eitaa logo
مَحیصا‌
904 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
341 ویدیو
19 فایل
محیص پناهگاه محیصا رستگار شده چه پناهی امن‌تر از حریم مجلس تو وچه رستگاری بالاتر از نگاه لطف توست❤ ✨محفل دختران هیئت رزمندگان مهرشهرکرج✨ 💌 با ما در ارتباط باشید @chashmberahhh
مشاهده در ایتا
دانلود
مَحیصا‌
شکر خدا که در پناه حسینیـم عالم از این خوبتر پناه ندارد 🏴هیئت دختران محیصا برگزار می کند 🏴اقامه ی
چندساعت دیگه بیشتر تا شروع مراسم نمونده و ما دل تو دلمون نیست که شماها رو ببینیم (: @mahiisa
سهم بیشتر @mahiisa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرض کن یه روزی اینطوری روبروی گنبد امام‌مون عرض ادب کنیم🥺 @mahiisa
17.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا محرم و صفر رو زنده نگه میداریم؟ چرا هرسال برای امام حسین علیه السلام روضه میگیریم؟ @mahiisa
یک زن مگر چقدر زور دارد؟ یکی را تصور کنید مثل خواهر خودتان، مثل مادرتان، زنی که کارش خانه‌داری بوده و وقتی خدا پسری روزی‌اش کرده همه توجه‌اش خرج بزرگ کردن فرزند شده. حالا شما فکر کنید زنی این چنین عادی برای هفته‌ها در سفر باشد، خواب راحت و استراحت کافی هم نداشته باشد، فکر کنید با راحت‌ترین وسیله هم که سفر کند بالاخره خستگی راه تواتش را می‌برد. راستی یادم رفت بپرسم شما خودتان چقدر زور دارید؟ مثلا اگر قرار باشد سنگی را از کنار آبی بردارید و وسط جویی بگذارید تا همراهان شما راحت‌تر از آب بگذرند، چه اندازه سنگی را می توانید بلند کنید؟ یا مثلا اگر قرار باشد چمدان بزرگ خانواده ای را سر دست بگیرید و قدری دورتر ببریدش، چه وزنی را می‌توانید تحمل کنید؟ یک وقت‌هایی هست که آدم توانی توی دست و پاهایش جمع می‌شود که هیچ وقت در حالت عادی وجود نداشته. وقتی خشم همه وجود آدم را بگیرد وقتی عصبانیت بر آدم مسلط شود زورش ده برابر می‌شود. انگار توان آدم وقتی احساسات به اوج می‌رسد و عقلانیت فروکش می‌کند، بیشتر می‌شود. با هزار تدبیر و محاسبه و دقت نمی‌شود سنگی را برداشت که در وقت خشم و عصبانیت به یک تکان از جا برش می‌داریم. در کربلا زنی بود که بحریه صدایش می زدند، زنی مثل همه اما در یک لحظه چنان توانی پیدا کرد که ستون چوبی بلند و سنگین خیمه‌اش را از جا بلند کرد و سر دست گرفت و سمت لشکر دشمن حمله برد. این اما اصلا مهم نیست خیلی های دیگر هم شاید باشد که خشم، قدرتی برای‌شان بسازد که کسی حریف‌شان نشود. چیزی که بحریه را نمونه کرد، یک تصمیم او بود. جناده بن کعب انصاری از شهدای کربلاست. جناده همسر بحریه بود و صبح عاشورا، قبل از خیلی‌های دیگر شهید شده شد. بعد بحریه زره و کلاه خودی برای پسرش عمرو پیدا کرد و پسرش را به میدان فرستاد. عمرو هنوز نوجوان بود، یازده ساله بود که صبح عاشورا روبه‌روی مادرش شهید شد. ماجرا می توانست همین جا تمام بشود، بحریه هم همسر شهید بود هم مادر شهید، این خودش مدال بزرگی است. خدا اما انگار یک امتحان دیگر هم برای بحریه کنار گذاشته بود. امتحانی که من فکر می‌کنم از هر دو شهادت سخت‌تر بود. کسی از سپاه عمر بن سعد که عمرو را کشته بود نشست روی زمین، سر پسرک نوجوان را از تنش جدا کرد، چند قدمی جلو آمد و سر را پرت کرد سمتی که بحریه ایستاده بود. سر چند باری روی زمین خورد، خون و خاک سر را گل آلود کرد. بحریه سر را سمت میدان برد و پرت کرد، برگشت و همان موقع تبدیل شد به کسی که توان ده مرد در دستانش بود. نه من و نه شاید شما هرگز نمی‌توانیم حال او را درک کنیم، سخت‌ترین رنج‌های زندگی ما در برابر رنج او چیزی به حساب نمی‌آید. بحریه شمشیر نداشت برای همین با عمود خیمه‌اش سمت میدان جنگ برگشت. اما یک لحظه یا چشمش امام را دید یا گوشش صدای امام را شنید که می‌گفت نرو! این لحظه را پیش چشم‌تان نگه دارید. جان بحریه را ببینید که پر است از غم، از خشم، از عصبانیت، چطور می‌شود آدم در این لحظه پرحرارت احساسی، عقلش درست کار کند؟ اصلا عقل اگر بود، کار اگر دست خود آدم بود، مگر می‌شد آن عمود سنگین را برداشت. چطور می‌شود صدای امام را شنید، تحلیل کرد که کیست، چه می‌گوید، نسبتش با من نسبت امام است به ماموم، لازم است حرفش را گوش کنم، برگردم و بحریه برگشت. ما گاهی در غم‌هایمان، در مصیبت‌ها، وقتی مرگ جان یکی از بستگان مان را گرفته طوری از خود بی‌خود می‌شویم و رفتار می‌کنیم که هیچ عاقلی نمی‌کند. گاهی حرف و توصیه و هشدار و تسلیت هیچ عزیزی هم آرام مان نمی‌کند. همان موقع خیلی‌ها البته شرایط را درک می کنند و کار ما را طبیعی توصیف می‌کنند. حالا شما بحریه را ببینید، یک آدم عادی هیچ وقت نمی‌تواند در این شرایط این طور در برابر امامش خوددار باشد. من فکر می‌کنم خدا می‌خواست یک رتبه عالی‌تر از آن چه داشت نصیبش کند و برای همین آزمونی پیش پایش گذاشت که کم‌تر آدمی می تواند سربلند از آن بیرون بیاید. گوشه ذهنمان باشد، یک روز در تاریخ زنی بود مثل همه زن‌های دیگر که روزش را با اداره خانه و بچه‌داری شب می‌کرد اما بصیرت و ولایت پذیری‌اش از هزار هزار مرد کوفی که قرآن و حدیث را پای منبر امیرالمومنین شنیده بودند، بیشتر بود. ✍حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا جوان آراسته @mahiisa
هدایت شده از مَحیصا‌
شکر خدا که در پناه حسینیـم عالم از این خوبتر پناه ندارد 🏴هیئت دختران محیصا برگزار می کند 🏴اقامه ی عزای ابا عبدالله الحسین علیه السلام ▪️۲ و ۳ و ۴ مرداد ماه ساعت ۱۵ ▪️مصلی نماز جمعه ی مهرشهر (درب ورودی سمت بلوار شهرداری) ▪️لطفا یک ربع قبل از شروع مراسم در مصلی حضور داشته باشید. @mahiisa
تو مراسم دیروز جای شما خالی بود امروز ساعت ۱۵ خودت رو به خیمه‌ی امام حسین برسون رفیق @mahiisa