هدایت شده از جبهه فرهنگی مردمی البرز
🔹 امام رضا(ع) میفرمایند:
«هر کس در مصیبت ما خود بگرید یا کسی را هر چند یک نفر را بگریاند، پاداش او بر خداوند است... هر کس چشمانش در مصیبت ما و آنچه از دشمنان به ما رسیده پر از اشک شود، خداوند او را در بین ما محشور میگرداند.»
📚 «مستدرک الوسائل»، ج 10، ص 386، باب 83.
#اشک #محرم
#زیر_خیمه_اش_همه_یک_خانواده_ایم
در نشر معارف فرهنگی اسلامی سهیم باشیم.
کانال جبهه فرهنگی مردمی البرز
✅ @jfma_ir
وبسایت جبهه فرهنگی مردمی البرز
🌐 WWW.JFMA.IR
🏴بسم الله الرحمن الرحیم🏴
"بانوی میدان"🥀
یک خانم جوان و البته محترم و مومنه و محجبه، پدرش را از دست داده و حق همسرش و خودش را خوردهاند. روز و شب بلند گریه میکند. در دفاع از همسرش، آسیب میبیند و فرزندِ در رحمش از دنیا میرود و بعد هم خودش جان میسپارد...
این ماجرا، یک ماجرای صرفا غمانگیز است و باید برای آن افسوس خورد. احتمالا دنیا را که بگردید، مواردی مشابه و حتی غمانگیزتر از آن را هم پیدا خواهید کرد. و متاسفانه، این روایتی ست که سالها در روضهها شنیدهایم... «فاطمه»ای که برای من ترسیم کرده بودند، در حجابش خلاصه میشد و بس. یک زن مومنه؛ بدون هیچ امتیاز خاصی جز این که دختر پیامبر، همسر امام علی و مادر دو امام است.
یک مشکل بزرگی در روضههای فاطمیه و کلا روضههای ما، این است که ماجرا را خیلی خانوادگی میکنیم و اهلبیت را در حد خودمان تقلیل میدهیم. صرفا گریه میکنیم که حضرت زینب داغ برادر دیده. امام حسین داغ پسر دیده. محبت میان پیامبر اکرم و حضرت زهرا یک محبت پدر و دختری معمولی بوده. عشق امام علی به حضرت زهرا، عشق یک مرد به همسرش بوده... همین.
همین؟
منکر اینها نمیشوم... ولی چیزی که ارزشمند است، اینها نیست. تعلق و محبت به خانواده را ما آدمهای معمولی هم تجربه کردهایم. خیلی از آدمهای معمولی هم داغ عزیز دیدهاند. چرا برای همه آنها گریه نمیکنیم؟
روز عاشورا، دو پسر جوان حضرت زینب هم شهید شدند؛ ولی هیچکجای تاریخ ننوشته که زینب گفته باشد «آخ پسرهایم... آخ جوانهایم...». مگر محبت خواهر به برادر، از محبت مادری قویتر است؟ قطعا نه. پس مسئله، یک مسئله فراتر از محبتهای معمولی ست.
گریه زینب برای برادرش نیست، برای امام زمانش است... رابطه رابطه امام و ماموم است، نه برادر و خواهر...
و در ماجرای فاطمیه...
روح فاطمه سراسر حماسه است. کسی که بعد از شهادت حمزه سیدالشهدا، هفتهای دوبار سر مزارش میرود و برای خانمها سخنرانی میکند، کسی که پا به میدان جنگ میگذارد برای کمک به مجروحان، کسی که به راحتی از آسایش خود میگذرد و سختیِ زندگی با یک فرمانده نظامی را میپذیرد، کسی که میتواند سه قهرمان مثل حسن و حسین و زینب پرورش بدهد، یکی از یکی شجاعتر و دلاورتر، یک مجاهد به تمام معناست. روح بیقراری دارد که بر جسم سخت میگیرد، روز و شبش ذکر است و خود را در ساحت فردی و خانوادگی و اجتماعی به اوج میرساند.
این روح لطیف و بیقرار، وقتی حق را پایمال شده میبیند، وقتی ولایت به خطر میافتد و وقتی جامعه را در گرداب تباهی میبیند، برمیآشوبد و میخوروشد. از حق دفاع میکند و روز و شب اشک میریزد؛ نه از سر ضعف که از سر دلسوزی مادرانهاش برای بشریت...
و ما چه میفهمیم اشک فاطمه چیست؟
گریه فاطمه، انسانیترین و حماسیترین گریه تاریخ است.
ننگ بر آنها که گفتند این گریه برای فراق پدر بود...
فاطمه در فراق رسول خدا گریه میکرد نه پدرش!
فاطمه برای بشریتی اشک میریخت که بدون ولایت، به ورطه هلاکت میافتاد.
گریه فاطمه، گریه بر گذشته و آینده تاریخی ست که با هوا و هوس بشر سیاه شده...
فاطمه اگر آنطور که به ما گفتند، یک زن خانهنشین و از همهجا بیخبر بود،
برای گرفتن #فدک پا به مسجد نمیگذاشت، رودررو با غاصبان احتجاج نمیکرد، خطبه نمیخواند(و اصلا بلد نبود که بخواند).
مقابل کسی که در کوچه راه بر او بست نمیایستاد و به راحتی تسلیم میشد...
فاطمه اگر یک زن مومنه معمولی بود، مثل همه زنان باردار، موقع خطر میترسید و پا پس میکشید؛ نمیرفت پشت در، خود را به آغوش طوفان نمیسپرد و به تنهایی، قدم به میدان نمیگذاشت.
هرچند...
فاطمه به تنهایی یک سپاه است و چنان جانانه در میان برای امامش جنگید که تا ابد، هزاران پهلوان مانند عباس بن علی باید مقابلش زانوی ادب بزنند و رسم نبرد بیاموزند.
سلاح فاطمه #تبیین است، #رسانه است، #خطبه است، #اشک است و حتی از #اعتبار_اجتماعی و آبرویش مایه میگذارد برای امام زمانش.
طوری مدبرانه #میدان را مدیریت میکند و پیش میرود که جهادش، حتی تا بعد از شهادت هم ادامه پیدا میکند؛ خاکسپاری پنهان و مزار مخفیاش میشود یک سلاح همیشگی علیه دشمنان حقیقت.
ماجرا این بود... روضه این بود... سراسر حماسه؛ حماسهی بانوان میدان...
🏴 اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها؛ بعدد ما احاط به علمک ...
🏴 صلی الله علیکِ یا عقلیه العرب ، یا زینب کبری
#نظام_ولایی #ولایت_مداری
#عاشورا #کربلا #فاطمیه #اربعین
#نظم_نوین_جهانی 🔻
https://eitaa.com/joinchat/2099314888C5594ead1e5
هدایت شده از صدای ظهور ۳۱۳ 🇮🇷🇵🇸🇾🇪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ سلام بر اون آقایی که #روضه هاشو نشنیده براش #گریه میکنن...
❤️ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🖤 السلام علیک یا اباعبدالله 🇮🇷
#اباعبدالله #یاحسین #اشک #کربلا
@sedaye_zohoor313 🏴🚩
💠 روزی که #امام جام زهر را نوشید، باورمان نمی شد چند سال بعد اعدام #صدام را جشن بگیریم
🔸روزی که #جنازه امام را در حیرت تشییع می کردیم، باورمان نمی شد نایب او ۳۵ سال کشور را در دل #آتش حفظ کند
🔹روزی که #طالبان دیپلماتهایمان را در مزارشریف شهید کرد، باورمان نمی شد سالها بعد طالبان در همان شهر بدون آمریکاییها امنیت هیاتهای #شیعیان را تضمین کند.
🔸روزی که #عربستان به یمن حمله کرد باورمان نمی شد ۱۰سال بعد انصار الله بعنوان قدرت مستقل موشکی ناوهای #آمریکا و شهرهای اسرائیل را بزند
🔹روزی که با #اشک نماز حاج قاسم را خواندیم، باورمان نمی شد جبهه مقاومت به جای جنگ داخلی در #عراق و سوریه، در قلب اسرائیل عملیات مشترک کنند
🔸امروز هم سیدحسن #نصرالله را با بغض تشییع می کنیم، اما امید نابودی اسرائیل در #قلب همه مان از همیشه جدی تر شده است
🔹و انشاالله بزودی #حرف رهبرمون جامه عمل پوشانده خواهد شد و در قدس نماز خواهیم خواند... 🤲🤲🤲
🌿اکنون #اختلاف نکنیم همدیگر را مقصر نکنیم تعیین تکلیف برای سپاه و رهبری نکنیم بزن یا نزن نکنیم یکسو و یکصدا بشیم متحد و ید واحد
فایده ولی #فقیه داشتن همینجاهاست که گوشمان به دهان رهبر باشد از #رهبر رهبر تر نشویم
#شهید_سید_حسن_نصرالله💔
♡♡♡🌺🍃🌺♡♡♡
کانال قرآنی #بَینَ_الطُّلُوعَینْ
🆔eitaa.com/beinotoluein
#مقاومتی
🔹عنایت اهل بیت (ع)
یکی از موارد حساسیت برانگیز، #اذان با صدای بلند، #نماز_جماعت و دعا بود که با عوامل آن بشدت برخورد و تنبیه و #سلول_انفرادی و #شکنجه بدنبال آن بود 😢
شبی در آسایشگاه یکی از بچه ها طبق روال همیشگی شروع کرد به اذان با صدای آهسته، برحسب اتفاق سرباز عراقی متوجه اذان شد و فرد به قول خودشان خاطی را صدا زد و به او گفت که فردا میروی زندان🥺
صبح روز بعد این جوان تقریبا بیست ساله را با سیلی و لگد به سلول انفرادی روانه کردند. تقریبا یک هفته ایی گذشت و ما هیچ اطلاعی از وضعیت او نداشتیم 😒
یک شب درب آسایشگاه باز شد و او با لبی خندان وارد و همه خوشحال شدیم. از او خواستیم جریان یک هفته در سلول را تعریف کند .🤗
.....در روز فقط سهمیه دو لیوان نیمه پر آب داشتم و دو وعده غذای خیلی کم.
(سلول اتاقی کوچک بدون هیچگونه امکانات با یک پنجره کوچک بود که عراقی ها برای دیدن و دادن غذا و آب به زندانی از آن استفاده میکردند) .
...روز دوم #نگهبان_عراقی (یک سرباز ثابت ) صدایم کرد که برایت #آب آورده ام ، به سمت پنجره رفتم که لیوان آب را بگیرم ، آب را به زمین ریخت و نیشخندی زد و رفت .
... روز بعد دوباره آمد و گفت بیا برایت آب آورده ام ، به کنار پنجره رفتم خواستم #لیوان_آب را بگیرم که همان کار دیروز را تکرار کرد و آب را بر روی زمین ریخت. نا امید و #دل_شکسته برگشتم و او هم از کنار پنجره دور شد.
... روز بعد هم همین اتفاق افتاد . با خودم عهد کردم اگر اینبار برای دادن آب صدایم کند نمیروم. #تشنگی از طرفی و پذیرش ذلت و خواری از سرباز عراقی مرا رنج میداد .
شب هنگام به یاد #امام-حسین (ع) افتادم که چطور زیر بار تسلیم و ذلت نرفت .تا صبح با خودم کلنجار رفتم که همانطور که #حضرت_ابوالفضل از نوشیدن آب صرف نظر کرد، من هم کمی مثل او باشم و به هیچ وجه حتی کنار پنجره هم نروم .
فردای آن روز طبق روال روزهای قبل غدا را آورد این غذا مقدارش بیشتر بود اما بر حسب عادت کم غذایی نتوانستم همه را بخورم . سرباز دوباره مرا صدا کرد و گفت بیا لیوان آبت را بگیر ، از جایم تکان نخورم دوباره صدایم کرد و من حتی نگاهش هم نکردم. کمی صدایش را بلند کرد اما نه با خشونت و فریاد ، باز جوابش را ندادم و نگاهش هم نکردم ، میخواستم در مقابل نفسم و خواسته سرباز عراقی #مقاومت کنم ، برایم سخت بود و راستش کمی هم ترسیده بودم که مبادا بخاطر سرپیچی از او شکنجه ام کنند. دوباره صدای او در فضای کوچک اتاق که تماما سیمان بود پیچید .
با صدای لرزان و آرام گفت بیا نگران نباش ، جا خوردم زیر چشمی نگاهش کردم ، در چشمانش #اشک بود. سرم را بالا گرفتم و گفت این بار دیگه آب را زمین نمیریزم بیا بگیر..
رفتم کنار پنجره. لیوان آب رو به دستم داد ، من هم مثل او دگرگون شدم. گفت بخور آب خنکه ، به آرامی و روی باز بهش گفتم امروز چطور شده که ...
زود حرفم را قطع کرد و گفت "می خالف " یعنی مهم نیست!! من هم در جوابش گفتم تا نگویی نمیخورم .
از او اصرار و از من امتناع . دیدم اشک از چشمانش جاری شد ،گفت باشه میگم ..
من دیروز چند ساعت مرخصی گرفتم رفتم خونه ، تا وارد خانه شدم مادرم بطرفم آمد و یک سیلی محکم به صورتم زد🥵 شوکه شدم و علت را پرسیدم، با خشم و عصبانیت گفت با #اسیر ایرانی چکار کردی ؟
گفتم ، چطور نمیدانم چی شده؟ لحظاتی مادرم آرام شد اما هنوز عصبانی بود ، گفتم بگو چی شده ؟
مادرم در حالیکه گریه میکرد گفت :
دیشب خانم #فاطمه_زهرا به خوابم اومد. خیلی ناراحت و خشمگین بود به من گفت ،،
به پسرت بگو اگر دست از آزار و اذیت این سرباز من برنداره همه تان را نفرین میکنم !!
...من و این سرباز هردو منقلب شدیم او آن طرف پنجره و من این طرف ، دستم را گرفت و بوسید من هم دست به صورتش کشیدم..
راوی #ابراهیم_بیک_محمدی
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
@mahdyyon313
هدایت شده از دکتر سعید عزیزی
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨معجزه اشک
✅خدا #اشک روقرار داد برای جلب توجه
🥀معجزه ی گریه برای #امام_حسین(ع)
#دکتر_سعید_عزیزی
✅کانال رسمی دکتر سعید عزیزی👇
╔═🍃🌺🍃══════╗
🆔@drsaeedazizi
╚══════🍃🌺🍃═╝