6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ، الْمَكْسُورَةِ ضِلْعُهَا، الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا، الْمَقْتُولِ وَلَدُها
🏴فرا رسیدن ایام شهادت مظلومانهی نگین عالم هستی، حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا سلام الله علیها را خدمت مولامون #امام_زمان_عج و تمامی مخاطبین محفل تبیین تسلیت عرض میکنیم...
┅═༅𖣔🖤𖣔༅═┅
@mahfeletabeen
♨️با شروع جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۰ سنگر علم و مدرسه را ترک کرد و وارد خدمت سربازی شدند بعد از دوره آموزش سربازی به کردستان اعزام شدن و در همان سال ها طی درگیری با نیروهای کومله و دمکرات بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پای چپ به افتخار جانبازی، نائل آمد و دیپلم افتخار دریافت کرد.✨
┄┅═✧❁✧═🌷
❤🍃
در سال ۱۳۸۸ به علت ناامن بودن منطقه مرزی کردستان جهت امنیت منطقه و مبارزه با منافقین، قاچاقچیان صلاح مهمات، و شرار مسلح به نوار مرزی شيخ صله ارتفاعات بمو منطقه عمومی اورامانات اعزام شدند و با وجود سالها خدمت در مناطق جنگی و چندین بار مجروحیت در زمان جنگ و داشتن مشکل جسمی به خاطر عشق به وطن و تلاش برای امنیت مردم و کشور عزیزمان تا سال ۱۳۸۸ در این منطقه خدمت کردند.
〰️〰️〰️〰️〰️🌲
شهید ابراهیم باقری در ساعت یکونیم بامداد پنجشنبه در پنجم شهریورماه سال ۱۳۸۸ پس از برخورد گروهکهای ضد انقلاب، قاچاقچیان سلاح و مهمات «اشرار» در کمین شبانه منطقه عمومی اورامانات، شيخ صله و ارتفاعات بمو
مصادف با ششمین روز از «ماه مبارک رمضان» بر اثر چندین گلوله سلاح کمری و شکاری در فاصله هشت متری بشهادت رسیدند. 🕊🌷🕊
مزار شهید بزرگوار در زادگاهش روستای کُل کُل از توابع بخش آسمانآباد شهرستان چرداول قرار دارد
#پنجشنبه_شهدایی
🇮🇷⚘🇮🇷⚘🇮🇷⚘🇮🇷⚘
@mahfeletabeen
🌷 *به روایت خواهر زاده شهید*
صبح که دایی از خواب بلند شدند به من گفتند دیشب خواب دیدم که شهید شدم و داستان خواب را برایم این گونه تعریف کردند و گفتند:
•••••••••••••🕊🩸🕊
دیدم داخل یک کوه و بیابان هستم که شب هست و گویا فرزند کوچکم نیز همراهم هست؛ دیدم ۳ نفر در تاریکی شب دنبال من هستند ( ۳ نفر خیلی آدم نورانی بودند با لباس سفید )، یکی از این سه نفر جلو آمد و گفت: ای ابراهیم، زمانت در دنیا دیگر تمام شده است، خودت را آماده کن، باید با ما بیایی.
گفتم: این بچه را چکار کنم همراهم هست و خیلی کوچک است، میترسد!. گفتند شما نگران فرزندتان نباشید، ما خودمان از او مراقبت میکنیم.
گفتم من دنبال کاری آمدم؛ چند کار ناتمام دارم هنوز انجام ندادم! گفتند ۶ ماه دیگر بیشتر وقت نداری اما دوباره در این بیابان در دل شب به دنبالت میآییم، خودت را آماده کن.
( شهید بزرگوار دقیقا ۶ ماه بعد از آن خواب در ارتفاعات کوه بمو منطقه کردستان در ماه مبارک رمضان شهید شدند و هنگام شهادت روبه قبله افتاده بودند.)
#شهید_ابراهیم_باقری
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
✍️ *همسر شهید میگوید:*
پسرم مجید خیلی دوست داشت که یک اسکیت برایش بخریم و به خاطر ملاحظاتی مخالفت میکردم.
یک روز برادرم آمد و گفت :
خواب ابراهیم را دیده که دستانش گل آلود بود و وقتی علت را پرسیدم مرا به یک خانه برد و گفت: این خانه را خودم ساختم.
┄┅═✧❁✧═🌷
وارد خانه شدیم که بسیار زیبا بود و در کمال تعجب دیدم یک اسکیت روی دیوار آویزان است او گفت: مجید اسکیت میخواهد و من هم برایش خریدم ولی نگرانم زمین بخورد.
همسر شهید به برادرش میگوید: اتفاقاً مجید اسکیت میخواهد و من هم ملاحظاتی برای خرید دارم و نگرانم کسی در محل اسکیت بخواهد و نداشته باشد و شرمنده شویم.
یک روز یک مسابقه در مدرسه و بعد در استان برگزار شد و یک کارتن را به عنوان جایزه از طریق پست برای مجید آوردند.😊😍
شب قبل پدرش را در خواب دیدم که گفت: فردا یک هدیه به مجید خواهم داد.
کارتن را که باز کردیم دیدیم یک جفت اسکیت درست به اندازه پای مجید است.
━━━━⊱❤
آن را هدیه ابراهیم دانستم و به فرزندم دادم. مجید هر روز در خیابان اسکیت را مشترک با همه بچه های محل استفاده میکرد و خوشحال بود از هدیه منتسب به پدرش.
࿐჻ᭂ⸙🍃🍁🍃⸙჻ᭂ࿐
#پنجشنبه_شهدایی
┄┅═✧❁✧═🌷
@mahfeletabeen