eitaa logo
محفل تبیین
382 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
37 فایل
شهادت جز با جهاد حاصل نمیشود.جهاد تبیین با تأسی به حضرت زهرا سلام الله علیها تبیین و تشریح :بیانات جاری و کتب حضرت آیت الله خامنه ای مدظله به میزبانی شهید دقایقی ارتباط با ادمين @adminmahfel1
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️️سيره‌ى‌اجتماعى‌شهيد ♨️سعی کرد به کمک فعالین شهر تمامی افراد مبارز خرمشهر را از هر گروه و قشری متحد و بین فعالیت آنها انسجام و هماهنگی ایجاد کند... مشارکت در راه اندازی تظاهرات و درگیری های خیابانی ، بسیج مردم و دعوت از سخنرانان مذهبی و تشکیل نمایشگاه های کتاب در مساجد و تکثیر و توزیع نوارها و اعلامیه های امام از دیگر فعالیتهای خودجوش شهید بود. 🏡 در خرمشهر نیز با اجاره ی خانه ای به عنوان خانه ی تیمی، تلاش کرد با جوانان شهرهای خوزستان رابطه تشکیلاتی برقرار نماید... تااینکه در جریان حکومت نظامی دستگیر شد و به زندان افتاد... 🔃وی معتقد به کار تشکیلاتی و اصل رازداری بود و اصل عدم انتقال اطلاعات تشکیلاتی به افراد خارج از تشکیلات را بدیهی ترین اصول حاکم بر یک جمع می دانست. خواندن روزنامه و آگاهی یافتن از مسائل جامعه از ویژگی های بارز او بود... 🔴در مقابل تمامی جریانها و مسائل انحرافی از قاطعیت اصولی برخوردار بود. از برچسب زدن و قضاوتهای پیش ساخته نیز زجر بسیار می کشید، در رابطه با جبهه ضدانقلاب معتقد به برخورد قاطع و نظامی بود. 📍 زمینه ویژگیهای بارز اخلاقی او مختصرا میتوان از تواضع، متانت، آرامش و مدیریت عالی در برخورد با مسائل، اخلاص و ایثار فراوان در کارها و برخورد دلسوزانه با مشکلات شجاعت و فداکاری در میدان نام برد. @mahfeletabeen
امضاي حضرت آيت الله خامنه اي در پايين نامه برق شادي✨ را در چشمان پدر به همراه مي آورد. ولي متعجبانه هنوز به عنوان نامه خيره شده است. همانجايي كه نوشته شده: برادر حسن درويش، فرمانده لشکر 15 امام حسن ـ عليه السلام پدر با خود مي گويد: آيا درست نوشته اند؟ حسن پسرم فرمانده لشکر است؟ ولي چرا هر وقت مي پرسيدم در جبهه چه كاره اي هيچ وقت جواب درستي به من نمي داد و فقط مي گفت: مثل همه بسيجي ها پست مي دهم. روي به آسمان مي كند و در حالي كه همچنان خوشحال است، زير لب مي گويد: خدايا شكر كه پسرم فرمانده لشکر توست و بعد به تندي مثل بچه اي که ناشيگرانه بخواهد خطايش را بپوشاند، در نامه را مي بندد و در حياط خانه، نامه را به حسن مي دهد. حسن نگاهي مشكوك به نامه مي كند. آن را باز مي كند و مي خواند متعجبانه مي پرسد: پدر؛ در نامه باز بود؟ - نه بسته بود. - پس كي آن را باز كرد؟ پدر با شرمساري مي گويد: ببخش فرزندم من آن را باز كردم. مثل كسي كه دوست نداشته باشد، جواب مثبت بشنود، مي پرسد: حتما آن را هم خوانده اي؟ پدر با همان لحن شرمساري مي گويد: بله فرزندم و فهميدم كه تو فرمانده اي؛ چيزي كه هميشه از من پنهان كرده بودي. حسن عقب عقب مي رود و به جايي تكيه مي دهد و مي گويد: من فقط براي اسلام و اجراي احكام قرآن به سپاه رفته ام. به من فرمانده نگوييد. من خاك پاي بسيجيانم، من فقط يك خدمتگزارم. حضرت امام با آن عظمت روحي اش مي گويد: به من رهبر نگوييد خدمتگزار بگوييد و من كه خاك پاي اويم به خود لقب فرمانده بدهم؟ @mahfeletabeen
هر وقت منو میبینه خیلی تشکر میکنه بهش میگم خواهرم من کاری نکردم شهید محمد رضا زندگی شمارو نجات داد... البته حق داره جرمش خیلی سنگین بود ؛عضویت در گروهک منافقین ⁉️ چند شب قبل از اعدامش محمد رضا خیلی باش صحبت کرد.... اعتقاداتش رو به چالش کشید... و از رسالت زن بودنش گفت....💎 تا آخر کار تونست متقاعدش کنه از اعتقادات پوچ و غلطش دست برداره .💫 یادمه بعد از صحبت های محمد رضا با آرامش خاصی بلند شد ، رفت وضو گرفت و با تمام وجودش توبه کرد.🌱🥀 راوی:داداش علی تیموری همکار @mahfeletabeen