eitaa logo
منتظران حضرت مهدی
1.2هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
174 فایل
بعشق اهلبیت‌علیهم‌السلام خصوصا امام‌زمان‌علیه‌السلام❤ و بعشق رهبرمظلوممان🌸 و بعشق شهدای عزیز کانالی داریم جهت خدمتگزاری به منتظران پاسخ به سوالات احکام و اعتقادی @Pasokhgooeee 👈کپی با ذکر صلوات ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16454851871260
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃زبان خدا دارم با خودم فکر می‌کنم که اگر ما تو را برای خودت نخواهیم، وقتی که بیایی و دنیا را آباد کنی و سایۀ امنیت و نعمت و سلامت و عدالت را بر سرمان بگسترانی، شاید باز هم تو را فراموش کنیم و نیازی به حضورت نبینیم. باید کسی آن روز فریاد بزند که اگر باز هم غایب شوی، امنیت و نعمت و سلامت و عدالت رخت برخواهند بست تا ضرورت حضورت را دریابیم. چند نفر تو را برای خودت می‌خواهند؟ معلوم است؟ و چند نفر تو را برای خودت خواستن را ضرورت می‌بینند؟ معلوم است؟ شاید هنوز خیلی‌ها به دنبال فهمیدن جواب این سؤال هستند: تو را برای خودت خواستن یعنی چه؟ کاش زبان گویایی این حقیقت را برای همه روشن می‌کرد! شبت بخیر زبان خدا!
🍃بهار دل ها در غیبت تو چه باید بشود که ما سرمای نبودنت را احساس کنیم؟ خودمانی‌اش را بگذار بگویم: گویی پوستمان خیلی کلفت شده که در زمستان غیبت تو بر خود نمی‌لرزیم. گمان نمی‌کنم پیش از آن که زمستان نبودنت را بفهمیم، از بهار ظهور تو خبری شود. درست می‌گویم؟ کاش عادت نمی‌کردیم به سرمای نبودنت! شبت بخیر بهار دل‌ها!
🍃جواب سؤال‌های زندگی‌ام! می‌شود جواب این سؤالم را بدهی که سخت محتاج آن هستم: آنها که با مرگ زیبا از این دنیا می‌روند، چه کار کرده‌اند که خدا این طور خریدارشان می‌شود؟ من از مرگ زشت یا مرگ طبیعی هراس دارم. جوابم را بده تا از این هراس خلاص شوم. آقا! خودم یک جواب حتمی برای این سؤال دارم: کسی که دل تو را به دست بیاورد، شایستۀ مرگ زیبا می‌شود. درست می‌گویم؟ حالا بگو چه کار باید کرد تا دل تو به دست بیاید؟ منتظر جوابت می‌مانم. شبت بخیر جواب سؤال‌های زندگی‌ام!
🍃حجت خدا وقتی تو حجّت باشی و ما تو را به زبان حجّت بخوانیم ولی در دل، حجّت ندانیم، می‌شود همین آشفته‌بازاری که می‌بینیم. هر کسی از ظنّ خود می‌شود یار شما و برای تأیید بافته‌های ذهنش از گنجینۀ حرف‌های شما چیزی بر می‌دارد. همه هم می‌گویند حرفشان حرف توست و راهشان راه تو. کاش زودتر می‌آمدی و به این آشفته‌بازار پایان می‌دادی؟ شبت بخیر حجت خدا!
🍃حضرت زندگی مشکل ما از وقتی آغاز شد که تو شدی بخشی از زندگی ما، تازه اگر شده باشی. تو همۀ زندگی هستی. جایی از روزگارمان اگر از تو خالی شد، شایستۀ هر نامی باشد، نام زندگی بر آن حرام است. چه کسی به ما گفت اگر بخشی از زندگی را به تو اختصاص دهیم، کافی است و می‌توانیم نام خودمان را در شمار منتظران و عاشقان تو بنویسیم؟ برای سند غربت تو همین بس که ما تو را بخشی از زندگی کردیم. تو خود زندگی هستی، چگونه می‌شود زندگی فقط بخشی از زندگی باشد؟ کاش از گرداب این تعارض‌ها خلاص می‌شدیم! شبت بخیر حضرت زندگی!
🍃آبادی زندگی کاش باور می‌کردیم، در لحظه‌هایی که به یاد تو نیستیم، مرده‌ایم! و کاش به اندازه‌ای که از انتقال از این دنیا به دنیای دیگر وحشت داریم، از مرگ خفت‌بارِ غفلت از تو هم می‌ترسیدیم! ما وقتی از تو غافل می‌شویم، لحظه‌هایمان یکی یکی خرابه می‌شود و در میان این ویرانه‌ها روزگار طی می‌کنیم و به دنبال رمز و راز آبادانی زندگی هستیم. کاش لحظه‌های زندگی را با یاد تو آباد می‌کردیم تا این قدر تلاش بیهوده نمی‌کردیم! شبت بخیر آبادی زندگی!
🍃آیۀ زیبای خدا چه خوب است که یادم دادی به چشمانم بیاموزم در میان مخلوقات به دنبال نشانه‌های خالق بگردند. چشم‌هایم به تو چشم گفته‌اند و نگاهشان را به دنیا طوری دوخته‌اند که لحظه‌ای از خالقشان غافل نشوند؛ اما آقا! از وقتی چشمانم به چنین نگاهی عادت کرده‌اند،‌ بیشتر جای خالی تو را می‌بینند. بارها این را از چشمانم شنیده‌ام که به هم گفته‌اند بدون تو میلشان به دیدن، روز به روز کمتر می‌شود. این گونه نگاه کردن به عالم اگر عاقبتش کور شدن باشد، خوش عاقبتی است. چشمی که روزی‌اش دیدن تو نباشد، به چه کار می‌آید؟ شبت بخیر آیۀ زیبای خدا!
🍃 دوست دارم یک بار به فرصت بدهی تا با تو حرف بزند و مرا هم بنشانی پای حرف‌هایتان. وقتی که می‌رود و تو نمی‌آیی، چه نجواهایی دارد برای تو و تو چه حرف‌هایی داری برای او؟ می‌شود بگویی چگونه را آرام می‌کنی؟ که با دنیایی از امید آمد و با کوله‌بازی از غم در حال رفتن است؟ بگذار حرف‌های تو و را بشنوم، شاید از میان آنها کلامی برای آرام کردن دل خودم یافتم. آقا! این چندمین بود که من بودم و تو نیامدی؟ نکند بیایند و بروند و من هم آخرین عمرم را طی کنم؛ ولی باز هم تو نیایی! شبت بخیر !
🍃دست خدا معلوم است که گاهی خودت دستی به دلم می‌کشی تا تنگ بودن دنیا را خوب بفهمم. قدر این فرصت‌ها را خوب می‌دانم. اگر حس گاه به گاهِ من به زندان بودن دنیا نباشد، همۀ وجودم در باتلاق خطرناکش فرو می‌رود. «دنیا برای ماندن نیست» همیشه برایم یک شعار بود؛ ولی وقتی تو دستی به روی دلم می‌کشی، می‌شود حقیقتی که با سلّول‌های بدنم درکش می‌کنم. چه قدر خوبی و چه اندازه مهربان که نمی‌گذاری دنیا را مقصد خویش کنم. دنیا وقتی که مقصد می‌شود، بی‌رحم می‌شود؛ بی‌رحم‌تر از آنی که در خیال بگنجد. دنیای مقصد شده، کاری می‌کند که آدم حتّی دستش به روی فاطمه بلند شود. دنیایی که مقصد می‌شود، کاری می‌کند که آدم فاطمه را بکشد. چه قدر این دنیا تهوّع‌آور است. می‌دانم که خودت حواست هست؛ ولی دوست دارم التماس کنم و بگویم هر چه قدر هم که بد شدم، دست کشیدن به روی دلم را رها نکن. شبت بخیر دست خدا!
🍃راهنمای حیرت زدگان من دوست دارم آن طور که تو می‌خواهی زندگی کنم. کوچک‌ترین و بزرگ‌ترین کارهایم را آن گونه انجام دهم که تو دوست داری. از ریزترین تصمیم‌های زندگی‌ام تا درشت‌ترین آنها را مطابق دلخواه تو بگیرم؛ طوری که بهانۀ لبخندی باشم که گوشۀ لبت می‌نشیند. یکی از این لبخندها را اگر روی لبت بنشانم، می‌دانم که ابدیت خویش را خریده‌ام؛ ولی آقا گاهی به قدری حیران می‌شوم که دوست دارم تو را پیدا کنم و در برابرت دست به سینه بایستم و بپرسم تو چه کاری را دوست داری و کدام تصمیم دلخواه توست، تا همان کار را انجام بدهم و همان تصمیم را بگیرم. وقتی که از تو فاصله دارم، حیرت و سردرگمی جزئی از زندگی‌ام شده. راه نزدیک شدن به تو چیست. از این همه حیرت خسته‌ام. بگو چه کار کنم تا ببینمت؟! شبت بخیر راهنمای حیرت زدگان!
🍃حقیقت شیرین زندگی از توهم می‌ترسم؛ ولی با خیال خوشم. خیال نزدیک بودن به تو به قدری شیرین است که انگیزۀ خوب شدن می‌دهد به من. با این که می‌دانم از تو دورم؛ ولی در خیالم لحظه‌هایی را به تصویر می‌کشم که به قدری نزدیکت شده‌ام که شب‌ها چشم در چشمت شب بخیر می‌گویم و تو هم با لبخند، شبم را بخیر می‌کنی و هر روزم با آفتاب نگاه تو شروع می‌شود. نمازهایم همه به امامت تو اقامه می‌شود و دوشادوش فرشته‌ها پشت سرت به نماز می‌ایستم. حتی همسُفره‌ات می‌شوم و همسَفرت. از این خیال‌ها قشنگ‌تر، خیالی هست؟ این خیال‌ها مأمورند که مرا آدم کنند. چون تو مهربانی می‌دانم یک روز می‌رسد که دیگر از این اتفاق‌ها با عنوان خیال یاد نخواهم کرد؛ اینها خاطره‌هایی خواهد شد که هر روز تکرار می‌شود. شبت بخیر حقیقت شیرین زندگی!
🍃امام غریب من اگر چه مأموم خوبی برایت نبودم؛ اما وقتی می‌بینم کاسبانی از نام و مرام تو دکانی برای خودشان دست و پا کرده‌اند، همۀ وجودم می‌شود آتش. روی پیشانی‌شان نام تو را حک می‌کنند و زبانشان را به نام تو عادت می‌دهند و از مسیر رسیدن به تو حرف می‌زنند؛ اما جز به خویشتن نمی‌اندیشند و جز برای رسیدن به دنیا دست و پا نمی‌زنند. به نام تو و به کام خودشان شعار می‌دهند و دل مردم را به سوی خویش می‌کشند. مردمِ از همه جا بی‌خبر هم به قصد تو به آنها نزدیک می‌شوند؛ اما به خدمت نفسانیت کاسبان نام تو در می‌آیند. حالم از این بازار بی‌مروت و این کاسبان نامرد به هم می‌خورد؛ التماس می‌کنم اگر روزی خواستم پا به این بازار بگذارم و یکی از همین کاسبان بشوم، در دم پایم را بشکن. شبت بخیر امام غریب!
🍃سرمایه امید بیا امشب با هم قرار بگذاریم. من با تو قرار می‌گذارم حتّی اگر کارم به قهقهه کشید هیچ گاه از ته دل شادی نکنم مگر این که تو دوستم شده باشی و تو هم با من قرار بگذار در هیچ کدام از لحظه‌های مناجاتی‌ات نام مرا از یاد نبری مگر این که امیدت از من قطع شده باشد. من با تو قرار می‌گذارم که اگر از ته دل شادی کردم بالفور توبه کنم و از خدا طلب بخشش کنم و تو هم با من قرار بگذار وقتی امیدت از من قطع شد دعای مرگ کنی برایم. قبول؟ شبت بخیر سرمایۀ امید!
🍃وارث علی به دنیا آمدی تا دنیا بهانه‌ای داشته باشد برای امتداد. به دنیا آمدی تا بر هر چه تاریکی است غالب شوی حتی اگر چونان خورشید پشت ابر باشی. به دنیا آمدی تا نور فراموش نشود و انسان با تاریکی انس نگیرد. به دنیا آمدی و ریاضت غیبت را بر جان خریدی تا که همیشه امید زنده بماند. من مهربانی تو را و رحمت خدایت را از غیبت طولانی‌ات فهمیدم. بگذار جماعت، هر چه می‌خواهند بگویند تو غیبت کردی تا دنیا زود تمام نشود. خدا اگر می‌خواست دفتر دنیا را ببندد تو را همین سوی پرده نگه می‌داشت تا چونان پدرانت انسان‌ها قَدرت را نشاسند و به ضربۀ شمشیر یا جام زهر، شهد شهادت بنوشی و پس از تو دنیا تمام شود. شهادت برای تو چونان شهادت برای علی است خاندان شما با شهادت مانند کودک به مادر انس دارند چه قدر خوبی که ریاضت غیبت را قبول کردی تا ما آدم شویم برای آمدنت و خدای تو چه قدر خوب است که هزار و صد و اندی سال است که فرصت آدم شدن را از ما نگرفته. خدا در همۀ این سا‌ل‌ها منتظر آدم شدن ماست خدای تو چه قدر صبور است آقا! کاش هدیۀ تولد تو از سوی ما آدم‌شدنمان باشد! اگر چه هر سال عهدمان را می‌شکنیم ولی خودت می‌دانی قصدمان شکستن عهد نیست پس باز هم با تو عهد می‌بندیم که هر چه زودتر آدم شویم! شبت بخیر وارث علی!
«اللّهم أشبِع کُلَّ جائِعٍ» عاشقی که جوع دارد، جز با دیدار تو سیر نخواهد شد. در وادی عشق تو وقتی دست‌ها به دعا بلند می‌شود و برای سیری گرسنگان به خدا التماس می‌شود، یعنی خدا کند که عاشقی روی زمین نباشد که در دوری تو نحیف شده و به وصال تو نرسیده باشد،‌ یعنی خدا کند عاشق‌ها قبل از این که بمیرند، یک دل سیر تو را ببینند. ولی همیشه یک سؤال گوشۀ ذهنم بی‌جواب می‌ماند: می‌شود تو را دید و از دیدارت سیر شد؟ به گمانم این دعا برای هیچ عاشقی مستجاب نخواهد شد. دیدار تو ولع آدم را برای بیشتر دیدنت زیادتر می‌کند. مرا عاشق کن و به دیدارت نائل کن و جانم را در حالی که غرق نگاهت هستم بگیر. شبت بخیر محبوبم!
«اللّهمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروب» خدایا! گره غم و غصه را از دل همۀ‌ غمزدگان وا کن. یک سؤال دارم آقا! تا وقتی که دل تو گرفته، آیا گره از غصۀ کسی وا می‌شود؟ و آیا کسی دل‌گرفته‌تر از تو در این عالم نفس می‌کشد؟ من عقیده دارم دعا برای شاد شدن دل تو، دعا برای گشایش دل‌های گرفته است. من وقتی به «اللّهمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروب» می‌رسم، در دلم برای دل تو آمین می‌گویم. اصلا به قدری دلِ گرفتۀ تو مقابل چشم مرا گرفته، که دیگر نمی‌توانم به دل‌های گرفتۀ دیگر فکر کنم؛ اما وقتی به این دعا آمین می‌گویم، نقش خودم در انبوه غم‌های تو از ذهنم عبور می‌کند و سرتاپا می‌شوم شرم. آری من که برای باز شدن دل گرفتۀ تو دعا می‌کنم،‌ خودم از بانیان دل‌گرفتگی تو هستم. اما یک روز به دعای خیر تو خوب خواهم شد. می‌دانم. دعایم می‌کنی آقا!؟ شبت بخیر یار دل‌گرفته!
🍃روشنایی زندگی شبی که بی‌ یاد تو طی شود، روز روشنی را به دنبال نخواهد داشت. میزان روشنی و تاریکی روزهای ما به اندازۀ یادی بستگی دارد که شب‌ها از تو می‌کنیم. ما به فکر خودمان هم که باشیم، لحظه‌ای نباید تو را فراموش کنیم. شبت بخیر روشنایی زندگی!
یاران تو از دشمنانشان تهدید که می شنوند ایمانشان افزون می شود. آنها با حمله دشمن هم ذره ای دلشان نمی لرزد. توکل در قاموس یاران تو یک شعار نیست، متن سبک زندگی است. یاران تو توکل نمی کنند تا آنچه خودشان می خواهند را خدا اجرا کند، توکل می کنند تا آنچه خدا می خواهد محقق شود. یاران تو با "حسبنا الله" نفس می کشند. آن‌ها لحظه ای از این عقیده اگر تهی شوند، قالب تهی می کنند. دوست دارم از یاران تو باشم آقا شبت بخیر امام خوبی ها!
🍃آقای کرم چه عجیب‌اند عاشقان صادق تو که حتی فکر کردن به آنها به آدم حس حرکت می‌دهد. من اگر آنها را نمی‌دیدم یا قصه‌هاشان را نمی‌شنیدم، باور نمی‌کردم که می‌شود عاشق امام نادیده شد. وقتی که دیدم داغ‌ترین عشق‌ها در عالم، به عاشقان صادق تو تعلق دارد، فهمیدم که عشق را تو تقسیم می‌کنی. آقا! کرَم کن و سهم عشقم را بیشتر کن، شاید زودتر من هم عاشق صادقت شدم. شبت بخیر آقای کرَم!
🍃ذکر خدا داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا هر گاه می‌خواهم به یاد خدا باشم، کمی که از قرارم با خویشتن می‌گذرد، اراده‌ام سست می‌شود و باز هم سایۀ سیاه غفلت روی سرم می‌افتد. خیلی زود به جواب رسیدم: راه رسیدن به خدا، جز از در خانۀ شما از هیچ جای دیگری عبور نمی‌کند. من باید دائم در حال التماس به تو باشم تا مرا در مسیر اهل ذکر شدن، مدد کنی. خدا دوست دارد التماس کردن ما به تو را. من به کاری که خدا دوست دارد ادامه می‌دهم. آقا! به پایت می‌افتم و التماس می‌کنم که مرا مدد کن. وقتی نیست، باید زودتر اهل ذکر شوم. شبت بخیر ذکر خدا! اللهم عجل لولیک الفرج
🍃موعود جمعه جمعه اگر یک انسان بود، بی‌شک جوان بود و سرزنده. چون خاصیت انتظار، نشاط است و شادابی. کسانی که احساس می‌کنند دلشان پیر شده، بهره‌ای از انتظار ندارند. انتظار به وعده‌ای که حتمی است، آن هم وعدۀ آمدن تو، سراسر امید است و شور. این انتظار،‌ اکسیر جوانی است. آدم منتظر هیچ گاه پیر نمی‌شود. تو منتظرترین انسان روی زمینی، مگر با این همه سالی که از خدا عمر گرفته‌ای، پیر شده‌ای؟ هرگز. کاش باور می‌کردیم اگر تا وقتی بیایی خدا ما را از نعمت ظهورت محروم کرده، نعمت انتظارت را به ما بخشیده. انتظار را چرا نعمت نمی‌بینیم؟ شبت بخیر موعود جمعه!
🏴 چشم تیز بین خدا التماس می کنم یک شب چشم هایت را به من بده. من چشم هایت را فقط برای اشک ریختن نمی خواهم. می خواهم با چشم های تو کربلا را تماشا کنم و خدا را ببینم. خدای کربلا را کسی اگر نبیند نمی فهمد که چه شد حسین با اشتیاق در خون خودش غلطید بی آن که ردی از اعتراض روی دلش افتاده باشد. چشمانت را به من بده که سخت محتاج دیدن خدای حسینم. من اگر خدای حسین را ببینم، هیچ دغدغه ای جز خدا فکر و دلم را به خود مشغول نمی کند. کسی اگر یک لحظه خدای حسین را ببیند یک روزگار بنده او می شود. برای همین یک لحظه دلت بسوزد برایم و چشم هایت را دریغ نکن از من. شبت بخیر چشم تیزبین خدا.
اربعین طعم ظهور تو را دارد و ما بی آن که زحمتی بکشیم، طعم ظهورت را می‌چشیم. ظهور تو طعم زندگی را دارد و ما در اربعین، زندگی را حس می‌کنیم. وقتی تو می‌آیی، شاید ما زنده نباشیم و بگو چطور باید شکر این نعمت بزرگ را به جا بیاوریم که در زمان غیبتت بویی از عطر ظهورت به مشام‌مان رسید و عطش آمدنت در دلمان دو چندان شد؟ شبت بخیر حقیقت زندگی!
زندگی وقتی معنا می‌یابد که خرج راه عشق شود و عشق وقتی معنا می‌یابد که تو معشوق باشی. ما وقتی که عاشق نیستیم، در اوج بیهودگی نفس می‌کشیم و توهم عاشقی داریم اگر معشوقی جز تو را برای خویش انتخاب کرده باشیم. ما از زندگی فاصلۀ زیادی داریم و برای رسیدن به آن راهی جز عشق تو نداریم. برای عاشق شدن باید خودمان را کنار بگذاریم و فقط به تو و دلخواه تو فکر کنیم؛ اما عجیب نفس‌پرور شده‌ایم و در مقابل خواسته‌های نفسانی خویش ضعیف و تسلیمیم. تا بردۀ نفسیم خبری از عشق نیست و از زندگی محرومیم. آقا! ما را از بند نفس نجات بده تا طعم زندگی را بچشیم. شبت بخیر حقیقت زندگی!
و باز هم پاییز؛ فصلی که زبان حال عاشق‌هاست؛ عاشق‌هایی که به درد هجر مبتلا شده‌اند و دستانشان از وصال کوتاه است؛ وصالِ کسی که دنیا و آخرتشان را در او خلاصه کرده‌اند و زندگی را بدون او، جسمی بدون روح می‌خوانند. و باز هم پاییز؛ فصلی که آسمانِ گرفته‌اش، برای دل گرفتن بهانه درست می‌کند؛ دل‌گرفتن‌هایی که برای عاشقان تو حال دائمی است؛ حالی که مردم دنیا زده آن را نمی‌فهمند. و باز هم پاییز؛ فصلی که می‌شود زیر باران‌هایش گریه کرد؛ گریه‌هایی که بانی زنده ماندن عاشق‌هاست؛ عاشق‌هایی که اشک‌هایشان را در میان قطره‌های باران پنهان می‌کنند تا کسی برای گریه‌های دائمی، سؤال‌پیچ‌شان نکند. و باز هم پاییز؛‌ فصلی که عاشق نبودن را به رُخم می‌کشد و مرا شرمسار این همه عاشق نبودن می‌کند. شبت بخیر همیشه بهار!