فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️راز انتظار و یار امام زمان (عج) شدن در سوره یوسف
#امام_زمان 🌸
#انتظار
#ظهوربسیارنزدیکه
#مواظب_غربال_آخرالزمان_باشید
🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃
⚘🌸🍃•.⚘.•´ 🍃🌸
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
#رمزورود
#لبیک_یااباصالح_المهدی_ادرکنی
🔻پیش بینی ائمه از انحراف در مهدویت
معصومین میدانستند به لحاظ اهمیت موضوع مهدویت افراد شیادی پیدا شده و ادعاهای باطلی می کنند؛
لذا میبینیم صدها روایت نورانی به عنوان میراثی گران بهاء از ایشان به ما رسیده که او خواهد آمد،
قتادة بن سعید از امام معصوم پرسید:
مهدی از کدام تیره است؟
فرمود:
مردی از اهل بیت، از نسل فاطمه و از فرزندان حسین بن علی علیه السلام...
ولی دراین میان دست های ناپاکی_باعناوین مختلف_ کار را دشوار کرده اند، از جعل روایاتی بر انکار اصل مهدویت گرفته تا اورا از نسل عباس عموی پیامبر معرفی کردن یا او را فرزند عبدالله نامی دانستن یا آن حضرت را از نسل امام حسن مجتبی (ع) معرفی کردن...
#ظهوربسیارنزدیکه
#مواظب_غربال_آخرالزمان_باشید
🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃
⚘🌸🍃•.⚘.•´ 🍃🌸
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
#رمزورود
#لبیک_یااباصالح_المهدی_ادرکنی
Part07_ایران جوان بمان.mp3
8.83M
📗کتاب صوتی قرار دوشنبه ها
#استاد_عباسی_ولدی
#ایران_جوان_بمان
قسمت 7
با هدف چرایی ضرورت افزایش جمعیت و فرهنگ سازی در این زمینه نگاشته شده است. این کتاب، حاصل پرسش و پاسخ های شنوندگان رادیو معارف از محسن عباسی ولدی است که از سال ۱۳۸۸ بهعنوان کارشناس در برنامۀ پرسش و پاسخ تربیتی با موضوع خانواده حضور پیدا کرده است.
کتاب "ایران! جوان بمان!" با زبان و بیانی ساده و روان، به همۀ موضوعات و مسائل مطرح در بحث افزایش جمعیت، تربیت فرزند، کنترل جمعیت در ایران، مشکلات اقتصادی خانوادههای پرجمعیت، سنتهای الهی در رزق و روزی به بندگان، جایگاه فرزندآوری در اسلام و... میپردازد. از این رو، نویسندۀ این کتاب کوشیده به مسألۀ بحران جمعیتی کشور، نگاهی همهجانبه داشته باشد.
امام خامنه ای:
«هرکس کوچکترین قدمی در راه جمعیت و #فرزند_آوری بردارد، شامل دعاهای نمازشب من میشود، برای ساخت ایران قوی باید جوان ماند»
#فرزند_آوری
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
╔═••-☆--☆--☆--☆-••══╗
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
╚══••-☆--☆--☆--☆-••═╝
#مولاجانم
🍂خزان ز راه میرسد، جوانه پیر میشود
نَفَس چه زود میرود، بیا که دیر میشود...
🍂شباستوباد میوزد،چگونهصبحمیکنی؟
دلم چه شور میزند؛ به غم اسیر میشود...
🍂کهگفت زود میرسی؟«چه دیر زود میشود»
نَفَس نمانده زود باش! بیا که دیر میشود…
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
ظهوربسیارنزدیکه
#مواظب_غربال_آخرالزمان_باشید
🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃
⚘🌸🍃•.⚘.•´ 🍃🌸
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
#رمزورود
#لبیک_یااباصالح_المهدی_ادرکنی
آسلمی آقایصحرانشین - yasfatemii .mp3
3.88M
ټٰایـمِـ⏰#نماهنگ🥀
#آقای_صحرانشین...
#حمیدرضااسلمی
#نوای_انتظار 🥀
ظهوربسیارنزدیکه
#مواظب_غربال_آخرالزمان_باشید
🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃
⚘🌸🍃•.⚘.•´ 🍃🌸
✦࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
#رمزورود
#لبیک_یااباصالح_المهدی_ادرکنی
#ناحله
#قسمت_صد_و_بیست_و_سه
#پارت_اول
🔵که چیزی نمیفهمیدم.میترسیدم به چشم هاش نگاه کنم
دستمال و کشیدم روی پیراهنش و بستنی و از روش برداشتم همینطور که پیراهن و پاک میکردم گفتم :توروخدا ببخشید. بخدا حواسم نبود .اصلا در بیارید براتون میشورمش میارم
بلاخره جرئت به خرج دادم و سرم و بالا گرفتم و بهش نگاه کردم تا ببینم چه عکس العملی نشون داده.
با یه لبخند خوشگل،خیلی مهربون نگام میکرد
دلم با دیدن نگاهش غنج رفت
گفت:من ازتون توضیحی خواستم؟
به بستنی آب شده ی توی دستم نگاه کرد و ادامه داد:دیگه قابل خوردن نیست . بریم یکی دیگه اش و بخریم.
از این همه مهربونی تو صداش،صدای قلبم بلند شد!
یه شیر آب نزدیکمون بود رفتم طرفش و دستم و شستم.محمد منتظرم ایستاده بود
رفتار مهربونش یه حس خوب و جایگزین ترسم کرده بود.
همراهش رفتم پیش ریحانه که با اخم نگامون میکرد.
+دوساعته کاشتین اینجا من و، کجایین شما؟ چه غلطی کردم نگفتم روح الله بیاد.
از حرفش خندمون گرفت.ریحانه به لباس محمد نگاه کرد و گفت :پیراهنت
چیشده؟لکه چیه روش؟
محمد خندید و گفت :بستنیه،یا شایدم...!
شرمنده نگاهم و ازش گرفتم که گفت بیاین با من.
ریحانه صداش در اومد :وا یعنی چی؟دیگه کجا میرین؟
محمد سوئیچ ماشین و به ریحانه داد و گفت :منتظر باش زود میایم
ریحانه چشم غره ای داد و رفت تو ماشین .
دلم چیزی نمیخواست ولی جرئت حرف زدن نداشتم .میترسیدم لب واکنم و دوباره سوتی بدم.در سوپری و باز کرد .من رفتم تو ومحمد پشت سرم اومد.
رفت طرف یخچال و منتظر نگام کرد
چیزی نگفتم که گفت :از اینا؟یا از همون قبلیه؟
خجالت میکشیدم حرفی بزنم.من بستنی شکلاتی خیلی دوست داشتم.
از اینکه منتظر گذاشته بودمش بیشتر شرمنده شدم
_فاطمه خانوم اگه نگین کدومش و بیشتر دوست دارین مجبور میشم از هر کدومش یدونه بردارم!
حرفش به دلم نشست.قند تو دلم آب شده بود.نتونستم لبخند نزنم .رفتم طرف یخچال و یه بستنی کاکائویی گرفتم .
با همون لحن مهربونش گفت : همین فقط؟
بهش نگاه کردم،انگار فهمیده بود نمیتونم چیزی بگم یدونه از همون بستنی برداشت و یه نگاه به خانوم فروشنده انداخت که با ظاهر نامناسبی به محمد خیره بود. بعد چند ثانیه تردید به طرفش رفت.
به رفتارش دقت کردم.
بدون اینکه نگاهی بهش بندازه ده تومن وبه همراه بستنی روی میزگذاشت.
منم بستنیم و کنارش گذاشتم خانومِ با غضب پول و گرفت و بقیه اش و روی میزگذاشت .
تشکر کردم و بیرون رفتیم.
از اینکه کنارش راه میرفتم احساس غرور میکردم.توماشین نشستیم.
ریحانه :چه عجب اومدین بلاخره
تازه یادم افتاد پرو پرو اومدم وتو ماشینشون نشستم.
به ریحانه گفتم :من بازم مزاحمتون شدم
+بشین سر جات عروس خانوم . الان که دیگه نباید تعارف کنی.
بستنی تو دستم و که دید گفت :فعلا بستنیت و بخور
از اینکه پیش محمد من و اینطور خطاب کرد خیلی خجالت کشیدم.محمد از توآینه یه نگاهی بهم انداخت.لبخند زده بود.
سعی کردم عادی باشم و انقدر سرخ و سفید نشم .بستنیم و باز کردم و بدون توجه به حضور محمد شروع کردم به خوردنش.
یخورده شهرگردی کردیم و بعد چند دقیقه، محمد یه کوچه مونده بود به خونمون ایستاد و گفت :فاطمه خانوم ببخشید،میترسم پدرتون ببینن منو .سوء تفاهم شه براشون.
_خواهش میکنم .ببخشید بهتون زحمت دادم .خیلی لطف کردین
پیاده شدم و گفتم :بابت بستنیا هم ممنونم. بخاطر پیراهنتون بازم عذر میخوام.
خندید و چیزی نگفت
میخواستم با ریحانه هم خداحافظی کنم که محمدبهش گفت همراه من بیاد
_نه میرم خودم راهی نیست. ریحانه جون تو زحمت نکش
ریحانه پیاده شد و گفت :ببین فاطمه جان بزار یچیزی و برات روشن کنم
این آقا داداش من یه حرفی بزنه.حرفش دوتا نمیشه.یعنی تا فردا صبحم وایستی اینجا نزاری من باهات بیام محمد اجازه نمیده تنها بری
خندیدم و بهش نگاه کردم
با لبخند به روبه روش خیره بود
ازش خداحافظی کردم و با ریحانه رفتیم .با اینکه چند قدم ازش دور شده بودم ،حس میکردم دلم به شدت براش تنگ شده
🔵ریحانه باهام حرف میزد و من سعی میکردم نگاه قشنگ محمد و صدای مهربونش و برای همیشه تو ذهنم ثبت کنم.
کلی تو دلم قربون صدقه اش رفتم
قربون صدقه چشم هاش ،صداش، لبخندش،نگاه جدیش، مهربونیش،حجب و حیاش، حرفای قشنگش...!
هر ثانیه بیشتراز قبل عاشقش میشدم
هرثانیه بیشتر از قبل بهش وابسته میشدم.
همش تودلم میگفتم :خدایا غلط کردم ببخش من و، ولی مگه میشه قربون صدقه یه همچین آدمی نرفت؟
با احساس درد بازوم،رشته افکارم
گسسته شد.
ریحانه:فاطمه میزنم میکشمتا حواست کجاست؟بی ادب دوساعته دارم فَک میزنم.
_ببخشید عزیزم
تو دلم ادامه دادم :تقصیره این داداشته که برام هوش و حواس نزاشته. رسیدیم خونه و ازش خداحافظی کردم.
محمد بهش زنگ زده بودو وقتی از نبود بابا مطمئن شد......
ادامه دارد......
نویسندگان: #فاطمه_زهرا_درزی و #غزاله_میرزاپور
#ناحله
#قسمت_صد_و_بیست_و_سه
#پارت_دوم
🔵 گفت سر کوچه میاد دنبالش.
در و باز کردم و مستقیم به اتاقم رفتم
مامان سرش تو گوشیش بود
باباهم کتاب میخوند
از فرصت استفاده کردم و به بابا گفتم : میشه باهم حرف بزنیم ؟
کتابش و بست و گفت : بله بفرما
از خدا خواستم کمکم کنه تا بتونم راضیش کنم.
_بابا،از وقتی فرق بین خوب و بد و تشخیص دادم تا الان که ۲۰ سالم شده فهمیدم که هیچ وقت نشد بدم و بخواین .تا الان هرکاری کردین واسه خوشبختی من بود.بابا من شمارو خوب میشناسم همونطور که شما منو میشناسین،منم میشناسمتون .میدونم میتونین آدم ها رو از رنگ نگاهشون بخونید...
پس چرا با ازدواج ما مخالفت میکنین؟چی از نگاهش خوندین؟
من که میدونم با محمد مشکلی ندارین .من که میدونم راضی نیستین به هیچ وجه کسی و تو مشکل و سختی بندازین. آدمی که دست همه رو تو شرایط سخت گرفته امکان نداره دلش راضی شه کسی و اذیت کنه .
+فاطمه
نگاهم و ازش گرفتم
_بعله
+اون واقعا دوستت داره؟
_یعنی میخواین بگین متوجه
نشدین؟
+فاطمه
اون حتی حاضر نشد بخاطرتو از کارش بگذره بازم میگی دوستت داره؟
_مگه همیشه نمیگفتین بهترین آدما اونایین که ارزش هاشون وعقایدشون و باچیزی عوض نکنن؟واسه محمد کار جز ارزش هاش به حساب میاد
+بخاطر محمد مصطفی رو؟
_نه بابا بخدا نه.این دوتا هیچ ربطی بهم ندارن .بابا درست نیست بخاطر دلخوریتون از من اون بیچاره انقدر اذیت شه
میدونم فهمیدید چقدر آدم با اراده ای توروخدا اجازه بدید
+فاطمه حرفات داره نا امیدم میکنه .
میگی میدونی خوشبختیت و میخوام ،میگی میدونی میتونم آدم هارو بشناسم،با این وجود با من بحث میکنی؟مگه من بچه ام که باهات لج کنم. تو عقلت کامل شده منم به نظرت و انتخابت احترام میزارم.
ولی دلم میخواست بیشتر ازاین بهم احترام بزاری و به حرفام اعتماد کنی دیگهمهم نیست حالا که بحث و به اینجا کشوندی بزار برات بگم
فاطمه من قصدم از تمام مخالفت هام واسه این بود که بیشتر بشناسمش، میخواستم امتحانش کنم. میخواستم از احساس تو بیشتر بدونم.دلم نمیخواست احساسی و بدون منطق رفتار کنی.
من از دار دنیا یه بچه بیشتر ندارم اونم به سختی و بعد کلی نذر و نیاز خدا بهم هدیه کرد .از من انتظار داشتی به راحتی قبول کنم با کسی ازدواج کنی که تازه شناختیمش؟
سرنوشت تو برام خیلی مهمه. آینده ات واسم خیلی مهمه. خودت برام خیلی مهمی. مگه من جز تو و مادرت چی دارم؟
الان هم اونی میشه که تو میخوای،
اگه انقدر مطمئنی خوشبخت میشی
من نه شرطی دارم نه مخالفتی، یعنی از اول همنداشتم،فقط تو اونقدر برام ارزش داشتی که به راحتی قبول نکنم.
رفتم کنارش نشستم و بوسیدمش : فاطمه باید قول بدی خوشبخت شی و هیچ وقت از انتخابت پشیمون نشی.
واینکه،کسی از حرف های امشبمون چیزی نفهمه.فقط تو و مادرت میدونین نیت من چی بوده.
_چشم بابا چشم
حس میکردم امشب بهترین شبه زندگیمه.دل پرازآشوبم آروم گرفته بود
انقدر حالم خوب بود که دلم میخواست زنگ بزنم به محمد و همه چیز و براش بگم .بگم بابام راضی شده و دیگه مشکلی نیست.
ولی صبر کردم تا فردا به ریحانه خبر بدم.
🔵چهار روز از آخرین دیدارم با محمد گذشته بود.با مامانم و دختر خالم تو راه آزمایشگاه بودیم.از اینکه قرار بود محمد و ببینمبه شدت خوشحال و هیجان زده بودم.از وقتی که بابام به ازدواجمون رضایت داد احساس میکنم دارم رو ابرها راه میرم.
داشتم به محمد فکر میکردم که،سارا زد رو بازومو گفت : عروس خانومپیاده شو رسیدیم.
اینطور خطاب شدن من رو سر ذوق می آورد.از ماشین پیاده شدم و روسریم رو مرتب کردم.
با مامان هم قدم شدم و رفتیم داخل.با اینکه ساعت ۸ و نیم صبح بود،آزمایشگاه تقریبا شلوغ بود.با چشم هام دنبال چهره آشنا میگشتم که یهو نگاهم به محمد افتاد و با شوق گفتم: مامان،اونجان
رفتیم سمتشون. ریحانه که تازه متوجه ورودمون شد،ایستاد و با قدم های بلندخودش رو به ما رسوند.بعد سلام و احوال پرسی با مامان و دخترخاله ام،طبق معمول خودش و تو بغلم پرت کرد و گفت: سلام زن داداش خوشگل من
محمد به مامان اینا سلام میکرد.
خجالت زده ریحانه رو از خودم جدا کردم و نگاهم و سمت محمد چرخوندم که با لبخند سرش و پایین گرفته بود.
با صدای آروم به ریحانه سلامکردم و با تشر اسمش و صدا زدم
ریحانه خندید و گونه ام و بوسید
یه قدم جلوتر رفتم که محمد هم سرش و بالا گرفت. بهش سلام کردمکه با همون لبخند روی صورتش جوابم و داد.
محمد و مادرم به طرف پذیرش رفتن و ماهم روی صندلی ها منتظر نشستیم.به محمد نگاه کردم، یه پیراهن چهار خونه با زمینه خاکستری پوشیده بودو یه شلوار مشکی هم پاش بود.
بهش خیره بودم که ریحانه گفت : دختره به کی نگاه میکنی؟
گیج برگشتم طرفش و گفتم :چی؟هیچکی.
ریحانه خندید و سارا آروم کنار گوشم گفت:فاطمه آبرومون و بردی.انقدر ندید بدید بازی در نیار
ادامه دارد
نویسندگان: #فاطمه_زهرا_درزی و #غزاله_میرزاپور
903.2K
سه توصیه آیت الله بهجت برای کسانی که دوست دارند توفیق نماز شب پیدا کنند.👆
_______🌺🌺🌺______
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏰ به یاد مولا به رسم هر شب🕊
💔بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
🌟اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ
💔وَ بَرِحَ الْخَفآءُ
🌟وَ انْکَشَفَ الْغِطآء
💔وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ
🌟وَ ضاقَتِ الاَْرْض
💔وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
🌟وَ اَنْتَ الْمُسْتَعان
💔وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی
🌟وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّ وَ الرَّخآءِ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌟یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ
💔اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ
🌟 وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِران
💔یا مَوْلانایاصاحِبَ الزَّمانِ
🌟الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
💔اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
🌟السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
💔الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌟یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
💔بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین
═✧❁🌸❁✧═
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
═✧❁🌸❁✧═
سلام_امام_زمانم ❤️✋
در آينه ها زلال نورش جاریست
در مسجد جمڪران حضورش جاریست
از خلوت عشاق دل افروخته نيز
انوار دلاراى ظهورش جاریست
السلامعلیکیااباصالحالمهدی ≽
✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ،
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانّ
#العجلمولایغریبم
#ظــهور_نــزدیکہ...
اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃
🍁با ما همراه باشید در👇
🌷محفل منتظران ظهور ✨👇
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
____🍃❤️🍃____
🌿🌿ادعیه صبحگاهی🌿🌿
سلام به ائمه اطهار علیه السلام
eitaa.com/monajatbaparvardagar/61
صوت زیارت آل یاسین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/55
متن زیارت آل یاسین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/116
آثارمداومت برخواندن زیارت آل یاسین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/145
صوت دعای عهد
eitaa.com/monajatbaparvardagar/21
متن دعای عهد
eitaa.com/monajatbaparvardagar/102
صوت سوره یس
eitaa.com/monajatbaparvardagar/25
خلاصه همه دعاها از زبان مولا امیر المومنین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/79
سوره هایی که خواندنشون در اول صبح سفارش شده
eitaa.com/monajatbaparvardagar/119
❤️حسین جان♥️
بہ گنبدٺ،حرمٺ، پرچمٺ سلام آقا
بہ محضر پسرٺ،دخترٺ سلام آقا
سلام ساقے لشگر سلام شطّ فراٺ
سلام بر سر و بر پیڪرٺ سلام آقا
#سلام_ارباب_خوبم ❤️✋
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ظــهور_نــزدیکہ...
اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃
🍁با ما همراه باشید در👇
محفل منتظران ظهور ✨👇
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
____🍃❤️🍃____
❣ سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلی الْمُدَّخَرِ لِکَرامَةِ اَوْلِیآءِ اللَّهِ وَ بَوارِ اَعْدآئِهِ...
🌱سلام بر مولایی که با آمدنش دوستان خدا سربلند می شوند و دشمنان خدا سر به نیست.
🌱سلام بر او و بر روزی که خدا در انتظار آن است.
#اللهمعجللولیکالفرج ✨🌹
#امام_زمان ✨🌸
📿 #ذکر_روز #سهشنبه:
🤲 "یا اَرْحَمَ الرَّاحِمین"🤲
ای مهربان ترین مهربانان
🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃
#ظــهور_نــزدیکہ...
🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲
🍁با ما همراه باشید در👇😇
✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
سلام دوستان مهدوی🪴
صبحتان مهدوی🌸
طبق قرارمون حداقل یک روز در هفته (سه شنبه ها)نماز امام زمان عج را بخوانیم و یاد امام زمان عج باشیم
خانواده و دوستانتان را هم تشویق بفرمایید و تعداد نماز ها ی خوانده شده را به بنده اعلام بفرمائید 🙏
مورد عنایت ویژه امام زمان عج باشید
@menaso
🔆بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🔆
سه شنبه های مهدوی ❤️☺️
💠الهـــی به امیــــد تـــو -💠
با سلام و کسب اجازه از صاحب الزمانمون سفره صلوات مجازی را پهن میکنیم و همگی با خلوص نیت با دلهای پاک و نفسهای قدسی موجی از صلوت رادرهمه گروهها واین گروه نذر قدوم پر مهر آقای غریبمون میکنیم 🌴🌹🍃🌴🍃🌹🌴🌹🍃
امید که این صلواتها وزنه ی سنگینی باشه برای زمینه سازی ظهور و آماده شدن برای یاری صاحب الزمانمون 🌴🌹🍃🌹🍃🌹
بزرگواران تعداد صلوات که در طول یک هفته میتونین بفرستین را اعلام کنید🌴🍃🌴🍃🌴🍃. نیت کنید حاجت گرفتید حتما به ما اطلاع بدهید🤲🏻🍃
🌹محفل منتظران ظهور 🌹
@menaso
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗ 🎥
💥 طوفانی عجیب و وحشتناک ، شبیه حوادث آخرالزمانی
🌏 #اخبارجهانی
⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور#ظهورنزدیکه ⏤͟͟͞͞🌺
#رمزورودلبیک_یامهدی
╭────────┈➤🦋
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
╰────┈➤🦋
اللهمعجللولیڪالفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔
❗چهار چیز که از خود #گناه بدتر است!
#هشدار_
⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور#ظهورنزدیکه ⏤͟͟͞͞🌺
#رمزورودلبیک_یامهدی
╭────────┈➤🦋
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
╰────┈➤🦋
اللهمعجللولیڪالفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تصاویری از وضع خیابانهای عمان بعد از سیل
⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور#ظهورنزدیکه ⏤͟͟͞͞🌺
#رمزورودلبیک_یامهدی
╭────────┈➤🦋
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
╰────┈➤🦋
اللهمعجللولیڪالفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طوفان دانیال صحرای لیبی را به دریا تبدیل کرد
بعیده دیگه بر کسی پنهان مونده باشه که وضعیت جهان بعد از محرم دگرگون شده
باید همیشه آماده باشید
بایدتادر#توبه باز است توبه کرداز گناهانی که باعث نزول بلا می شود🚫
⏤͟͟͞͞🌺منتظران ظهور#ظهورنزدیکه ⏤͟͟͞͞🌺
#رمزورودلبیک_یامهدی
╭────────┈➤🦋
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
╰────┈➤🦋
اللهمعجللولیڪالفرج 🤲