم صحبت کنم نفس عمیقی کشیدم و روی مبل نشستم تا استرسی که در وجودم بود را پنهان کنم. - ملوک جان شما جای مادرم ولی دل که عاشق شود معشوق را همه جور می پذیرد. شاید قبلا اگر به این روز نگاه می کردم جوابم با الان فرق داشت ولی الان که در این موقعیت هستم با تمام وجودم به شما میگم... من آقاسید رو دوست دارم... من عاشق این روحانی ساده شدم. توجه هایی که به ناموسش دارد را درهیچ کتابی نخواندم! دلبری هایی که برای حلالش می کند را هیچ کجا ندیدم! من با تمام وجودم مهربانی ؛محبت و حس پاکش را نسبت به خودم احساس کردم. مردی که همسفرم بود نشان داد بهترین تکیه گاه هم می تواند باشد. لباس روحانیت لباس مقدسی هست.. درس و راه مردان خوب خدا را می خواند. مطمئن ام ؛ تمام رفتار ناب و بی نقصش از همین مدرسه ی عشق است. من باید افتخار کنم که همسرم در این راه قدم می گذارد. حالا ملوک کمی نگاهم کردن با شک پرسید - تو واقعا آقاسید را دوست داری؟ او روحانی هست شاید عشقش خشک و خلاصه باشد تو می توانی این را درک کنی؟ مجبور بودم کمی از سفرم برای ملوک بگویم تا خیالش راحت شود. سریع و بدون معطلی گفتم: در سفر به من ثابت شد که اصلا او خشک بی روح نیست بلکه جنس عشقش ناب تر است. 🍁نوبسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت172 آرام تر از قبل گفتم: - ملوک جان شما یک دلیل بیاور که من این مرد را دوست نداشته باشم! ملوک روی مبل مقابلم نشست و گفت:  - باید به آقا سید تبریک گفت که این چنین قلب تو را تسخیر کرده! ولی زهراجان تو خواستگار های زیادی داری! به نظر من بیشتر فکر کن... خواست بلند شود که مجبور شدم تیر خلاص را بزنم - ملوک جان ولی... هرچه بیشتر فکر می کنم مطمئن تر میشوم! هر چه بیشتر با خواستگار هایم مقایسه اش می کنم بی نقص بودنش را بهتر میبینم! هرچه از من دورتر است دلتنگ تر میشوم من با اجازه ی شما تصمیمم را خیلی وقت هست گرفتم اگر شما اجازه دهید... سرم را پایین انداختم که ملوک کنارم آمد و گفت: - ان شاالله که خوشبخت شوی. به اتاق که رسیدم گوشی را چک کردم چهار پیام از سید جانم بود. در هر پیام با این نگرانی هایش یک دلبری خاصی می کرد. تماس گرفتم با اولین بوق گوشی را برداشت - الوو - زهرا جان خوبی؟ پس چرا جواب ندادی؟ - سلام حاج آقای من ؛ خوبی؟ ان شاالله که بهتر شدید؟ - حالی برای بد بودن وجود ندارد الان دیگرخوشبختی ام کامل شده پس عالی ام! ملوک خانم چی گفتند؟ از اینکه اینجا بودی ناراحت بودند؟ - ناراحت که نه ولی الان دیگر مشکلی ندارد حل شد. - خب الحمدالله زهراجان می شود در مورد خودمان صحبت کنیم؟ می دانستم الان هزار رنگ شده تا این حرف را گفته.. ولی خوشم می آمد از این حیایی که داشت. متعجب گفتم: - خودمان؟ چه صحبتی؟ - خب فراموش کردی؟ من از شما بله ای گرفتم! من و تو ما شدیم پس باید در مورد آینده صحبت کنیم نکند پشیمان شدی؟ از صدای نگرانش خنده ام گرفته بود با دلی خوش گفتم: بله ای ؛ که گفتم را خوب یادم هست پس این بله ؛ یعنی مثبت بودن نظر من برای تمام خواسته های شما ؛ هر تصمیمی بگیرید بنده در رکاب شما هستم خیالت راحت... - یعنی الان برای زندگی در خانه ی قدیمی مشکلی ندارید؟ من روحانی هستم نه تاجر! پس درآمد اندکی دارم! تهیه ی بهترین طلا ؛ ماشین و وسایل زندگی هم از من بر نمی آید! حالا چی؟ جدی و محکم گفتم: - سخت شد!!!! حالا اگر قول هایی بدهید شاید کمی آسان شود. ترسان ترسان گفت: - اگر در توانم باشد چشم قول می دهم. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت173 - پس حالا باید قول بدهید دل زهرابانو در خانه ی قدیمی خوش باشد. همیشه درآمدت حلال باشد حتی قطره ای... من طلا ؛ ماشین و این چیز ها را نمی خواهم قول بدهید همیشه زهرا جانت بمانم ؛ مثل الان... چیزی نگفت....چیزی نگفتم.... صدای نفس های ملایمش نشان از آرامشش می داد گفت: - تو که ساکن قلبم شدی کی ساکن خانه یمان می شوی؟ بعد از گرفتن مهریه ام! - چشم ؛ همین فردا برای دادن مهریه اقدام می کنم. امشب چمدان را ببند. بعد آرام ، آرام ؛ شمرده ، شمرده گفت: - زهراجان خدارا هزار هزار بار شکر می کنم که تو را به من هدیه داد. از این که یکی دوستت داشته باشد حالت خوب میشود ولی وقتی حال دل یک زن عالی می شود که از زبان همراه زندگی اش این دوست داشتن را بشنود. دیگر جلوی این زبان را نمی شد گرفت من نیز بی پروا گفتم: - اجازه هست؟ - زهراجان برای چه کاری؟ - برای قربان شما رفتن که این همه آقایی خندید و با خنده گفت: - من بروم بی بی صدایم می کند فردا در مورد سفر صحبت می کنیم. من که می دانستم این ها همه از  خجالت کشیدنش است که می خواهد زود قطع کنم. گفتم: -چشم آقا شبت بخیر - شب شما هم بخیر زهرا جان برای گرفتن مهریه ام آماده بودم. - زهراجان... صدای نگران ملوک بود که من را به طرف خود چرخاند. - بله چیزی شده؟ - دخترم اگر امروز به این سفر بروید یعنی این عقد را دائم باید کرد . وقت برگشتن دیگر به خانه ی همسرت باید بروی. می دانم ؛ این ها را کامل می دانی ولی باید یادآوری کنم تا به تصمیمی که گرفتی و مردی که برای یک عمر انتخاب کردی مطمئن تر شوی. - هستم! هیچ وقت این همه اعتماد و اطمینان نداشتم نگران نباشید... همیشه دعای حاج بابا و کمک های شما در زندگی پشتوانه ی من بود و هست. فکر کنم ملوک کمی آرام تر شد که با لبخند گفت: - پس برو عزیزم ؛ امیدوارم هر روز خوشبختی را کنار هم حس کنید. دیدن سرزمینی که از خون لاله ها بنا شده بود ؛ دیدن کانال کمیل ؛ کانالی که مردان بزرگی را به خود دیده ؛ یکی از آرزوهای من بود و امروز این آرزو محقق میشد. روزی که کتاب سلام بر ابراهیم را می خواندم نوشته ها مفهوم درستی برای من نداشت ولی حالا که نقطه نقطه ی این زمین پاک قدم می گذاشتم تمام آن نوشته را با چشم دل می فهمیدم و درک می کردم. وقتی به شهید ابراهیم هادی متوسل شده بودم هیچ گاه فکر نمی کردم پا جای قدم هایش در کانال کمیل بگذارم. همراه سید جانم راهی سرزمین عشق شده بودم واز تک تک این لحظه ها استفاده می کردم. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت174 - زهرا جان بیا این سمت کنار هم بنشینیم از اینجا کانال کمیل بهتر دیده می شود. - چشم سید جانم با آقاسید رفتیم کمی عقب تر و با فاصله از جمعیت نشستیم. - سیدجانم شروع کرد به زمزمه کردن مداحی و من هم با جان و دل گوش می کردم. تمام فکر و ذهنم رفت برای چند سال پیش... سالهایی که کنار حاج بابایم بودم و چه روزهای خوبی داشتم. دوران کودکی که با محبت های حاج بابا جان می گرفت وتمام آن لحظه ها و خاطرات برای من زنده بود. کمی بزرگتر شدم با از دست دادن پدر دنیایم را هم از دست دادم. دوستانی که داشتم به عوض شدن راهم کمک می کردند. خدا خواست و دعای پدرم بود که راه مسجد محله ی قدیمی را جلوی پای من گذاشت. شاید خاطرات ؛ شاید محبت بی بی یا شاید شیرینی نرگس بود که من را مشتاق تر می کرد برای رفت وآمد به آنجا... سفر مشهد بهترین و شیرین ترین سفر من بود سفری که باعث آشنایی من با سید جانم شد بهترین هدیه را از همسفرم گرفتم. چادری که به سر دارم همان هدیه ی سیدجانم هست... وقتی برای سفر مکه معرفی شدم نگاه خدا زندگی ام را نور باران کرد. تصمیمی که برای صیغه ی موقت باید می گرفتم سخت ترین تصمیم زندگی ام بود ولی الان رضایت کامل دارم. تک تک لحظه های سفرمکه برای من دلنشین بود و پر از خاطرات ریز و درشت... - زهراجان ؛ زهرابانوی من به چه فکر می کنی؟ من را فراموش کردی خانم؟ - نه سیدم ؛ داشتم زندگی ام را مرور می کردم. - خوبه! مرور که کردی راضی بودی؟ - اگر کمی از گذشته ام را کم کنم و ان شاالله روزهای شاد و خوب را کنار شما به آن اضافه کنم عالی میشود. -زهراجان من یک آرزو می کنم تو آمین بگو... -چشم همسری ؛ فقط بلند آرزو کنید من متوجه شوم تا یک بار آرزویتان خلاصی از دست من نباشد! نگاه دلخور سیدم  را که دیدم؛ سریع گفتم: - سیدجانم می دانستی لباس روحانی چقدر به شما می آید من عاشق شما و لباس پاکتان هستم. لبخندش لحظه به لحظه زیبا تر میشد - در ضمن سیدم حواستان باشد از این لبخندهای خوشکل تحویل کسی جز من نمیدهید؟ حرف آخرم باعث شد برای اولین بار لبخندش به خنده تبدیل شود و با خنده گفت: - حالا دعا می کنم آمین را از ته قلبت بگو... خدایا به حرمت خانم فاطمه ی زهرا سال آینده با دخترمان فاطمه سادات مهمان کانال کمیل باشیم. - الهی آمییییین.. 🔶پایان🔶 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ 🌼˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  @mahdvioon کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.قرار_شبانه💚 قرار شبانه مون یادمون نره 😍😍 خوندن سوره واقعه هر شب قبل از خواب ✅ قرار وضو یادمون نره وقتی خواستیم بخوابیم☺️☺️☺️☺️☺️ همینطور که داری کارهای آخر شبت رو انجام میدی صوت رو بزار گوش بده 👌👌👌👌 قرارشبانه
waqe_346196.mp3
29.55M
صوت سوره واقعه✅✅✅ قرار شبانه مون☘☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این‌گونه دعای فرج بخوانید 🤲🏻 🔺رهبر معظم انقلاب ‌ 🖤🖤 قرار شبانه 💎 امشب با سوز دل دعای فرج را بخوان و ظهور را بخواه💎 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜️الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜️ 💠دعــای ســلامتی امــام زمـــان(عج)💠 ⚜️"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜️ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️ 🌱بِحِقِّ زینب‌ڪبرۍ‌ سلام‌الله‌علیها‌ کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ @mahdvioon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد_شجاعی مجموعه_این_که_گناه_نیست برای سهولت و دسترسی به فایلهای صوتی مجموعه این که گناه نیست متن آبی رنگ را کلیک کنید🙏🌹 ✳️👈قسمت اول ✳️👈قسمت دوم ✳️👈قسمت سوم ✳️👈قسمت چهارم ✳️👈قسمت پنجم ✳️👈قسمت ششم ✳️👈قسمت هفتم ✳️👈قسمت هشتم ✳️👈قسمت نهم ✳️👈قسمت دهم ✳️👈قسمت یازدهم ✳️👈قسمت دوازدهم ✳️👈قسمت سیزدهم ✳️👈قسمت چهاردهم ✳️👈قسمت پانزدهم ✳️👈قسمت شانزدهم ✳️👈قسمت هفدهم ✳️👈قسمت هجدهم ✳️👈قسمت نوزدهم ✳️👈قسمت بیستم ✳️👈قسمت بیست ویکم ✳️👈قسمت بیست ودوم ✳️👈قسمت بیست وسوم ✳️👈قسمت بیست وچهارم ✳️👈قسمت بیست وپنجم ✳️👈قسمت بیست وهفتم ✳️👈قسمت بیست ونهم ✳️👈قسمت سی ام ✳️👈قسمت سی ویکم ✳️ جهت نشر، لطفا از گزینه فوروارد⤵️ استفاده نمایید.
این که گناه نیست 32.mp3
4.13M
32 💢روزهامون،با یه عالمه خطا میگذره! گاه خدا قصد میکنه؛ تاریخچه خطاهامونُ clear کنه! ✅یه بیماری،مشکل، بلا میاد و روحتُ شستشومیکنه! غُر نزن! نگو"غُر"که گناه نیست اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ 🌼˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  @mahdvioon کانال ܩܣܥ‌‌ویوܔ