eitaa logo
ماهـ‌ِ پنهان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
61 فایل
﷽ تِب فراق تو بیچارهـ کرد دنیـا را بدۅن تو به دل ما قرار بی‌معناسـت🌱💙 . . •شـروط:🌸 •| @Penhaan |• . . •پای مکتبِ حـاج قاسـم:)🌿 •| @deltange_o_o |•
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.💛 إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفا وَ مِنْكَ خَائِفا مُرَاقِبا ... . معبودا، به گرانقدر خویش رسان تا را شناسم و از رخ برتابم و از ترسم و فرمانت برم ... " مناجات شعبانیه " . خدایا مرا به حسین(ع) خودت برسان که چراغ هدایت تو جز او نیست ! . خنده و خنداندن را دوست دارم و انجامش هم می دهم ... اما در بحبوحه تمامی این ها راحتی و شادی واقعی آن قطره اشکی ست که برای خدا ریخته می شود! . •●❥❥ @Mahepenhanamm
آقا جان...🦋 دسٺ و پا گیڕ تریڹ منتظرتٺ مڹ هستم🥀 بخورد توے سرم نالہ‌ے یاابن‌الحسنمـ!😓 💔 💚 •●❥❥ @Mahepenhanamm
فرا رسیدن وفات حضرت زینب کبری«سلام‌الله‌علیها» تسلیت باد🥀 ✌️🏻 🖤 •●❥❥ @Mahepenhanamm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماهـ‌ِ پنهان
✖اگه چادر بپوشی فلانیا خوششون نمیاد😕 ✖اگه چادر بپوشی میگن عقب مونده است😶 میگن امروزی نیستی🍁 همه تیپ
برای دختر وزن ایران م برای خواهر ومادر ایران م باید الگو باشد ولاۼیر ن فقط صبر واستقامت دربرابر ناملایمت ها ومصاێب بلکه درهر شرایطی حجاب وحیا را رها نکردند ن خودشان و ن دختران وزنان همراه شان ..... وچ حیف که دراین زمونه ب خاطرظواهر دنیایی و ب خاطر ی ناملایمتی که ب اندازه ی سر سوزنی دربرابر مصاێب بانوان دشت نینوا نمیرسد ..قید عقايد و حیا و حرمت وۼیرت هارا میزنیم .... گاهی نور در جاده ی زندگی هست ولی آیا هرنوری نشانه ی هدایت وعزت است یا ذلت .. خدایا ب آبروی بانوان دشت نینوا حیا وعفت دختران وزنان ایران م را حفظ بفرما ونگذار نوچه های شیطان پرستان ۼرب دختران وزنان ایران م را ب تباهی وسیاهی بکشانند .... خدایا مارا لحظه ایی ب خودمان وامگذار 🖤✋️ 🖤 (سلام‌الله‌علیها)🏴 🔮 ❌ ادامه دارد.......... •●❥❥ @Mahepenhanamm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢مقام حضرت زینب(سلام الله علیها)  🎤استاد مسعود عالے (سلام الله علیها)🖤 🔮 •●❥❥ @Mahepenhanamm
زیارت امام حسین علیه السلام درنیمه رجب https://www.erfan.ir/mafatih266/
♥ کوچہ‌هاۍ دلٺ را بھ نام شہدا کن🙃 بداڹ در کوچه پس کوچہ‌هاۍ دنیا؛ وقتے گم مےشوۍ تنہایٺ نمےگذارد!!🌱 شہدا با معرفتند رفیقشان باشۍ،شہیدٺ مۍکنند❥ ☆⇨.. @Pooyagirls ..⇦☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍نمیدانم چند ثانیه گذشت اما شیشه در دستش بود و از پاره گیِ به جا مانده رویِ سینه اش خون بیرون میزد هارمونی عجیبی  داشت قرمزیِ رنگ خون و پیراهن اسپرت و دودی رنگش روی دو زانو نشسته بود و جای زخم را فشار میداد کاش میمیرد چرا قلبش را نشکافتم مبهوت و بی انرژی مانده بودم شیشه را به درون سطل پرتاب کرد چهره اش از فرط درد جمع شده بود اما حرفی نمیزد شالِ آویزان شده از میزم را برداشت و روی سرم انداخت گوشی مدام زنگ میخورد مطمئن بودم یان است گوشی را برداشت با صدایی گرفته از سلامتیم گفت این آرامش از جنسِ خاطراتِ صوفی نبود مشتی دستمال کاغذی برداشت و روی زخم گذاشت که در برقی از ثانیه، تمامش خونی شد! چشم به زمین دوخته؛به سمتم خم شد برین روی تختتون استراحت کنید خودم اینا رو جمع میکنم این دیوانه چه میگفت انگار هیچ اتفاقی رخ نداده سرش را بالا آورد تعجب، حیرت، ترس و دنیایی سوال را در چشمانم دید واقعیت چیزه دیگه اییه همه چیز رو براتون تعریف میکنم یک دستش را بالا آورد، با چهره ایی مچاله از درد قول میدم و به شرفم قسم میخورم که هیچ خطری تهدیدتون نکنه نه از طرف من نه از طرف داعش مگر مسلمانان هم شرف داشتند چشمانش صادق بود و من ناتوان شده از سیل درد و شیمی درمانی، به سمت تخت رفتم من تمام زندگیم را باخته بودم، یک تنِ نحیف دیگر ارزشِ مبارزه نداشت! پروین به اتاق  آمد با دیدن حسام هینی بلند کشید هیییس حاج خانوم چیزی نیست یه بریدگی سطحیه بی زحمت یه دستمال تمیز و جارو خاک انداز بیارین بعد یه سوپ خوشمزه واسه سارا خانووم درست کنیدو با لحنی مهربان، او را از سلامتش مطمئن کرد پروین چادر به سر و بی حرف دستم را پانسمان کرد و از اتاق خارج شد حسام دستمالِ تمیز را روی زخمش فشار داد و با دستانی شسته شده، پاشیدگیِ اتاقم را سامان میداد با دقت نگاهش میکردم بی رنگی لبهایش نوعی خنک شدنِ دل محسوب میشد او هم مانند پدرم هفت جان داشت درد و تهوع به تار تارِ وجودم هجوم آورد در خود جمع شدم حسام با صورتی رنگ پریده از اتاق بیرون رفت صدای پچ پچ های پر اضطراب پروین را میشنیدم آقا حسام مادر تورو خدا برو درمونگاه شدی گچ دیوار و صدای پر اطمینان حسام مبنی بر خوب بودن حالش قرآن به دست برگشت درست در چهار چوبِ باز مانده یِ در نشست دیگر در تیررس نگاهم نبود و من از حال رفتنش را تضمین میکردم اما برایم مهم نبود او حتی لیاقت مردن هم نداشت چند ثانیه سکوت و سپس صدایِ آوازه قرآنش پس هنوز سرپا بود و خوب دستم را خواند بود این سربازه استاد شده در مکتب خدا پرستی صدایش در سلول سلولم رخنه میکرد و آیاتش رشته میکردند پنبه هایِ روحم را دلم گریه میخواست و او هر چه بیشتر میخواند، بغضم نفسگیرتر میشد اما من اشک ریختن بلد نبودم نمیدانم چقدر گذشت که آرام شدم و به خواب رفتم،که سکوت ناگهانیش، هوشیارم کرد این حس در چنگالم نبود خواه، نا خواه صدایِ آوازه قرآنش آرامم میکرد  و منِ گرسنه یِ یک جرعه آسایش، چاره ایی جز این نداشتم گفته بود واقعیت چیز دیگریست اما کدام واقعیت مگر دیگر واقعیتی جز دانیال و رفتنش مانده بود گفته بود همه چیز را میگوید اما کی گفته بود که هیچ خطری تهدیدم نمیکند مگر میشداون خودِ خطر بود. ⏪ ... 🍃🌺 •●❥❥ @Mahepenhanamm ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍مرد که صدایِ کم توان شده از فرط دردش، گوشهایِ اتاقم را پر میکرد، همان دوستِ مسلمان در عکسهایِ مهربانِ دانیال بود همان که دانیالم را مسلمان کرد همان که سلفی هایِ بامزه اش با برادرم را دیده بودم و مدام از خودم میپرسیدم که مگر مذهبی ها هم شیطنت بلدند همان که وقتی دانیالم وحشی شده از اسلامو خدایش ترکم کرد، روزی صدبار تصویرش را در ذهنم غرغره کردم تا خرخره ایی برایش نگذارم که نشد که باز هم بازیش را خوردم و راهی ایران شدم درست وقتی که فرصت تیغ زدن بود، نیش خوردم از دردی که سرطان شد و جز زیبایی، تمام هستی ام را گرفت. راستی کجایِ زندگیش بود من که هیزم فروشی نمیکردم پس هیزمِ تَرِ چه کسی آتش شد به یک کفِ دست مانده از نفسهایِ عمرم کاش میدانستم جرمم چیست موجِ صدایش بی حال اما پر از آرامش به گوشم میرسید و من قانعتر از همیشه ،پیچیده از بی رمقی در خود، خواب را زیر پلکهایِ چشمم مزه مزه میکردم. که سکوتِ ناگهانی اش، هوشیارم کرد چرا دیگر نمیخواند تنم کوفته و پر درد بود کمی نیم خیز شدم با چشمانی بسته، سرش را به چهارچوب در تکیه داده بود. به صورتِ کاملا رنگ پریده اش نگاه کردم اصلا شبیه رفقای داعشی اش نبود ریش داشت اما کم سرش کچل نبود و موهایِ مشکی و عرق کرده اش در سرمای پاییز، چسبیده به پیشانی اش خود نمایی میکرد این چهره حسِ اطمینان داشت، درست ماننده روزهایِ اولِ اسلام آوردنِ دانیال چرا نمیتوانستم خباثتی در آن صورت بیایم دستمال و دستِ چسبیده به سینه اش کاملا خونی بودند یعنی مرده بود خواستم به طرفش برم که پروینِ چادر به سر، در چهارچوب در ظاهر شد یا حضرت زهرا آقا حسام حسام چشمانش را باز کرد و لبخندی بی رمق زد خوبم حاج خانووم فقط سرم گیج رفت، چشمامو بستم همین الانم میرم پیش علیرضا،درستش میکنه چیزی نیست یه بریدگی کوچیکه این مرد هم مانند پدرم هفت جان داشت مسلمانان را باید از ریشه کَند به سختی رویِ دو پایش ایستاد قرآن را بوسید و به سمت پروین گرفت بی زحمت بذارینش تو کتابخونه خیالتون راحت با دست خونیم بهش دست نزدم پاکه پاکه سر به زیر، با اجازه ایی گفت و تلوتلو خوران از دیدم خارج شد صدای نگرانِ پروین را میشنیدم مادرجون، تو درست نمیتونی راه بری مدام میخوری به درو دیوار.. صلاح نیست بشینی پشت فرمون یه کم به اون مادرِ جگر سوختت فکر کن آخه شما جوونا چرا حرف گوش نمیدید اون از اون دختره ی خیر ندید که این بلا صدای حسام پر از خنده بود عه عه عه حاج خانووم غیبت ماشالله همینطورم دارین تخته گاز میزین پیرزن پر حرص ادامه داد غیبت کجا بود صدام انقدر بلند هست که بشنوه حالا اون زبون منو حالیش نمیشه، من مقصرم بیا بشین اینجا الان میوفتی، رنگ به رخ نداری حرف گوش کن با آژانس برو حسام باز هم خندید اما کم توان اولا که چشم اما نیازی به آژانس نیست، زنگ میزنم حسین بیاد دنبالم سرم گیج میره، نمیتونم بشینم پشت فرمون دوما،حاج خانوم اون دختر فقط بلد نیست فارسی رو خوب حرف بزنه، و الا خیلی خوب متوجه حرفاتون میشه هینی بلند از پروین به گوشم رسیدم و خنده هایِ بی جانِ حسام این جوان دیوانه بود درد و خنده هیچ تناسبی میانشان نمیافتم با دوستش تماس گرفت و من مدتی بعد، رفتنش را از پشت پنجره دیدم رفت بدونِ فریاد، بدونِ عصبانیت، بدون انتقام بابت زخمی که زدم برایم  قرآن خواند و رفت اگر باز نمیگشت اگر تمام حرفهایش دروغ باشد چه باز هم برزخ باز هم زمین و آسمان چند روزی از آن ماجرا گذشت و من در موجی ملتهب از درد و پسمانده هایِ  درمان دست و پا زدم به امیدِ آوای اذان و فقیر از آواز قرآن بی خبر از حسام و در مواجهه با تماسهایِ بی جوابم به گوشی های عثمان و یان! ⏪ ... 🍃🌺 •●❥❥ @Mahepenhanamm ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
:
ٳلٰہِـے عَظُمَ الْبَلٰاء .mp3
9.12M
سَاعَٺ⟮⁰⁰'⁰⁰⟯ قِـ‌ࢪَائَٺِ دُعَاےِ ٳلٰہِـے عَظُمَ الْبَلٰاء ⟮أللَّھُـمَ‌؏ـَجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
حٌسِیۡـن....mp3
5.16M
سَاعَٺ⟮⁰⁰'⁰⁰⟯ اَࢪۡبَعٖیـ‌نۡ حَسۡـ‌رَٺِ نَـ‌ࢪَفتَـ‌نِ ڪَرـبَلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ماهـ‌ِ پنهان
🌈✨بسم الله النور✨🌈 سلامٌ علَی الحسیݩ «علیه‌السلام» و سلامٌ علَی المهدے«عجل‌الله» 💠السَّلامُ عَلَیکَ يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ، صَلَّى‌اللّٰهُ عَلَيکَ يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ، رَحِمَکَ اللّٰهُ يَا أَباعَبْدِاللّٰهِ، لَعَنَ‌اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ شَرِکَ فِي دَمِکَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ بَلَغَهُ ذٰلِکَ فَرَضِيَ بِهِ، أَنَا إِلَى اللّٰهِ مِنْ ذٰلِکَ بَرِيءٌ 💠السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللهِ فِی أَرْضِه السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ‌ اللهِ الَّذِی ضمنه 💚
هدایت شده از ماهـ‌ِ پنهان
🦋🌱🌈 دعای«یا مَن تُحِلُّ بِهِ عُقَدُ المکارِه» 🌹✨دعای هفتم صحیفه سجادیه✨🌹 يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ، وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ.فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَدَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ. 💫توصیه 😍 برای شکست بیمارے منحوس 😷 •●❥❥ @Mahepenhanamm