eitaa logo
♡ مـــاهِ مــن ♡
3.6هزار دنبال‌کننده
95 عکس
12 ویدیو
4 فایل
♡﷽♡ جانِ من است او، هی مزنیدش....♥️ آنِ من است او، هی مبریدش....♥️ جمعه ها پارت نداریم💥
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 خونه سوت و کور بود و معلوم بود هنوز مهمونش نیومده. شاید هم مهموناش. وارد خونه شدم و بعد از یه سلام خشک بدو رفتم بالا. توی اتاق لباسامو در آوردم. دوش ۱۰ دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون. آماده شدم و از اتاق خارج شدم. رفتم پایین توی سالن و رو به روی آترین روی مبل نشستم. آترین : تابان این چه طرز سلام کردن بود؟ از کی تا حالا اینجوری شدی شما؟ تو دانشگاه این چیزارو بهت یاد میدن؟ اگر اینجوریه نیاز نیست بری دانشگاه. پررو، بیشعور بی فرهنگ. اینجور رفتار کردن رو تو گاو به من یاد دادی! _این رفتارو از توی دانشگاه یاد نگرفتم. از بی محلی ها و بی توجهی های بعضیا یاد گرفتم. آترین : الان منظورت به من هست؟ اونوقت کی من چنین چیزایی به جنابعالی یاد دادم؟ _حوصله بحث ندارم آترین. بعد از چند روز باهم نشستیم پس لطفا بیخیال شو. اگر هم میخوای بحث کنی یا اذیتم کنی یا گیر بدی میرم بالا، تا فردا که نری سرکار نمیام پایین. آترین : دلیل این لحن بدت رو نمیفهمم. بهت زنگ زدم بیا خونه با مهمونا بگیم بخندیم این چه رفتار و لحن زشتیه ها؟ _رفتار و لحن من برای آدمی که یک هفته کامل اصلا از من خبر نداشت خیلی هم خوب و مودبانه است اگر ناراحتی میتونم برم ... آترین : کجا به سلامتی؟ با غیض گفتم : طبقه بالا توی اتاقم! آترین با حرص گفت : تموم کن طرز حرف زدن مسخرتو. نمیخوای درست حرف بزنی کلا حرف نزن، آبرومو هم جلوی دوستام نبر. نمیدونم چرا این حرفش یه جور بدی دلمو شکست. ناخودآگاه بغض گلوم رو گرفت و به زور گفتم : من مایه از بین رفتن آبروتم؟ بدون اینکه بزارم آترین کلامی به زبون بیاره عین فنر از روی مبل بلند شدم. سریع به طرف پله ها رفتم و وارد اتاق شدم. هیچ وقت فکرشو نمیکردم چنین حرفی از آترین بشنوم . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸