4_567334913167065273.apk
حجم:
800.6K
#بهارِامیر
صفحات : 374
خلاصه رمان :
داستان درباره دختر و پسری به اسم بهار و امیر هر دو توی پرورشگاه بزرگ شدن و دوستای صمیمی بودن ولی یه شب امیر کاری میکنه که باعث جدایی خودش و بهار میشه و بهار رو برای همیشه از دست میده ولی بعد از گذشت سالها بهار خیلی اتفاقی امیر رو پیدا میکنه ولی خودشو معرفی نمیکنه تا اینکه ....
قسمتی از متن رمان :
بلند شد و قدم برداشت که بهار خودشو جلوش پرت کرد و گفت : امیر ...تو خودت ... امیر : اون حرفها رو به بهار سمیعی گفتم نه تو ناباور صداش زد امیر : تو برای من فقط یه دوستی همین اشکش چکید و باعث شد نتونه به نقش بازی کردن ادامه بده و بغـ.لش کرد امیر : دوستت دارم امیر : بهار ... میدونی تو بهار زندگی منی ؟ قبل از اومدن تو زندگی من پاییز و خزان بود ولی از وقتی تو وارد قلب و زندگیم شدی اون خزان تبدیل به بهار شد ...تو شدی بهار ِزندگیم بهار ِامیر!
@mah_roman