هدایت شده از سلمان ری
@salmanerey🇮🇷
دستِ خالی زیارت نرو!
🕌کرامت حضرت عبداالعظیم حسنی (ع)
✍تولیت فقید محمدی ری شهری (ره):
شاید حدود ۷۰ ۸۰ سال قبل،
یکی از تجّار شهر تهران، #ورشکست_میشود.
📆 نذر می کند که چهل شبِ جمعه #پیاده به زیارت حضرت شاه عبدالعظیم (ع) برود.
میگفت:
۳۹ شب آمدم؛
⛈ اما شب چهلم برف سنگینی آمد و نتوانستم به زیارت بروم،
با خودم گفتم :
با این برف، این هفته نمیشود رفت؛ هفته دیگر می روم.
🌙✨شب خوابیدم و در عالم خواب دیدم که پیاده در برف به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) می روم.
🌴سر راه به قبرستان «ابن بابویه» رسیدم.
آنجا دو نفر از خادمان جناب #شیخ_صدوق حضور داشتند.
از آنها خواستم که اجازه بدهند جناب شیخ صدوق را زیارت کنم.
آنها رفتند و اجازه گرفتند و من وارد شدم،
دیدم خود شیخ صدوق (ره) آنجا حضور دارند؛
_جناب شیخ گفتند:
«به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) می روی،
#هدیه ای هم می بری یا دست خالی می روی؟»
_گفتم:
من که چیزی ندارم! چه چیزی برای ایشان ببرم؟
_شیخ فرمود:
«هر زمان خواستی به زیارت ایشان بروی،
#صد_صلوات_بفرست_و_به_ایشان_هدیه_کن!».
از خواب پریدم وبه قدری این خواب برایم مهیّج و شیرین بود، که تصمیم گرفتم همان شب به زیارت بروم.
آماده شدم و راه افتادم همانطور که در خواب دیده بودم ابتدا به زیارت ابنبابویه رفتم و بعد به طرف حرم حضرت عبدالعظیم (ع) حرکت کردم،
به حرم که رسیدم نزدیک اذان صبح بود، خیلی خسته بودم؛
لذا در گوشه ای نشستم و بعد به حالت نشسته #خوابم_برد .
🌹در خواب دیدم که حضرت عبدالعظیم(ع) اشاره ای کردند و بستهای را به دامنم انداختند.
در این لحظه، یک دفعه به خودم آمدم،
💰دیدم واقعاً یک بسته روی دامنم افتاده است،
بسته را باز کردم و دیدم
نُه قِران
توی آن است، این نُه قِران را به کار بستم و الحمدالله کارم تو دوباره رونق گرفت».📚نسیم های گره گُشا، صفحه ۳۷۹
#صد_صلوات_نذر_حضرت_عبدالعظیم_ع
👮 خادمین اداره آموزش و ارزشیابی آستان