eitaa logo
محفل امام رضایی ها
3.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 💢آیت الله العظمی بهجت می فرمودند : 🔻زمانی که ما وارد نجف اشرف شدیم بیشتر روحانیت نجف اشرف حتی طلبه های جوان سیوطی خوان ، دارای بودند و مسئله ی مکاشفه امر عادی بین روحانیون بود . وقتی به دیدار یکدیگر می رفتیم ، هر کدام از طلاب ، مکاشفات خود را برای دیگری تعریف می کردند ، همین طور که مردم رویا و خواب خود را برای یکدیگر تعریف می کنند و این امر آن قدر طبیعی و عادی بود که هیچ کس نفی دیگری نمی کرد ، هیچ کس تعجب نمی کرد ، زیرا این حالت عمومی و برای بیشتر طلاب اتفاق می افتاد . 🔻ولی حالا کمتر دیده می شود که کسی اهل مکاشفه باشد و اگر کسی اهلیت داشته باشد و بخواهد مکاشفه ی خود را بیان کند ، دیگران از شنیدن کشف و شهود او تعجب می کنند . 📕به نقل از آیت الله مبشّر کاشانی ، کتاب سرّ دلبران ، ص ۲۱۶ ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
💠از حضرت آیت الله کشمیری نقل شده که در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زنده‌س یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زنده‌س یا مرده، گفت مرده. 🔻آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود. این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسم ها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چند هزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه. ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک! 🔸️آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. 🔹️ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس، دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟ اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن، به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. 🍃گفت هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!! ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
💠از حضرت آیت الله کشمیری نقل شده که در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زنده‌س یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زنده‌س یا مرده، گفت مرده. 🔻آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود. این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسم ها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چند هزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه. ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک! 🔸️آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. 🔹️ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس، دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟ اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن، به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. 🍃گفت هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!! ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
5 بعد از اینکه سر و صورتم رو کبود کرد از خونه بیرون رفت... دیگه نمی‌تونستم یه همچین حقارتی رو تحمل کنم برای همین با پدر و مادرم تماس گرفتم و با گریه همه چیز رو براشون تعریف کردم.. بهشون گفتم_ شوهرم انقدر بی‌غیرت شده که می‌خواد یه همچین بلایی سر زنش بیاره... بابام خیلی روی زن و بچه‌اش حساس بود ... پدر و مادرم یک ساعت بعد اومدن خونه همون موقع‌ها سر و کله رسول هم پیدا شد... ای کاش هرگز نمیومد! پدرم و رسول با هم گلاویز شدن پدرم داد می‌کشیدمی‌خوای دختر منو .... که خرج موادت رو در بیاری ؟ من این اجازه رو بهت نمیدم! رسول هم که همونطور فریاد می‌کشید این وسط من و مادرم سعی می‌کردیم که از هم جداشون کنیم ... اما دست آخر پدرم رسول رو هول داد که رسول سرش محکم به دیوار کوبیده شد خون اطراف سرش رو فرا گرفت هیچ وقت فراموش نمی‌کنم اتفاقی رو که افتاد. ادامه دارد. کپی حرام.
6 همسایه‌ها پلیس رو خبر کرده بودند... جنازه رسول از اونجا بردن و پدرم رو هم دست بسته با خودشون بردن . یادآوری اون اتفاق شوم جز ناراحتی هیچ چیز دیگه‌ای برای من به همراه نمیاره... پدرم به خاطر قتل رسول متهم شد. با وجود اینکه کلی التماس به خانواده رسول کردیم اما رضایت ندادن و پدرم محکوم به اعدام کردم. پدرم قبل از اینکه حکم رو اجرا کنن با چشمای اشکی بهم گفت_ کاش هیچ وقت مجبورت نمی‌کردم که زن یه آدم معتاد بشی ....فکر نمی‌کردم که اون بی‌شرف‌ تا این حد پیش بره. پدرم چند روز بعد از اینکه این حرفا به من زد اعدام شد و من و مادرم و خواهرم برای همیشه تنها شدیم‌ درسته که پدرم خیلی آزارمون داد اما خوب بعد از پدرمون خیلی تنها شدیم و تنها امیدمون به خدا بود‌ بعد از اعدام پدرم دنبال کار گشتم و توی فروشگاه مشغول کار شدم من به همراه مادرم و خواهرم زندگی جدیدمون رو شروع کردیم از اون خونه رفتیم و یه جای دیگه رو کرایه کردیم تا خانواده رسول برامون مزاحمت درست نکنند درسته که اتفاقای خیلی بدی افتاد ولی بازم خدا رو شکر که الان آرامش داریم. پایان. کپی حرام.
از وادی السلام 🔻از آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی یکی از نخستین شاگردان آقای قاضی نقل شده است که: 🔸️«من مدت ها می دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام می نشیند. با خود می گفتم: انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه ای روح مردگان را شاد کند. کارهای لازم تر هست که باید به آنها پرداخت این اشکال در دل من بود اما به احدی آن را ابراز نکرده بودم حتی به صمیمی ترین رفیق خود که از شاگردان استاد بود نگفته بودم. مدت ها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می رفتم تا آن که تصمیم گرفتم از «نجف» به «ایران» مراجعت کنم ولیکن در مصلحت بودن این سفر تردید داشتم. این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. 🔹️شبی میخواستم بخوابم در آن اتاقی که بودم در طاقچه ی پایین پای من کتاب بود کتابهای علمی و دینی در وقت خواب طبعاً پای من به سوی کتابها کشیده میشد با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا نه؟ بعد فکر کردم لازم نیست؛ چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته و این هتک حرمت کتاب نیست در این تردید و گفتگوی با خود، بالاخره بنا را بر آن گذاشتم که هتک نیست و خوابیدم صبح که محضر استاد مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم فرمود علیکم السلام صلاح نیست شما به «ایران» بروید و پا دراز کردن به سوی کتابها هتک احترام است! بی اختیار هول زده گفتم آقا شما از کجا فهمیده اید؟ فرمود: از وادی السلام! 📚هزار و یک حکایت عرفانی ، ص ۴۶ ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
💠 👈 صرفا جهت یه لبخند حلال .. 😄 محافظ آقا(مقام معظم رهبری) تعریف میکرد میگفت رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید. توی مسیر خلوت آقا گفتن اگه امکان داره کمی هم من رانندگی کنم. من هم از ماشین پیاده شدم و آقا اومدن پشت فرمون و شروع کردن به رانندگی میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز آنجا بود ما نزدیک شدیم و تا آقا رو دید هل شد.😂😂 زنگ زد مرکزشون گفت: قربان: یه شخصیت اومده اینجا.. از مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟ !! گفت: قربان نمیدونم کیه ولی گویا که آدم خیلی مهمیه گفتن چه آدم مهمیه که نمیدونی کیه؟!! گفت:قربان؛نمیدونم کیه ولی حتما آدم خیلی مهمیه که حضرت آیت الله خامنه ای رانندشه!!😂😂😂 این لطیفه رو حضرت آقا توجمعی بیان کردند و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود. 📌بر گرفته از خاطرات مقام معظم رهبرى مجله لثارات الحسین(ع) ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═