eitaa logo
مَه گُل
654 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 مبارکه ان‌شاءالله 》 🖇تلفن رو قطع کردم … و از شدت شادی رفتم سجده … خیلی خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و خدا، انتخابم رو تایید می‌کنه … 🔹اما در اوج شادی … یهو دلم گرفت … 🔸گوشی توی دستم بود و می‌خواستم زنگ بزنم ایران … ولی بغض، راه گلوم رو سد کرد … و اشک بی‌اختیار از چشمهام پایین اومد … 😭 🔻وقتی مریم عروس شد … و با چشمهای پر اشک گفت … با اجازه پدرم … بله … ▫️هیچ صدای جواب و اجازه‌ای از طرف پدر نیومد … هر دومون گریه کردیم … از داغ سکوت پدر … 😭😭 🔻از اون به بعد … هر وقت شهید گمنام می‌آوردن و ما می‌رفتیم بالای سر تابوت‌ها … روی تک تکشون دست می‌کشیدم و می‌گفتم … 🔹بابا کی برمی‌گردی؟ … توی عروسی، این پدره که دست دخترش رو توی دست داماد می‌گذاره … تو که نیستی تا دستم رو بگیری … تو که نیستی تا من جواب تایید رو از زیونت بشنوم … حداقل قبل عروسیم برگرد … حتی یه تیکه استخون یا یه تیکه پلاک … هیچی نمی‌خوام … فقط برگرد… 🍀گوشی توی دستم … ساعت‌ها، فقط گریه می‌کردم … 💢بالاخره زنگ زدم … بعد از سلام و احوال‌پرسی … ماجرای خواستگاری یان دایسون رو مطرح کردم … اما سکوت عمیقی، پشت تلفن رو فرا گرفت … اول فکر کردم، تماس قطع شده اما وقتی بیشتر دقت کردم … حس کردم مادر داره خیلی آروم گریه می‌کنه … 🔸بالاخره سکوت رو شکست … 🔻زمانی که علی شهید شد و تو … تب سنگینی کردی … من سپردمت به علی … همه چیزت رو … تو هم سر قولت موندی و به عهدت وفا کردی … ▫️بغض دوباره راه گلوش رو بست … 🔹حدود ۱۰ شب پیش … علی اومد توی خوابم و همه چیز رو تعریف کرد … گفت به زینبم بگو … من، تو رو بردم و دستتون رو توی دست هم میزارم … توکل بر خدا … مبارکه …💞 ✨گریه امان هر دومون رو برید … 💠زینبم … نیازی به بحث و خواستگاری مجدد نیست …جواب همونه که پدرت گفت … مبارکه ان شاء‌الله … 🔻دیگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظی قطع کردم… اشک مثل سیل از چشمم پایین می‌اومد … تمام پهنای صورتم اشک بود … 😭😭 🍃همون شب با یان تماس گرفتم و همه چیز رو براش تعریف کردم … فکر کنم … من اولین دختری بودم که موقع دادن جواب مثبت … عروس و داماد … هر دو گریه می‌کردن … 🔹توی اولین فرصت، اومدیم ایران … پدر و مادرش حاضر نشدن توی عروسی ما شرکت کنن … مراسم ساده‌ای که ماه عسلش … سفر ۱۰ روزه مشهد … و یک هفته‌ای جنوب بود … 🔹هیچ وقت به کسی نگفته بودم … اما همیشه دلم می‌خواست با مردی ازدواج کنم که از جنس پدرم باشه … توی فکه …تازه فهمیدم … چقدر زیبا … داشت ندیده … رنگ پدرم رو به خودش می‌گرفت …🍃✨ پـــــایـــــان مه گل پاتوق دختران فرهيخته https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
📣📣📣دوستان گرامى كه در خواست دارند؛ رمان ناحله در كانال ادامه داشته باشد...تا ساعت 16 موافقت خود را به آيدى زير ارسال نمايند...👇😊😉 @mariamm313 مه گل پاتوق دختران فرهيخته https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
16.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای فرج مولا صاحب الزمان 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من و جان 💞 اللهم ارزقنا 💌 #سفیدبخت مه گل پاتوق دختران فرهیخته🌱 👸💍💍🤴 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪ ﺯﻧﺶ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺭﻓﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭﺵ ﻧﺸﺴﺖ... ﺍﺷﮑﺎﺷﻮ ﺑﺎﺩﺳﺘﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ👏 ﺁﺭﺍﯾﺸﺖ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﺸﻪ مثه میمون میشے ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﺘﺮﺳﻦ ﻫﺎ 😑 ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺩﻗﯿﻘﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 😻 ‌‎‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
. ✍ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زباله‌اش دنبال چیزی می‌گردد. گفت، خداروشکر فقیر نیستم. مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانه‌ای با رفتار جنون‌آمیز در خیابان دید و گفت، خداروشکر دیوانه نیستم. آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل می‌کرد گفت، خداروشکر بیمار نیستم. مریضی در بیمارستان دید که جنازه‌ای را به سرد خانه می‌برند. گفت، خداروشکر زنده‌ام. فقط یک مرده نمی‌تواند از خدا تشکر کند. چرا همین الان از خدا تشکر نمی‌کنیم که روز و شبی دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟ بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مه گل پاتوق دختران فریخته 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا