eitaa logo
مَه گُل
668 دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.4هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ ☀️ يك باريكه اشك از كنار چشمان فاطمه راه افتاد. لب هايش را گزيد و سرش را پايين انداخت. من با ناراحتي گفتم:ـ بيخود اصرار نكنين بچه ها! خُب حتمآ يه مصلحتي هست كه نمي گه. چرا اين قدر اصرار مي كنين؟فاطمه سرش را بالا آورد. دستي به چشمانش كشيد و گفت: ـ منو ببخشين بچه ها كه الان نمي تونم اسم استادم رو به شما بگم. يعني نمي دونم فايده اي داره كه بگم يا نه؟ شما با حرف هاش كار دارين نه با اسمش! بذارين يه وقت ديگه در اين مورد صحبت كنيم. حيف نيست بيخودي بحث به اون قشنگي رو منحرف كنيم  كسي چيزي نگفت. فاطمه از سكوت بچه ها استفاده كرد و حرف هايش را ادامه داد:ـ بچه ها مي دونين حضرت زهرا به اميرالمؤمنين چي مي گفت؟حالا نوبت بچه ها بود كه فقط نگاه كنند. فاطمه تبسمي كرد و در حالي كه انگار مي خواست خودش هم حرف هاي خودش را مزه مزه كند و لذت ببرد، گفت:  ـ گاهي حضرت زهرا به مولاي متقيان مي گفتند: «علي جان! جانم فداي تو و روح من سپر بلاهاي جان تو! يااباالحسن! همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خير و نيكي به سر ببري با تو خواهم زيست و يا اگر در سختي و بلاها گرفتار شدي، باز هم با تو خواهم بود.»  فاطمه اين جملات را به چنان حالتي از عشق و محبت تكرار مي كرد كه انگار اين ها حرف هاي خودش بودند.ـ واقعآ الله اكبر از اين همه بزرگي!، از اين همه عشق!، اين همه صفا!، ببينين اين شكوه عشق رو!، ببينين اين زن و شوهر آدم رو وادار به خضوع مي كنن. چه صفايي داشتن در ارتباطاتشون، چه ادب و احترامي داشتن در حرف زدنشون و يقينآ چه عشقي داشتن در نگاه كردنشون! اين همه تواضع، اين همه صفا از زنيه با اون مراتب كه قبلا گفتيم! اون از درجات عباديشون، اون از مقامات علمي شون و اين هم از علاقه منديشون به خانواده!من در ادامه حرف هاي فاطمه گفتم:  در كلبه ما رونق اگر نيست، صفا هست آنجا كه صفا هست يقين نور خدا هستفكر مي كنم خانه حضرت فاطمه مصداق اين شعر بوده، و اين يعني جنبه ديگه اي براي الگوگيري. ماها هر روز به دنبال خوشي ها و لذت هاي سطحي هستيم؛ به دنبال تجملات. در حالي كه هر روز هم مي شنويم كه زندگي حضرت فاطمه چه قدر ساده بوده!  مي شنويم كه حضرت علي گفتن زهرا آن قدر از چاه آب كشيد كه اثر آن بر سينه اش باقي ماند و آن قدر با آسياب آرد كرد كه دست هاش پينه بست و آن قدر خانه رو رُفت و روب مي كرد كه پيراهنش غبارآلود مي شد و آن قدر آتش زير ديگ روشن مي كرد كه لباسش سياه مي گشت ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1