eitaa logo
♡ مـــاهِ مــن ♡
3.6هزار دنبال‌کننده
95 عکس
12 ویدیو
4 فایل
♡﷽♡ جانِ من است او، هی مزنیدش....♥️ آنِ من است او، هی مبریدش....♥️ جمعه ها پارت نداریم💥
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 تموم دیگه، دعوا و همه چی با این خنده ها تموم شد. وقتی هر دومون خندمون قطع شد بهش نگاه کردم. چشماش! نمیتونستم نگاهمو از چشماش بگیرم. حس میکردم بدنم گرم شده، گونه هام داشت می سوخت. دلیلش رو نمیدونم. آترین : تابان؟ _هوم؟ آترین : دیگه حق نداری بدون اجازه من هیچ کاری انجام بدی. حق نداری فعلا به مستقل شدن فکر کنی. حق نداری دیگه به کار کردن فکر کنی. تابان حق نداری کاری بر خلاف میلم انجام بدی. _منو از کجا دیدی؟ آترین : همون موقع که اومدم تو کافه، مری تورو دید. با حالت مسخره بهم گفت از کی تا حالا تابان سالن دار شده؟ باورم نشد. وقتی نشستیم همش اون قسمت رو نگاه میکردم تا ببینم واقعا تو هستی یا نه. وقتی دیدمت آتیش از کله ام داشت میزد بیرون. نمیدونی چقدر عصبی شدم تابان نمیدونی! مری جرائت یه کلمه حرف زدن نداشت. تو دیگه نگاه نکردی ولی من هیچی سفارش ندادم. همین که سفارش مری رو آوردن، مجبورش کردم سریع بخوره و اومدم بیرون. حتی مری رو نرسوندم و خودش رفت. نمیدونم چرا از اینکه مری رو نرسونده بود، خوشحال شدم. یه طور عجیبی به دلم نشست این کارش. به خاطر من، به خاطر ناراحت و عصبانیتی که داشت، مری رو نرسوند و توی کافه باهاش هیچی نخورد. به کل فراموش کردم چرا با مری رفته بیرون! فقط این مهم بود که باهاش هیچ رفتار خوبی نداشته. آترین : تابان؟ زل زدم توی چشماش! چشمایی که این اواخر هر وقت نگاهم بهش میخورد جذبش میشدم! نمیتونستم نگاهمو از چشماش بگیرم. آترین : تابان با تو ام! _ها؟ چی میگی؟ میگم آترین یه سوال! چرا با مری رفتی بیرون؟ چرا این اواخر همش باهاش میری و میای؟ چرا انقدر باهاش اوکی شدی؟ واقعا برام خیلی خیلی سواله! آترین : تابان مری همکاره منه. من حتی باهاش تو کافه هم راجب آهنگ و موزیک حرف میزنم. باید باهاش باشم، وقت بگذرونم و تمرین کنم تا آهنگ عالی ای بشه. دارم روی موزیک جدید کار میکنم . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸