12.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این همون پیرمردی است که با حاج آقا بهلول با طیّالارض به کربلا رفت.
از زبان خودش بشنوید👆🏻
آیت الله بهلول کسی بود که احتمالا سفیانی را بچشم دیده بود
🔰 خیلی خیلی شنیدنیه✅
#لبیک_یا_مهدی
دوستان مهدوی جدید به گروه خودتان خوش آمدید
روی گزینه پیوستن بزنید و در گروه بمانید
همگی دعوت شده حضرت مهدی عج هستید
حوادث آخرالزمان و سخنرانی های مفید و وظایف منتظران را اینجا ببین👇
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎬خراسانی و یمانی آماده ظهور شده اند
🔸️امروز هم پیمانی #سید_یمانی و #خراسانی به عنوان رهبران قیام یمنیها و ایرانیهای #زمینه_ساز_ظهور در حال وقوع است
👈 به راستی که هدایتگر ترین پرچم #عصر_ظهور است .. پرچم های سفید سید یمانی ...همینطور که در روایات آمده
نشانه های ظهور؛تحلیل مسائل سیاسی روز؛ وظایف منتظران را در کانال ما دنبال کنید
#محفل منتظران ظهور ⬇️⬇️
http://eitaa.com/mahfel_montazeran3
#سلام_بر_ابراهیم۱
#ایام_انقلاب
#قسمت_اول
امير ربيعي
ابراهيم از دوران کودکي عشق و ارادت خاصي به امام خميني)ره( داشت.
هر چه بزرگتر ميشــد اين عالقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از
انقلاب ب به اوج خود رسيد.
در ســال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقالب نبود. صبح
جمعه از جلسهاي مذهبي در ميدان ژاله )شهدا( به سمت خانه بر ميگشتيم.
از ميدان دور نشــده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. ابراهيم
شروع کرد براي ما از امام خميني )ره(تعريف کردن.
بعد هم با صداي بلند فرياد زد: »درود بر خميني«
ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک
چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين پليس
به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچهها را متفرق کرد. در کوچهها پخش شديم.
دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه
ميدان جلوي سينما ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت
که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود.
دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم جمعيت را متفرق کرد. بعد
با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم.
دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شــدم جلوي ماشــينها را ميگيرند و...
http://eitaa.com/mahfel_montazeran3
#سلام_بر_ابراهیم۱
#ایام_انقلاب
#قسمت_دوم
مســافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشــين ساواک و حدود 10
مأمور در اطراف خيابان ايســتاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را
نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود!
به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در
را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش
را باال گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش...
مأمورهــا دنبال ابراهيم دويدنــد. ابراهيم رفت داخل کوچــه، آنها هم به
دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين
خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم...
ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از
ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبري نداشتند.
خيلي نگران بودم. ســاعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم.
يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم .
دويــدم دم در، باتعجــب ديدم ابراهيــم با همان چهره و لبخند هميشــگي
ِ پشت در ايســتاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم
خوشحاليام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟
نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم.
گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست.
ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم.
رفتيم داخل ميدان غياثي) شهيد سعيدي( بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن
قــوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كــرد. با اينکه آنها چند نفر
بودند اما از دستشون فرار کردم.
آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقالب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم
شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي
شــب بود کــه با ابراهيم و ســه نفراز رفقا رفتيم مســجد لــرزاده. حاج آقا
1خيلي نترس بود. حرفهائــي روي منبر ميزد که خيليها جرأت
چاووشــي
گفتنش را نداشتند.
حديث امام موســي کاظم که ميفرمايد: »مردي از قم مردم را به حق
فرا ميخواند. گروهي استوار چون پارههاي آهن پيرامون او جمع ميشوند
خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقالبي ايشان همينطور ادامه داشت.
ناگهان از ســمت درب مسجد سر و صدايي شــنيدم. برگشتم عقب، ديدم
نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند.
جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسي را که رد ميشد
با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچهها رحم نميکردند.
ابراهيم خيلي عصباني شــده بود. دويد به ســمت در، با چند نفر از مأمورها
درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد.
خيلي از زن و بچهها از مسجد خارج شدند.
ابراهيم با شجاعت با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد
و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که
درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم شهيد و مجروح شدند.
ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، کمردرد شديدي براي او ايجاد
کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت.
با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقالب و امام معطوف
بود. پخش نوارها، اعالميهها و... او خيلي شــجاعانه کار خود را انجام ميداد.
اواسط شهريور ماه بسياري از بچهها را با خودش به تپههاي قيطريه برد و در
نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از نماز اعالم شد که راهپيمائي روز
جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد.
1 - از روحانيون انقالبي كه به دست منافقين به شهادت رسيد.
2 - بحار ج 60 ص 2
http://eitaa.com/mahfel_montazeran3
Haj Meysam MotieeShab04Ramazan1400[04].mp3
زمان:
حجم:
3.23M
#بند چهارم استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام
اَللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اِسْتَمَلْتُ اِلَيْهِ اََحَداً مِنْ خَلْقِكَ بِغِوَايَتِي اَوْ خَدَعْتُهُ بِحِيلَتِي فَعَلَّمْتُهُ مَا جَهِلَ وَ عَمَّيْتُ عَلَيْهِ مِنْهُ مَا عَلِمَ وَ لَقِيتُكَ غَداً بِاَوْزَارِي وَ اَوْزَارٍ مَعَ اَوْزَارِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمِّدٍ وَ آلِ مُحَمِّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ
"بارخدایا! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که بندهای از بندگانت را با فریبکاری به سوی آن کشاندم و با نقشه و خدعه او را فریب دادم. آنگاه گناهی را که نمیشناخت به او یاد دادم و جلوی دید او را از آنچه میدانست گرفتم و میدانم که فردای قیامت باید با وزر و وبال گناه دیگران علاوه بر گناه خود با تو ملاقات میکنم؛ پس بر محمد و خاندان محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان"
#استغفار_هفتاد_بندی_امیرالمؤمنین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/mahfel_montazeran3
💠💌💠💌💠💌💠💌💠
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 تو رو به اضطرار زینب، بیا آقا...
⏰ به یاد مولا به رسم هر شب🕊
💔بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
🌟اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ
💔وَ بَرِحَ الْخَفآءُ
🌟وَ انْکَشَفَ الْغِطآء
💔وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ
🌟وَ ضاقَتِ الاَْرْض
💔وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
🌟وَ اَنْتَ الْمُسْتَعان
💔وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی
🌟وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّ وَ الرَّخآءِ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌟یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ
💔اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ
🌟 وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِران
💔یا مَوْلانایاصاحِبَ الزَّمانِ
🌟الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
💔اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
🌟السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
💔الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌟یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
💔بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین
═✧🌷🌷✧═
https://eitaa.com/joinchat/2144338117C2436764f10
═✧🌷🌷✧═
بسم رب المهدی💞❣🌿
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی🖐
🌺🌺ادعیه صبحگاهی🌺🌺
سلام به ائمه اطهار علیه السلام
eitaa.com/monajatbaparvardagar/61
صوت زیارت آل یاسین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/55
متن زیارت آل یاسین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/116
آثارمداومت برخواندن زیارت آل یاسین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/145
صوت دعای عهد
eitaa.com/monajatbaparvardagar/21
متن دعای عهد
eitaa.com/monajatbaparvardagar/102
دعای عهد را هدیه به نرجس خاتون س بخوانیم
صوت سوره یس
eitaa.com/monajatbaparvardagar/25
خلاصه همه دعاها از زبان مولا امیر المومنین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/79
سوره هایی که خواندنشون در اول صبح سفارش شده
eitaa.com/monajatbaparvardagar/119
سه آیه ی پایانی سوره حشربرای محافظت
eitaa.com/monajatbaparvardagar/239
▪️صلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ.الحسین
تشنگان عشق را با مُشت آبی جان بده
کربلا دورست ، مارا باسرابی جان بده
《زندگی یعنی سلام ساده ای سمت شما
ایها الارباب ما را با جوابی جان بده
🕊السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ
🕊وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🕊وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ
🕊وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم