eitaa logo
♡ مـــاهِ مــن ♡
3.8هزار دنبال‌کننده
95 عکس
12 ویدیو
4 فایل
♡﷽♡ جانِ من است او، هی مزنیدش....♥️ آنِ من است او، هی مبریدش....♥️ جمعه ها پارت نداریم💥
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 آترین پرید وسط و با اخم محو و لحن جدی گفت : چه حرفی؟ اصلا تو چرا به من نگفتی با امیر قرار داری؟ اوه اوه! گندش درومد ... موندم چی بگم که امیر گفت : غیرتی نشو، من ازش خواهش کردم بهت نگه. تابان اصلا نمیتونه چیزی رو از تو پناه کنه به خاطر اصرار های من بهت نگفت. آترین : اه اینطوریه؟ بعد نیم نگاهی به من کرد و ادامه داد : تولدت مبارک وروجک ‌‌... خیلی خیلی خوشحال بودم. اصلا تو خیالم نمی گنجید یه روز یه نفر اینطوری سوپرایزم کنه. یکم حرف زدیم گفتیم خندیدیم که گارسون با کیک بزرگی اومد طرفمون لبخند واضح و از ته دلی زدم. کیک رو گذاشت جلوم. کیک کاکائو بود. دوتا قلب به هم چسبیده، روش چند تا قلب کوچیک قرمز، با خامه سفید و زرد پایین کیک تزئین شده بود. دقیقا وسط دوتا قلب نوشته شده بود : تابان عزیزم مرسی که به این دنیا اومدی، تولدت مبارک. نمیدونستم باید به آترین نگاه کنم یا امیر. نمیدونستم کار کدومشونه ولی عجیب ته دلم میخواست این جمله رو آترین گفته باشه. شمعارو گذاشتن، چشمامو بستم که صدای گیتار بلند شد. سریع چشمامو باز کردم. یه مرد دقیقا رو به روی من داشت گیتار میزد، بعد از یک دقیقه گیتار زدن ریتم تولدت مبارک پیدا کرد. چشمامو بستم و با شنیدن صدای خوندن تولدت مبارک بقیه آرزو کردم. چشمامو باز کردم و با صدای بقیه شمع هارو فوت کردم. بعد از خوردن کیک و خوردنی کادوهاشون رو بهم دادن. هر کس یه هدیه آورده بود. هدیه تزئینی، لباس، بدلیجات ... کادوی امیر یه زنجیر طلا بود که اسم خودم پلاکش بود. خیلی ذوق کردم و بغلش کردم. نگاه خشن آترین رو هم نادیده گرفتم . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸