1.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 صحبتهای زیبای پدر یک شهید🌷
إن شاءالله رهرو راهشان باشیم🤲🌱
#بیسیم_چی
#دفاع_مقدس
بیسيمچیها از زبدهترين و شجاع ترين
و در عين حال زيركترين و هوشمندترين
رزمندگان انتـخاب می شدند زيرا گاهـی
با شهادت فرمانده ، اين بیسيم چی بود
كه تا ساعتها در خط میبايست روحيهی
بچهها را حفظ میکرد .
علی بیخیــال ؛
او سهمش پرواز بود ...
علی جوانی بود که تمام اعضا و جوارحش را
در کنترل خود داشت او دفترچه ای داشت که
نامش را «طریق پرواز » گذاشته بود و اعمال
روزانه خود را در انتهای روز با امتیاز مثبت و
منفی مشخص میکرد و اینگونه به حسابرسی
اعمالش میپرداخت و به خود تذکر میداد ...
او از شاگردان آیتالله حقشناس بود
در بخشی از وصیتنامهاش آمده است :
من خیلی کمتر عطر خریدهام زیرا هر وقت
بوی عطـر می خواستم از ته دلم می گفتم
"حسین جان" آن وقت فضا معطر می شد.
علی در سن ۱۹سالگی در عملیات بدر به فیض
شهادت رسید و در قطعه ۲۷ بهشت زهرا (س)
به خاک سپرده شد .
کتاب « علی بیخیال » زندگینامه و خاطرات
این شهید عزیز است که به همّت گروه فرهنگی
شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است.
#شهید_علی_حیدری
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
۱۸ اردیبهشت ماه ، #سالروز_شهادت #جستجوگرنور #شهید_محمد_پازوکی گرامی باد . 🥀
#زندگینامه
#شهید_محمد_پازوکی
شهید محمد پازوکی طرودی فرزند داود در تاریخ 30 شهریور سال 1355 در شهرری بدنیا آمد. وی دارای دو فرزند دختر و پسر می باشد. ایشان بدون داشتن تحصیلات دانشگاهی و تنها با داشتن دو مدرک فنی و حرفه ای برق و جوشکاری و دنبال کردن شغل تأسیسات در تمام عمر خود توانست دستگاه های بسیاری را اختراع و به ثبت برساند که در راه همین اختراعات که شناخته ترینشان دستگاه استخوان یاب-جسد یاب بود به فیض شهادت نائل گردید. ایشان با تلاش بسیار و هزینه های شخصی این دستگاه را اختراع نمود و در حالی که با گروه تفحص شهدا همراه شده بود در تاریخ 18 اردیبهشت 1395 بر اثر انفجار مین والمری در منطقه پنجوین عراق به درجه رفیع شهادت نائل و پیکر پاکش در گلزار شهدای امامزاده یحیی(ع) سمنان آرام گرفت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
وصیتنامهام را بخوانید
تنها ارثی که بجا میگذارم
سنگر است ؛
همه وارث باشید ...
#نوجوانان
#وصیت_نامه_شهدا
#دفاع_مقدس
از تو حرف میزنم
چنان نوبرانه میشوم ؛
که بهار هم دهانش آب میافتد ...
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
شوخی با امدادگران ...
یک بار کـه با یکی از امـدادگـرهـا ، برانـکاردِ
لوله شدهای را برای حمل مجروح باز کردیم،
چشممان به عبارت حمل بار بیش از ۵۰کیلو
ممنوع افتاد.از قضا مجروح نیز خوش هیکل
بود. یک نگاه به او و یک نگاه بهعبارت داخل
برانکارد میکردیم. نه میتوانستیم بخندیم و
نه میتوانستیم او را از جایش حرکت بدهیم.
بنده خدا این مجروح نمی دانست چه بگوید.
بالاخره حرکت کردیم و در راه، کمی میآمدیم
و کـمی هـم می خندیدیم .افراد شـوخ طبـع ،
دست از برانکـارد خون آلود حملِ مجروح هم
برنداشته بودند .
#شوخ_طبعی
#لبخندهای_خاکی
5.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 اجرای متفاوت «سلام فرمانده» در یک مدرسه
#کار_تمیز_فرهنگی
#سلام_فرمانده