☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_وچهارده
فاطمه- مثلا #قوانيني كه #موانع_مادي رو سر راه مرد قرار ميده. اين كه مرد مجبوره #مهريه زن رو تمام وكمال بپردازه، #نفقه زن رو #درزمان_عده و #خرج_بچه هاش رو تا #بزرگسالي بپردازه. اگر هم #دوباره بخواد ازدواج كنه پرداخت مهريه و نفقه زن دوم هم مانع ديگه ايه، بر سر راه اون كه به اين راحتي نتونه پيوند رو از بين ببره.
راحله پرسيد:
- حالا فرض كنيم كه شخص از لحاظ مادي وضعش خوب بود وهمه كارها رو تونست انجام بده، اونوقت تكليف چيه؟!
من گفتم:
_اينها بخشي از موانعه. #قوانين_ديگه اي رو هم اسلام قرار داده كه با اجراي اونها مدت اجراي طلاق به تعويق بيفته تا اگه مرد و زن تحت تاثير احساساتن و يا بدون آينده نگري و با بي فكري ميخوان دست به چنين اقدامي بزنن، پشيمان بشن و به طرف هم برگردن.
راحله- كدوم قوانين رو ميگي؟
من- يكيش اينكه براي اجراي صيغه طلاق احتياج به #دوشاهد عادله. ميبينين كه پيدا كردن اين دوشاهد عادل كه براي چنين كار مغبوضي بخوان شهادت بدن، كار خيلي سختيه و زمان ميبره. تازه وقتي اين دوشاهد مومن پيدا شدن معمولا سعي ميكنن با ميانجي گري و وساطت مشكل دو طرف رو حل كنن كه در خيلي از موارد هم موفق ميشن. پس زن و مرد به مجرد تصميم گرفتن و كاملا مخفيانه نميتونن دست به اين كار بزنن. يا اينكه اگه زن در #وضعيت_خاصي مثل عادت ماهيانه باشه، مرد نميتونه اونو طلاق بده، كه خود اين حكم جالبي هم داره. چون معمولا در اين ايام زن در وضع روحي خاصي قرار داره كه ممكنه زود عصباني بشه و يا زود برنجه. همين مسئله ممكنه باعث برخورد بين اون و شوهر بشه و هر دوتصميم به طلاق بگيرن. اما وقتي كه اين زمان بگذره و هر دو بعد از گذشت چند روز به حالت عادي برگردن و از شدت ناراحتي شون كم بشه. شايد دوباره به همديگه تمايل پيدا كنن.
راحله- جالبه!
من- حالا يه چيز ديگه! اگه زن و مرد از همديگه طلاق گرفتن، باز هم اسلام قوانين ديگه اي رو وضع كرده تا در صورت تمايلشون به همديگه بتونن برگردن سر خونه و زندگيشون.
راحله- چه طور؟
من- اولا كه مرد تا #پايان_عده زن بايد او را داخل منزل خودش نگه داره كه اين مدت در #زنهاي_باردار تا بعد از دوران زايمانه. خود اين مسئله ميتونه دوباره اونها رو نسبت به همديگه بر سر لطف بياره و در صورتي كه مرد با كوچكترين نشانه اي اعلام پشيماني كنه يا نسبت به زن #اظهارتمايل كنه بدون اينكه ديگه احتياج به صيغه عقد مجدد داشته باشن، نسبت به همديگه محرم ميشن و به همين علته كه به زن اجازه داده شده با اينكه نسبت به اين مرد نامحرمه ولي خود رو آرايش كنه تا دوباره #زمينه_محبت بين آن دو ايجاد بشه. پس اين خبرا هم نيست كه مرد به مجرد تصميم گرفتن بتونه زن رو طلاق بده!
راحله با خود كارش كمي چانه اش را خاراند. لب هايش را روي هم فشار داد و فكر ميكرد، نگاهش مردد بود. اما همه فهميده بودند كه راحله حرفي براي گفتن دارد.
- باشه حرفهاي تو قبول، اسلام موانعي رو بر سر راه مرد و زن قرار داده تا نتونن خيلي هم راحت از هم جدا بشن. ولي ما ميپرسيم كه اصلا چرا بايد اين حق در اختيار #مرد باشه. چرا در اختيار زن نيست؟!
فاطمه- من يه بار ديگه اين تذكر رو ياد آوري ميكنم كه ما بايد براي بررسي يه قانون اون رو در #نظام_قانوني_خودش بررسي كنيم. نبايد اونو جدا گانه درنظر بگيريم.
راحله- خب!
فاطمه- حالا با در نظر گرفتن اين تذكر ميبينيم كه در #نظام_حقوق_اسلام
❤️حق ازدواج با زنه❤️
💔و حق طلاق با مرد.💔
ديگه اينكه مرد #سرپرست خانواده است، يعني قراره كه #مسئوليت اين خانواده مخارجش رو بپردازه و خلاصه چرخ زندگيش رو بگردونه. حالا چند لحظه عمومي تر فكر كنين. مثلا فكر كنين كه برادرتون ميخواد ازدواج كنه و مسئوليت چنين خانواده اي رو قبول كنه. حالا اگه اين زن برادر شما باشه كه حق طلاق داشته باشه، برادر شما نگرانه كه بعد از اين همه زحمت و مكافاتي كه براي خانوادش ميكشه، يه روز زنش بي هيچ بهانه اي زندگيش رو رها كنه و بره. چون خود ماها در زندگيهاي اطرافمون ديديم كه چون زن #احساساتي تر و #زودرنج تره، معمولا زود تر قهر ميكنه و از خونه ميره تا مرد.
سميه استدلال فاطمه را كامل كرد
- اون وقت يه چنين مردي با چه انگيزه اي ميتونه مسئوليت خانواده رو قبول كنه؟
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
بسم الله..
💥قسمت١٧💥
براش می نوشتم: " تو یه بار رفتی سوریه. الان نوبت بقیه ست. لطفاً دیگه تموم کن این مسئله رو!"‼️
وقتی می دید زورش به من نمی رسد😌 پیام میداد: "واگذارت می کنم به #حضرت_زینب علیها السلام. خودت باید جوابش را بدی."
میگفتم: "چرا اسم بی بی رو میاری وسط؟ چرا همه چیز را با هم قاطی می کنی؟"😥
می گفت: "برای اینکه داری #سنگ میندازی جلو پام."
آخر سر هم معطل من نماند. رفت و کار خودش را کرد.😔 همه زورش را زد تا بلاخره موافقت مسئولان را #لشکر را گرفت. 😔😌💙
یکروز کشاندمش کنار و با حالت #التماس گفتم: "محسن نرو. تو زن جوون داری، بچه ی کوچیک داری."😖 گفت: "نگران نباش حاجی. اونا هم خدا دارن. خدا خودش حواسش بهشون هست."😉
مرغش یک پا داشت. میدانستم اگر تا فردا هم باهاش حرف بزنم هیچ فایده ای نداره. میدانستم تصمیم خودش را گرفته که برود. هیچ چیز هم نمیتواند مانعش بشود. چشمام پر از #اشک شد. لبانم لرزید.
گفتم: "محسن. چون دوستت دارم دعا میکنم شهید نشی."
گفت: "چون دوستم داری دعا کن شهید بشم."
¦◊¦◊¦◊¦◊¦◊¦
یک شب "موسی جمشیدیان" را توی خواب دیدم. از #دوستان محسن بود که در سوریه شهید شده بود.
توی یک تابوت با لباس احرام دراز کشیده بود. یکدفعه از تابوت بلند شد و نشست رو به رویم.😶
بهم گفت: "چته خانم؟ چی میخوای؟" به گریه افتادم. گفتم: "شوهرم محسن خیلی بی قراره. میگه میخوام برم سوریه. میگه میخوام شهید بشم."😔
خندید و گفت: "بهش بگو عجله نکنه. وقتش میرسه، خوب هم وقتش میرسه. #شهید میشه خوب هم شهید میشه!"😇😮
از خواب پریدم. تمام بدنم می لرزید. خوابم را برای محسن تعریف کردم. بعد هم خیره شدم به او. قطرات درشت #اشک ،همینجور داشت از چشمانش پایین می افتاد.😭
میخواست از خوشحالی بال دربیاورد و پرواز کند. من داشتم از #ترس، قالب تهی میکردم او از #شوق.😔👌🏻💙
.
با چشمان خودم میدیدم که برای رفتن به سوریه دارد مثل #پروانه میسوزد.😔
طاقت نیاوردم. مثل سال پیش، #دوباره کاغذ و خودکار برداشتم و #نامه نوشتم به امام حسین علیه السلام.😇
نوشتم: "آقاجان. شوهرم میخواد بره سوریه که از حریم خواهرتون دفاع کنه. میدونم شما هر کسی رو راه نمی دید. اما قسم تون میدم به حق مادرتون که بذارید محسن بیاد. من به سوریه رفتنش راضی ام. من به شهادتش راضی ام."💙
بعد هم نامه رو فرستادم کربلا. میدانستم آقا دست خالی ردم نمیکند. نه من و نه محسن را.😔💝🌷
نوش نگاه پر مهرتون😌👌🏻
التماس دعا دارم😭
یاعلی💝
🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🍃