eitaa logo
زیتون| مصطفی محجوب
1.6هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
161 فایل
﷽ 📝 مکتوبات و تأملات #مصطفی_محجوب نویسنده و مدرس: -معارف مهدویت، -مقالات اجتماعی، -مباحث تشکیلاتی، -ارائه معتبرترین ادعیه و احراز دینی... 🌹پاسخگوی سؤالات شما هستم: @Mostafa_mahjoob
مشاهده در ایتا
دانلود
(۱) 🔴 علاقه وصف نشدنی امام خمینی(ره) به اهل‌بیت (علیهم السلام) 🔹عشق امام(ره) به خاندان رسالت زبانزد خاص و عام بود و همه ی نزدیکان امام این علاقه را از ویژگی‌های بارز ایشان به شمار آورده اند. 🔹امام(ره) به همراه عده‌ای از روحانیت و طلاب در جلسه ای حضور داشتند. ایشان نزدیک سماور نشسته بود. ♨️ یکی از حاضرین، سخنی گفت که توهین به مقام اهل بیت علیهم السلام بود؛ امام(ره) چنان برآشفت که سماور را برداشت و به سوی گوینده پرتاب کرد! ✔️ البته این غیرت مثال زدنی حضرت امام(ره) از شجاعت بالای ایشان نشات گرفته بود؛ همان طور که مولا علی علیه السلام می فرماید: "ثمرة الشجاعه الغیره" غیرت، ثمره و حاصل شجاعت و قهرمانی است. ایام 🌐 گروه فرهنگی @zeytoon_mahjoob
(۲) 🔴 شجاعت کم نظیر و غیرت دینی امام(ره) 🔹حاج آقای قرائتی در خاطرات خود آورده اند که به مرحوم آیت الله بهاءالدینی گفتم: ما هر چه شنیده ایم از میانسالی امام(ره) است. شما که در جوانی با امام دوست بوده اید، خاطره‌ای از جوانی امام به یاد دارید؟؟! 🔹 ایشان فرمودند خاطرات زیادی به یاد دارم از جمله اینکه در زمان رضاشاه در مدرسه فیضیه نشسته بودیم که یکی از ماموران شاه وارد مدرسه شد و شروع کرد به فحاشی و قلدری و توهین به مقدسات!! ♨️ من شاهد بودم حضرت امام(ره) که بیست و چند سال بیشتر نداشت جلو آمد و چنان محکمی بر صورت او نواخت که برق از گوشش پرید. 🔺 پ ن: کسی که در اواخر عمر چنان حکمی برای سلمان رشدی می دهد، باید در جوانی اینگونه باشد. ایام 🌐 @zeytoon_mahjoob
(۳) ⭕️ هرگز در عمرم نترسیده ام... 🔹حاج آقا مصطفی خمینی تعریف می کرد، امام درباره شبی که ایشان را از قم دستگیر کرده و به تهران بردند، فرموده بود: بین جاده قم و تهران ماشین از جاده بیرون رفت فکر کردم که می‌خواهند مرا بکشند و کار را تمام کنند، ولی وقتی مراجعه کردم به قلبم دیدم هیچ تغییری نکرده است! 🔹 و لذا وقتی در سال ۴۳ بعد از آزادی شان در مسجد اعظم سخنرانی کردند و فرمودند: ♨️ والله من به عمرم نترسیده ام آن شبی هم که آنها مرا می بردند آنها می ترسیدند من آنها را دلداری می دادم! ایام 🌐 @zeytoon_mahjoob
(۴) 🔘 آزادگی و عدم تعلق به دنیا 🔻حاج آقا احمد تعریف می کنند روزی از برادران سپاه مستقر در بیت امام درخواست کردم که جلوی ایوان بیت یک نرده نصب کنند. وقتی برادران مشغول این کار شدند، امام وارد شده و فرمودند: احمد چه کار می کنی؟ عرض کردم برای حفاظت جان علی (فرزندم) که خدای نکرده به پایین پرت نشود از برادران خواسته‌ام نرده ای جلوی ایوان نصب کنند و این کار مرسومی در همه خانه هاست. ♨️حضرت امام فرمودند: شیطان از همین جا سراغ آدم می آید. اول به انسان می‌گویند منزل شما احتیاج به نرده دارد! بعد می گوید رنگ می خواهد سپس می گوید این خانه کوچک است و در شأن شما نیست و خانه بزرگ تر می خواهید و آرام آرام انسان در دام شیطان می افتد!!! 🔹پ ن: حضرت امام تا این حد مراقب بود تا وابستگی به دنیا ایجاد نشوند حتی اگر وابستگی به نرده باشد. آزادگی یا دلبستگی در آخرین لحظه عمر خودش را نشان می دهد و این چنین است که در آخرین لحظات عمر شریف امام(ره) وقتی یکی از بستگان به ایشان می گوید: چیزی نیست و حال شما خوب خواهد شد؛ امام در پاسخ می فرمایند: ⭕️ نه آمدنش چیزی هست و نه رفتنش چیزی هست و نه مرگش چیزی هست هیچ کدام از اینها چیزی نیست! انگار نه انگار که ایشان رهبر یک کشور است؛ این عدم دلبستگی به دنیاست❗️ ایام 🌐 @zeytoon_mahjoob