eitaa logo
•مــآه‍‍‌‌ ِ‌مــن•
141 دنبال‌کننده
163 عکس
62 ویدیو
3 فایل
•مــآه‍‍‌‌ ِ‌مــن• این #مرگ نیست که همیشه آدم را از پا در می آورد... گاه همین فکر و #خیالی ست که از تو در ذهن دارم... #مهدی (•ایــهـــام•) [ 🏴 - تحتِ‌لوایِ‌حسین‌ابن‌علی-ﷻ ]
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر(: اومدن‌گفتن‌‌توریامیکنی؛ خودت‌شاهدی‌که‌هرچی‌گفتم هرچی‌دم‌زدم؛هرچی‌‌به‌قلم‌اومد بااذن‌توبوده(:💔
مادر(: بیابهشون‌بگو بهشون‌بگو؛من‌نه‌گفتم‌خوبم‌نه‌گفتم‌ادعایی‌دارم بیابگو؛سرتاپام‌‌پرازگناهه بیابگوهیچی‌ندارم؛بگوهیچکسوندارم جزنگاه‌خودت‌وخونواده‌ت(:
بیابهشون‌بگو به‌بچه‌هات‌بگو به‌هرکسی‌این‌‌چندخطومیخونه‌بگو بگودستموگرفتی؛بلندم‌کردی(:💔
بگویه‌روزبادلم‌اومدم گفتم‌‌راست‌وحسینی‌اومدم‌دخترت‌شم(:💔 گفتم‌روسیاهم؛پرگناهم شرمنده‌م؛سرم‌پایین؛امااومدم‌دخترت‌شم(:
مادر چی‌بگم‌‌محبت‌هات‌جبران‌شه(:؟
من‌نمیگم‌‌تاحالاهرخواسته‌ای‌داشتم مادربهم‌داده اماباقاطعیت‌میگم؛هرخواسته‌ای‌تودلم‌بود که‌برمیگشت‌به‌آسون‌ودنیایی‌نبود به‌روزنزاشت‌برسه؛جوابموداد(:💔
میگن‌دلت‌پاکه نه‌ولله؛نیست؛دل‌سیاه‌‌پاکیش‌کجاست من‌فقط‌‌‌وقتی‌رفتم‌دراین‌خونه؛بادلم‌میرم؛همین‌(:
گفتن‌دارن‌شهیدمیارن نشدبرم؛چفیه‌مودادم گفتم‌مامان‌؛تبرکش‌کن‌واسم‌بیار(:
دلم‌گرفت گفتم‌‌دیدی‌توفیق‌نشدبری(: دیدی‌قبولت‌نکردن(:
فرداش‌رسید گفتن‌مراسمه؛رفتیم‌ نتونستم‌برم‌داخل؛بیرون‌بودم‌توچایخونه‌ش یهودیدم‌ماشین‌آوردن؛شهیدگمنام‌و گذاشتن‌رودستشون‌ازکنارم‌ردشدن(:
گفتم‌من‌نیومدم خودت‌اومدی‌پیشم(:؟ بازدلم‌گرفت‌؛که‌‌من‌بایداینجاباشم داخل‌نمیتونم‌برم‌بایدچایی‌بدم‌اینجاخالیه‌کسی‌نیست
رفتم‌پیش‌مسئولش گفتم‌اجازه‌میدین‌شهیداومدیه‌لحظه‌‌پیشش‌باشم‌؟ گفت‌باشه؛بروصدات‌میکنیم ده‌دقیقه‌نشد؛شهیدگمنام‌وآوردن همه‌رفتن؛آقاهه‌گفت‌حالابیاتوماشین رفتم‌جلو؛تنهای‌تنها دست‌کشیدم‌روتابوتش؛گفتم‌دمت‌گرم(: دم‌مادرت‌گرم‌ترکه‌نزاشت‌رودلم‌بمونه‌‌غصه‌ی‌ندیدنت(:
•مــآه‍‍‌‌ ِ‌مــن•
رفتم‌پیش‌مسئولش گفتم‌اجازه‌میدین‌شهیداومدیه‌لحظه‌‌پیشش‌باشم‌؟ گفت‌باشه؛بروصدات‌میکنیم ده‌دقیقه‌نشد؛ش
مادربیابگوبهشون ازمن‌نیست‌وایناوهمه‌ازلطف‌خودت تعریف‌که‌میکنم؛طرف‌فکرمیکنه‌‌من‌دارم‌ واس‌نشون‌دادم‌خودم‌میگم ولی‌چه‌نشون‌دادنی(:؟ مادروبچه‌هاش‌یه‌لحظه‌نگاهشونوازمن‌بگیرن تف‌هم‌توصورتم‌نمیکنن((:💔
هرچی‌هست ازلطف‌خودشه(: ازنگاه‌خودشه(:💔
میدونه‌دوس‌دارم‌واسش‌کارکنم میدونه‌‌عاشق‌اینم‌بگردم‌‌‌‌یه‌جا کارباشه؛برم‌جلو..بگم‌من‌هستم خودش‌‌میبرتم‌جایی‌که‌‌کارفراهمه خودش‌میبرتم‌ولباس‌نوکریومیده‌تنم میگه‌نوکری‌کن(:
چون‌میدونه‌بادلم‌‌میرم‌‌وبادلم‌ازش‌میخوام میدونه‌شدم‌مثل‌عاشقی‌که ازهرفرصتی‌استفاده‌میکنه‌‌واس‌اینکه‌‌ یه‌لحظه‌هم‌که‌‌‌شده‌معشوقشوببینه وواسش‌هرکاری‌میکنه(:💔
کاش‌یه‌روزوسط‌همین‌نوکری‌ها بشیم‌فداییش(:💔
به‌ولله‌رفاقت‌بامادرخیلی‌قشنگه به‌ولله‌اگه‌‌بری‌سراغش‌‌ واس‌یه‌بار؛وقلبابدون‌‌هیچ‌شک‌وتردیدی بادل‌شکسته‌ت‌بگی‌؛فقط‌اومدم‌دخترت‌شم کل‌زندگیتومیخره(:💔
انقدرغرقت‌میکنه‌تونعمت‌نگاهش که‌نمیدونی‌کدومشوجبران‌کنی که‌نمیدونی‌‌‌واس‌کدومش‌تشکرکنی‌ازش(:
بزرگترین‌آرزوم‌وبهم‌نداد گفتم‌شکر(:گفتم‌خداروشکرکه‌ندادی وحالا؛دیگه‌ازش‌چیزیوروزمین‌واس‌خودم‌نمیخوام جزخواسته‌ای‌‌که‌ختم‌بشه‌به‌خودش(:
رسیدم‌به‌جایی‌که هرجاهم‌نمیرم طرف‌زنگ‌میزنه‌پیام‌میده میگه‌به‌یادت‌بودما(:
امروزشرایط‌نبودبرم‌هیئتش دلم‌‌گرفته‌بود؛پنج‌دقیقه‌نشد یکی‌اومدگفت:امروزتوهیئت‌وسط‌نوکری نمیدونم‌چراازاولم‌تاآخربه‌یادم‌بودین بااینکه‌نمیشناسمتون(:💔‌اومدت‌گفتن‌‌شهیدآوردن‌توشهرمون به‌یادت‌بودیم(:💔
من‌نه‌خوبم نه‌ازخوبیمه خودموبه‌آب‌وآتیش‌دارم‌میزنم که‌تویی‌داری‌ایناروبخونی بفهمی‌اینو؛‌مادرگفتن‌به‌حضر‌ت‌زهرا؛زبانانیست قلبا؛بادل
هروقت‌بادلت‌‌بود اون‌وقت‌حرف‌بزنی‌‌ازاهل‌بیت ازعشق‌بهشون،کسی‌نمیگه‌‌‌داری‌شعارمیدی‌ میگن‌‌‌دلت‌پاکه‌‌‌؛حرفات‌‌به‌دل‌میشینه(:
شب‌شهادت‌مادر ازاین‌‌همه‌سینی‌که‌محفل‌هامیخوره نمیدونم‌چندنفرتون‌‌رفتین‌شدین‌ازبچه‌های‌حضر‌ت‌مادر نمیدونم‌‌چه‌قدرعمل‌کردین‌به‌این‌محفل‌ها
امامن‌بهت‌میگم رفاقت‌باهاشون؛بامادرشون میرسونتت‌به‌یه‌جایی‌که‌دیگه‌نمیگی چرااینطوری‌شد؛چرااون‌اتفاق‌افتاد؛چرانشدچیزی که‌من‌میخواستم دلت‌آروم‌ومیگی:هرچی‌که‌‌راضی‌ام‌به‌رضاشون(:
شماها نه‌منومیشناسین‌نه‌‌چیز‌ی‌ازم‌میدونین یه‌عده‌‌‌مجازی‌ان؛که‌اوناهیچ.. یه‌عده‌حضوری‌ان...که‌اوناهم‌درحدیه‌سلام‌علیک پس‌‌همدیگروقضاوت‌هم‌نکنیم(:
ته‌ته‌ته‌ته‌حرفام‌بگم تازمانی‌که‌عاشق‌نشی؛نمیتونی‌حرف‌عاشقوبفهمی . . تازمانی‌که‌مادری‌نشی‌؛نمیتونی‌حرفاموبفهمی(:
اگه‌حال‌دلتون‌بده به‌اهل‌‌دلتون‌مراجعه‌کنید(: به‌صاحب‌قلبتون‌‌رجوع‌کنید(: به‌‌‌‌اهل‌بیت(:💔 مادرشون(:💔