#یـکشنـبـہ_دوم_آذر_مـاه
⋆ آذر مـاهـی جـــــان ⋆
بـرایـت آرزو دارم ؛
سلامــتی ، آرامـش
شادی و عاقبت بخیـری
در تقدیـرت بـاشـد
" تــولـدت مبـارڪ "
◍⃟♥️ @mah_roman
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸
#پارت_16
خیلی عادی نگاهش کردم و منتظر بودم تا حرفشو ادامه بده؛
آترین : دلربا اینجوری که نگاه میکنی فکر میکنم اصلا یه دختر ۱۶ ساله نیستی حس میکنم ظاهرت فقط ۱۶ ساله هست بیا به من بگو بخدا میخوام کمکت کنم بهت قول شرف میدم فقط و فقط نیتم کمک کردنه.
منتظر بهم چشم دوخت!
دلربا : اوکی الان میگی چیکار کنم چی میخوای بشنوی؟
آترین : درد دلتو مشکلی که باهاش داری دست و پنجه نرم میکنی و دم نمیزنی.
من به علیرضا گفتم باهاش حرف زدم گفت دلربا منو میخواد بچست هنوز درک اونجوری نداره.
گفتم بابا این دختر هیچ حسی نداره گفت نه منو میخواد
بخدا قسم بدونم نمیخوای یا به وصلت با علیرضا راضی نیستی خرابش میکنم کمکت میکنم فقط بگو
_اصلا حوصله ندارم؛ نظر من هم مهم نیست من بخوام یا نخوام باید ازدواج کنم پس فهمیدنش چه فرقی به حال تو میکنه؟
آترین : پس نمیخوای!
_گفتم که فرقی نداره نظر من ملاک نیست حرف من مهم نیست انگار خانواده ها میخوان وصلت کنن زندگی کنن نه من پس حرف نزنم سنگین تر هستم.
آترین : فردا یه جور بپیچون تایمش امشب بهت میگم مشخص میکنم فردا باهم حرف میزنیم
با تردید بهش نگاه کردم که گفت :
_دلربا بهت قول مردونه میدم هیچ کس نمیفهمه رو قولم به عنوان خواننده حساب کن نه پسر این خانواده
فقط بیا باهات حرف بزنم فقط مطمئن شم نمیخوای کمکت میکنم قول میدم.
خواستم جواب بدم که نگاهم خورد به علی رضایی که زوم بود روی دهن من. با ترس نگاهی به آترین انداختم که سری تکون داد و آروم چشاشو باز و بسته کرد.
آترین بلند شد و به ثانیه نکشیده علی رضا نشست کنارم.
علی رضا : یه ساعت با آترین چی می گفتی ها؟ چیکارت داشت؟ با من به زور حرف میزنی با آترین...
صدای زنگ گوشیش مانع ادامه حرف زدنش شد. نگاهی به گوشیش انداختم که سریع قطع کرد و روشو کرد سمت من.
با صدای آروم و نگاهی خنثی گفتم :
_نترس جواب بده به کسی چیزی نمیگم خودم هم کاریت ندارم
علی رضا : چی میگی از چی بترسم چرا چرت و پرت تحویلم میدی؟
_مگه همون نبود که به خاطر بیمارستان اومدنت بردیش خرید تا بهت گیر نده و برای قهر نکردنش درخواست بیرون رفتن و خوش گذرونی دادی؟! . . .
🌸
🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
”هواتو دارم”
چقدر جمله ی محکمیه نه؟
یه جهان دلگرمی توش هست، دل آدم رو بدجوری قرص میکنه..
این جمله رو بهت گفت تا بهت بفهمونه تحت هر شرایطی کنارت هستم
قدر این جمله و اون آدم رو بدون رفیق! 💛
#عاشقانه
Life is a reflection of our thoughts ...
Think about what you want
زندگی بازتاب اندیشه ماست
به آنچه می خواهی بیندیش
✨ @mah_roman
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸
🌸
#پارت_17
علی رضا هنگ کرده فقط نگام میکرد.
_چیه؟ چرا حرف نمیزنی؟ چیزی نداری بگی؟ اشکال نداره من از همه چیز خبر دارم فکر نکنم خر هستم یا میتونی خرم کنی؛
فقط حرفم اینه تو که با دختر تو رابطه ای تو که دوسش داری عزیزم و گلم از دهنت نمیوفته چرا اومدی خاستگاری من؟
چرا میخوای منو بدبخت کنی؟ من چه هیزم تری بهت فروختم؟
تروخدا بیخیال من شو تا قبل از اینکه کارت دعوت پخش کنیم همین امشب بیخیال من شو بزار با خیال راحت به درس و زندگیم برسم؛
حاضرم هزار جور حرف بشنوم توهین کنن تحقیر بشم تهمت بزنن ولی نخوام با تو باشم به تو محرم شم!
بیخیالم شو بزن زیر همه چیز و برو.
اینبار دارم ازت خواهش میکنم.
علی رضا : هیس! برات توضیح میدم دلربا؛ من زیر هیچی نمیزنم تو باااااید ماله من بشی باید با من باشی باید بچه های من تو شکم تو بزرگ بشن تو پاکی من زن پاک میخوام نه کسی که هر دقیقه تو بغل یکی هست یا به خاطر پول حاضره پاکیشو زیر سوال ببره دیگه هم تموم کن این بحثو فردا هم میام دنبالت بریم برای پخش کارتا.
_من فردا نمیام میخوام برم جایی!
علی رضا : کجا میخوای بری؟ خب باهم میریم هر جا بخوای بری میرسونمت نخوای نمیمونم بعدش میام دنبالت خوبه؟
_گفتم فردا میخوام برم جایی دیوونم نکن خودم میخوام برم.
علی رضا : فردا صبح که اومدم دنبالت راجبش حرف میزنیم
با صدای آروم گفتم هه! منتظر باش تا بیام
علی رضا : چی؟ چیزی گفتی؟
_نه، پاشو برو پیش آقایون چرا چسبیدی به من پاشو آفرین
با تعجب نگاهی بهم کرد بعد لبخندی زد و رفت کنار بابام نشست. سنگینی نگاهی رو حس کردم سرم رو آوردم بالا که دیدم آترین داره نگاهم میکنه وقتی دید متوجهش شدم به گوشیش اشاره کرد و لب زد :
_چک کن!
سریع گوشیمو از کنارم برداشتم که صفحه اش روشن شد، از شماره ناشناس :
فردا ساعت ۷:۳۰ صبح کوچه کناری جلو در کرمی منتظرتم با ماشین دیر نکن به یه بهونه بپیچون . . .
🌸
🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
چشمان تو تعبیر بهارانه ی عشق
جان و دل بیقرار تو؛ خانه ی عشق
مردم همگی شدند دیوانه یار
امّا تو شدی عاشق دیوانه ی عشق
————💞—💞————
#عاشقانه
نمی دانم
تو را به اندازهی نفسم دوست دارم
یا نفسم را به اندازهی تو!؟
نمی دانم ..
چون تو را دوست دارم نفس می کشم
یا نفس می کشم که تو را دوست بدارم!؟
نمی دانم ..
زندگیام تکرار دوست داشتن توست،
یا تکرار دوست داشتن تو، زندگی ام !
تنها می دانم:
که دوست داشتنت
لحظه، لحظه، لحظهی زندگی ام را می سازد
و عشقت
ذره، ذره، ذره ی وجودم را !❤️
💫
یکی باید باشه عین مولانا دوستت داشته باشه اون موقع که میگه:
ناز کنی ، نظـر کنی
قَهر کنی، ستم کنی
گر که جفا
گر که وفا
از تو حذَر نمیکنم!❤️
#ماهرمان
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸
🌸
#پارت_18
بعد از اون پیام از همه معذرت خواهی کردم و به بهونه خستگی و سر درد رفتم تو اتاق. نگاه های مامان و چشم غره هاش هم برام اصلا مهم نبود.
لباسام که عوض کردم رو تخت دراز کشیدم. فردا چجوری صبح زود برم بیرون به چه بهانه ای بپیچونم؟ اگر نذاشتن و علی رضا اومد؟
اصلا آترین چیکارم داره نکنه میخواد بلائی سرم بیاره؟
تابان خیلی خری خواننده معروف کانادا بیاد بلا سر تو بیاره اسکل! فقط میخواد کمکت کنه لگد نزن به بخت خودت.
انقدر به این چیزا فکر کردم که خوابم برد تو عالم خواب صدای خدافظیشون رو شنیدم.
و دوباره به خواب نازنینم ادامه دادم.
ساعت ۷ بود که از خواب بیدار شدم بدو بدو آماده شدم و ۷:۲۷ آروم آروم از در خونه خارج شدم خداروشکر مامان بابا خواب بودن.
همین که وارد کوچه شدم بدو بدو رفتم طرف کوچه کناری که سوناتا سفیدی دیدم.
جلو در کرمی که دیشب آترین گفته بود قرار داشت مطمئن شدم خودشه با دو خودمو به ماشین رسوندم و سریع سوار شدم.
_سلام صبح بخیر سریع بریم تا کسی ندیده همه خواب بودن نگفتم دارم میرم گوشی هم نیاوردم بعدش هم هر چی بشه برام مهم نیست اصلا ارزشی نداره برام.
آترین : علیک سلام صبح تو هم بخیر!
دختر جون وسط حرف زدنت یکم نفس بکش من نمیپرم وسط تا حرفات تموم نشه عجله نکن آروم باش.
خندیدم و راه افتاد تو راه باهم هیچ حرفی نزدیم چشامو بستم و خودمو سپردم به آترین.
برام سوال بود آدم به این پولداری چرا باید سوناتا سوار بشه جای بنز؟
تو فکر بودم که با توقف ماشین چشامو باز کردم و کنارمون کافه ای فوق العاده شیک و لاکچری طرح چوب دیدم.
آترین : پیاده شو بریم صبحانه بخوریم و حرف بزنیم همه چیز اینجا معرکس
_از کجا میدونی تو که خیلی وقته نیومدی ایران!
آترین : از اونجایی که این کافه ماله دوستمه و هر کسی اینجا نمیاد حالا پیاده شو کوچولو
_ایش من کوچولو نیستم
آترین : هستی عزیزم شک نکن
با تعجب نگاهش کردم؛ به من گفت عزیزم؟ واقعا؟
آترین . . .
🌸
🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
Beauty fades with time, but personality is forever!
زیبایی با گذر زمان کمرنگ می شه، ولی شخصیت آدم ها هميشگيه!
#سهشنـبـہ_چهـارم_آذر_مـاه
من مانده ام ز پا
ولی آن دورها هنوز
نوری ست،
شعلهای ست
خورشیدِ روشنی ست
که میخوانَدَم مدام
اینجا درون سینهی من زخم کهنهای ست
که میکاهَدَم مدام...
💫
چند ثانیه به این متن فکر کن!
"امیدوارم هر جا که میروی؛
یک نفر مثل خودت سر راهت باشد"
این جمله میتونه زیباترین دعای خیر یا بدترین نفرین ممکن باشه
بنگر که برای تو دعاست یا نفرین