eitaa logo
شعرآهنگ 🌱
423 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
279 ویدیو
110 فایل
شعرآهنگ ، خانه‌ی #عشق است و منزلگاه عشاق ، حزین است...❤ امری هست در خدمتم: لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16954004083657 آیدی شخصی: @Parvaz_1390
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان... ✍🏻 🎨 🌱 @mahjur_1390
گفتی بگو راز خزانها را به آنها پایان تلخ داستان ها را به آنها گل ها نمی دانند اما می رسانم پیغام رنج باغبان ها را به آنها ای کاش هرگز بادبادک ها نفهمند بسته است دستی ریسمان ها را به آنها برفی که روی بام های شهر بارید وا کرد پای نردبان ها را به آنها یا در قفس آتش بزن پروانه ها را یا بازگردان آسمان ها را به آنها چون دوستانم دشمنند و دشمنان دوست وا می‌نهم بعد از تو «آنها» را به «آن‌ها» ✍🏻 🌱 @mahjur_1390
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند... ‌ ✍🏻 📹 | دلم برای رئیسی سوخت... 👆گلایه از کسانی که در دوران حیات رئیسی عزیز او را می‌آزردند... ➕ تصاویری از برخی دیدارها و گفت‌وگوهای شهید با رهبر انقلاب. 🌱 @mahjur_1390
شور دیدارت اگر شعله به دل ها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه شب که اینقدر نباید به درازا بکشد خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل، یکدل شده با عشق، فقط می ترسم هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است باش تا کار من و عقل به فردا بکشد زخمی کینه ی من! این تو و این سینه ی من من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد حال با پای خودت سر به بیابان بگذار پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد  ✍🏻 🌱 @mahjur_1390
ز شوقِ با تو یکی بودن آنچنان مستم که در کنار در پیرهن نمی گنجم... ✍🏻 🌱 @mahjur_1390
گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت تردید پا به خلوت نمی گذاشت از خیر هست و نیست دنیا به شوق می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم شاید قطار مرا جا نمی گذاشت دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم چون بردگان مرا به نمی گذاشت شاید اگر تو نیز به نمی زدی هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود ما را در این مبارزه نمی گذاشت ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین در خون مرا به حال وا نمی گذاشت ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع سر به سر ما نمی گذاشت... ✍🏻 🌱 @mahjur_1390
در تقلای عبادت غافل از مقصد شدیم از سفر وا داشت ما را توشه‌ی سنگین ما... ✍🏻 🌱 @mahjur_1390
گفتی چرا به دشمن خود می‌سپارمت؟! ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت ای دوست هرچه هست تویی، هرچه نیست من مغرور، من! که هستی خود می‌شمارمت بی«رنج» عشق، گنج تو ای چرخ روزگار چندان بها نداشت که طاقت بیارمت گر قلب من دمی بتپد جز به یاد دوست ای بار زندگی! به زمین می‌گذارمت اکنون که از بیان غم عشق عاجزم می‌بوسمت به اشک و به بر می‌فشارمت پروانه‌ها به پیلهٔ خود خو نمی‌کنند باشد تو هم برو به خدا می‌سپارمت... ✍🏻 🌱 @mahjur_1390
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد من سالهاست هیچ نمی آورم به یاد بی اعتنا شدم به جهانِ بی تو آنچنان کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد من داستان آن گل سرخم که عاقبت دلسوزی نسیم سرش را به باد داد گفتی ببند و به من کن نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست خیر شما رسیده به ما، مرحمت زیاد... ✍🏻 🌱 @mahjur_1390
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت شرحِ حالم را اگر نشنیده باشی راحتی... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
می‌بینمت از دور و زیاد است همین هم این سوخته‌دل ساخته با کمتر از این هم صدبار صدایت زدم اما نشنیدی یک چشم بگردان به من گوشه‌نشین هم عشقی که زمینی نشود فایده‌اش چیست؟ ای ماه بینداز نگاهی به زمین هم گفتی که ز خود بگذر و دیدی که گذشتم از‌ روح‌وروان هم،تن‌وجان‌هم، دل‌و‌دین هم از پیچ و خم رود گذشتیم و رسیدیم از چشمه‌ی تردید به دریای یقین هم ای زاهد اگر منکر عشقی به جهنم! ما با تو نیاییم به فردوس برین هم... ✍🏻 🌱 @mahjur_1390
FaridSaadatmand-Nafas-320(www.Next1.ir).mp3
4.78M
چو آه در تن بی روح نی دمیده شدم سکوت بودم و با یک نفس شنیده شدم... ✍🏻 🎼 تیتراژ سریال . . . 🌱 @mahjur_1390
گفت: اولین نشانه‌ی عاشق شدن است؟! بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
شاهرگ‌های زمین از داغ باران پر شده‌ست آسمانا! کاسۀ صبر درختان پر شده‌ست زندگی چون ساعت شماطه‌دار کهنه‌ای از توقف‌ها و رفتن‌های یکسان پر شده‌ست چای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنم چای می‌نوشم ولی از اشک، فنجان پر شده‌ست بس که گل‌هایم به گور دسته جمعی رفته‌اند دیگر از گل‌های پرپر خاک گلدان پر شده‌ست دوک نخ‌ریسی بیاور، یوسف مصری ببر شهر از بازار یوسف‌های ارزان پر شده‌ست شهر گفتم!؟ شهر! آری شهر! آری شهر! شهر از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده‌ست ✍🏻 🌱 @mahjur_1390
چیزی که میانِ من و تو نیست، غریبی‌ست صدبار تو را دیده‌ام ای غم! به گمانم... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است من ساخته از خاک کویرم که بمیرم خاموش مکن آتش افروخته ام را بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد با ممکن است تمام محال‌ها... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
شور دیدارت اگر شعله به دل ها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه شب که اینقدر نباید به درازا بکشد خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل، یکدل شده با عشق، فقط می ترسم هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است باش تا کار من و عقل به فردا بکشد زخمی کینه ی من! این تو و این سینه ی من من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد حال با پای خودت سر به بیابان بگذار پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد  ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست وگرنه فاصله ی ما هنوز یک قدم است... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
در ابتدای سفر گفت: بی‌سبب نگرانی! به بوسه گفتمش: امّا تو نیز، چون دگرانی... هزار صبح توانستی و نخواستی اما ... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
مپرس شادی من حاصل از کدام غم است که پشت پرده عالم، هزار زیر و بم است زیان اگر همه‌ی سود آدم از دنیاست جدال خلق چرا بر سر زیاد و کم است اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی که آنچه «کاخ» تو را « خاک» میکند ستم است خبر نداشتن از حال من، بهانه توست بهانه همه ظالمان شبیه هم است کسی بدون تو باور نکرده است مرا که با تو نسبت «من» چون « دروغ» با قسم است تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست وگرنه فاصله ما هنوز یک قدم است... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
نیستم غمگین گر از من دل بریدند این و آن عشق ورزیدن به جز تمرین تنهایی نبود...! ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
چندیست از تو غافلم ای زندگی ببخش! چنگی به دل نمی‌زنی این روزها تو هم... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت هرکه ویران کرد ویران شد در این آتش سرا هیزم اول پایه ی سوزاندن خود را گذاشت اعتبار سربلندی در فروتن بودن است چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت موج راز سر به مُهری را به دنیا گفت و رفت با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت... ✍🏻 . . . 🌱 @mahjur_1390
26.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت چه سخن ها که با منِ تنها دارد... ✍🏻 ✅ خاطره‌ای جالب از شیخ حسین انصاریان... . . . 🌱 @mahjur_1390