#نماز_منتظران
💠 در شرح احوال آخوند ملّا محمّد كاشاني آورده اند:
هر نيم شب ، نمازي چنان با سوز و گداز مي خواند که بدنش به لرزه مي افتاد.
💠 روزي پس از ختم درس ، يكي از طلاّب به مَدْرس آن بزرگوار آمد و گفت : آقا، اين آقا شيخ مي گويد كه ديشب به وقت سحر ديدم كه از در و ديوار صداي «سُبّوحٌ قدّوس ، ربّنا وَ ربُّ الملائكةِ وَ الرّوح» بر مي آيد و چون نگريستم ديدم كه آقاي آخوند در #سجده ، اين ذكر را مي گويد.
💠 #آخوند_کاشی فرمود: اين كه در و ديوار به ذكر من متذكّر باشند امري نيست ؛ مهمّ آن است كه او از كجا محرم اين راز گشته است.
📚 تاریخ حکما و عرفا متاخر بر صدرالمتالهین ، ص ۷۵ (به نقل از داستان های شیرین نماز سید عبدالله حسینی)
#نماز_شب
#نماز_منتظران
🌸 آخرین نماز 🌸
#شهید #مصطفی_طالبی
🧡 دکتر کیهانی گفت: امیدی نیست؛ مسمومیت شیمیایی و عفونت دست، خیلی شدیدتر از آن بوده که بشود با این داروها کنترلش کرد. با این همه، من وظیفه دارم تا آخرین لحظه تلاش کنم.
🧡 مصطفی را نشناختم. تمام تنش زخم بود یا تاول. زخم ها را باندپیچی کرده بودند، اما تاول ها را نمی شد کاری کرد.
🧡 زخم های داخل گلو و دهان، حالا لب ها را هم گرفته بود. چشم هایش بسته بود. بد نفس می کشید.
قفسه ی سینه به شدت بالا و پایین می رفت.
💜 لولهی سرم را وصل کرده بودند به رگ گردن. جلو که رفتم، چشم هایش را باز کرد. لب هایش تکان خورد. سرم را بردم جلو.
💜 گفت می خواهم وضو بگیرم.
گفتم: آب برای تاول ها ضرر دارد، تیمم کن.
گفت: این آخرین #نماز را می خواهم با #وضو بخوانم.
📚 زیر این حرف ها خط بکشید؛ ص ۱۱۷.
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.