eitaa logo
محفل امام رضایی ها
3.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🎥 تکنیک های تلاوت قرآن با لهجه عربی 💎 توی جمع با استرس قرآن میخونی؟!🥺 خجالت میکشی از صوت قرآنت؟!🥺 دوست داری بدون غلط قرآن بخونی؟!😍 دوست داری تلاوتت عربی بشه؟!😍 وارد کانال زیر شو و آموزشها رو ببین👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b 👈 اینجا حرفه‌ای میشی🥇
‌🔥میدونی بهترین آدم از نظر خدا کیه؟🤔 پیامبر اکرم(ص) فرمودن: بهترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرد و به دیگران یاد دهد😍🥰 الان وقتشه که تو هم جزو بهترین ها بشی 🥳 🔻بزن روی لینک زیر و عضو شو👇 https://eitaa.com/joinchat/1776025873C746e64a11b ❤️ کلی آموزش قرآن رایگان👆
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اعتقاد به امام زمان 👤حجت‌ الاسلام و المسلمین دانشمند
👈 بدلیل نزدیک شدن عید این مانتو سوزن دوزی مزونی با شلوار فقط و فقط ۷۴۰تومن👆👆👆😱😳 بدو تا تمام‌نشده🤷‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️ تومان 👀 👗 تنوع و و 💃💃 👱‍♀️ مجموعه  تمامی اجناسی ارزونه خرید بی واسطه از تولیدی به تمام نقاط کشور 📦 https://eitaa.com/joinchat/2453668933Cc2d5ed1107 بیاتو یه.‌نگاه بنداز دوست‌نداشتی لفت‌بده 🤓
اینجا کلی مدل برای تمام سلیقه لباس هست با کمترین قیمت برای عید کلی لباس شیک بخر👇😍 https://eitaa.com/joinchat/2453668933Cc2d5ed1107
🍃 اگر مدام افسرده ای و مدام خاطرات گذشته رو مرور میکنی بیا عضو جمع ما باش !!! فقط کافیه 10دقیقه وقت بزاری متن هایی که جناب دکتر عزیزی میذاره حرف دل خیلی از ماهاست! 👇 https://eitaa.com/joinchat/2082538108Cfe05028ad8 ☪ جملات ناب و آرامشبخش👆👆
محمد رضا گلزار در خواب مدافع حرم یکی از مدافعین حرم به محمد رضا گلزار زنگ میزنن و میگن درود به شرف تو... رضا گلزار میپرسه جریان چیه؟مدافع حرم عزیز میگن چند شب قبل ، دورهمی بود با رفقا و صحبتی شد و ما ناراحت از قضاوتهای مردم بودیم تمام شد و خوابیدیم ،صبح فرمانده ما به ما گفت دیشب خواب محمد رضا گلزارو دیدم که................. ادامه رویای صادقه شهید از زبان خود گلزار👇 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340 فیلمو پیدا نکردید از ادمین بگیرید 👆
14.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی برای رسیدن به خدا به جن‌پرستی میفتی... انحراف از حق... 👤استاد
بعد شام یه سینی چای ریختم و بردم به همه تعارف کردم که بالاخره مامانم سر بحث رو باز کرد وهمه با اشتیاق شروع کردن به حرف زدن درمورد رفتن به مشهد .بعدچندساعت حرف زدن تصمیم بر این شد که ما با ماشین خودمون راه بیوفتیم و مامان و بابام و داداشم هم با ماشین خودشون و از اونجایی که ما خونمون تبریزه و تا مشهد ۱۷ ساعتی طول می‌کشید قرار شد که دو روز دیگه ینی پنج شنبه ساعت ۲ به بعد راه بیوفتیم . این دور روز که جواد سرکار می‌رفت منم دستی به سر و روی خونه کشیدم و وسایل سفر رو آماده کردم و پنج شنبه ساعت ۲ راه افتادیم سمت مشهد . همه چیز خیلی عالی بود و هرچند ساعت یبار می‌زدیم کنار و استراحت کوتاهی میکردیم و دوباره راه میوفتادیم .چون راهش طولانی بود اذیت می‌شدیم ولی فکر کردن به زیارت و دیدن حرم خستگی راه رو از تنمون بیرون میکرد .شب حدود ساعت ۱۱ بود که زدیم کنار تا جواد و بابام و داداشم که رانندگی کردن یکم بخوابن تا یکم سرحال شن و ساعت۲ شب دوباره راه افتادیم و قرار شد که برای صبحانه دوباره بزنیم کنار .خیلی خوابم میومد منم چند ساعتی توی ماشین خوابیدم و حدود ساعت ۷ بود که بیدار شدم ،،سبزوار بودیم و دیگه می‌خواستیم بزنیم کنار که صبحونه بخوریم . ... .