🌹میرفت به خانهی حاج احمد، باغچهشان را شخم میزد؛ درختها را هرس میکرد؛ روی حیاط گل میکاشت.
میگفت: احمد خیلی از گرههای زندگی من را باز میکند.
همسر احمد در خواب دیده بودش که دارد گرههای یک طناب را باز میکند. گفته بود گرههای زندگی حاج قاسم را باز میکنم.
@mahman11
🌹سید شهیدان اهل قلم:
قدرت حقیقی اینجاست
دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گرد آمده اند و اصلا #وحدت جز در میان موحدین تحقق نمی یابد...
#آسیدعلیخامنهای
#آسیدمرتضیآوینی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍❤️پیشاپیش میلاد حضرت زهرای اطهر سلام الله مبارک
علی رو بلند بگو
@mahman11
❣ #تدبر_در_قرآن
⭕️ گندم از گندم بروید، جو زجو!
⭕️ هر سرنوشتی که قیامت سهممان شود، عین همان زراعتی است که با دست خودمان، کشت کرده ایم در دنیا
👈 دقت کنیم که برای یک زندگی ابدی در آخرت، چه میکاریم؟! بهشت یا جهنم؟!
🌴 سوره صافات 🌴
🕋 وَ ما تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «39»
⚡️ترجمه:
و جز به کردارتان مجازات نمی شوید.
#حجاب
@mahman11
❤️چقدر فاصله افتاد بين ما با تو..
چقدر شعر سروديم بي صدا با تو..
چقدر ساده و خوشبخت راه پيموديم
ميان راه نجف تا به كربلا با تو..
دفاع كرده اي از عمه ، ليك مي گفتي
سرم فداي سرت عمه ، خيمه ها با تو
حفاظ كشتيِ اين انقلاب در دستت
چه رازهاست به چشمان نا خدا با تو..
صبور و ساده چوسروي، رها چو دريايي
غرور ، تا به ابد هست همنوا با تو..
برو سفر به سلامت شكوهِ بي تكرار
كه هست در همه لحظه ها خدا با تو..
#شهید_سردار_سلیمانی_
#شبتون_شهدایی_
@mahman11
🤲خدایا..
امروز رو با نام و یاد تو شروع میکنیم
همین که صبح هایم با نام تو آغاز میشود
همین که خدایم هستی کافیست✨
دلتون پر از یاد خدا
و روزتون سرشار از نگاه مهربونش✨
#سلام_صبحتون_بخیر_
@mahman11
❤️اول صبح نسیــمی که ز کویــت آمد
خواب چشمان مرا برد و بویت آمد
وسط شهر خرامان و صراحی در دست
این دل عاشق شوریده به سویت آمد
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله
#صبحم_بنامتان_ارباب_
@mahman11
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💚دلیل این همه غیبت کجاست ای مولا
💚بگو که این همه دوری رواست ای مولا
💚نظاره کردن آن چهره ی دل آرایت
💚تمام حاجت این بینواست ای مولا
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج_
@mahman11
🌹او رود جنون بود کہ دریا مےشد
با بیرق آفتـاب بر پا مےشد
پـرواز اگر نبود ،معلوم نبود
این مرد چگونہ درزمین جا مےشد
#شهید_مصطفی_زال_نژاد
#صبحتون_شهدایی_
@mahman11
🌹۲۱ دی سالروز شهادت شهید مصطفی احمدی روشن
♦️کسانی که ثمرات خون شهداء و دانشمندان هسته ای رو زیر خروارها بتن دفن و عزت ملی را لگدمال کردند، باید پاسخگوی این خسارت عظیم باشند.
@mahman11
🌹کنگره ملی مصطفای شهید برگزار میکند:
مراسم یازدهمین سالگرد شهادت دانشمند هسته ای
شهید مصطفی احمدی روشن
🔹سخنرانان:
• سردار نقدی
• حجت الاسلام راجی
• مهندس آبنیکی همکار شهید
🔹با حضور:
خانواده محترم شهید
و مداحی آقای ابوذر روحی
📆زمان: چهارشنبه ۲۱ دی ماه ۱۴۰۱
⏰ساعت ۱۷:۴۵
🏢مکان: امامزاده علی اکبر چیذر
@mahman11
🌹سالروز_شهادت
👌یه تنه یه گردان بود...
♦️دانشگاهش تموم شده بود و از آلمان چندتا دعوت نامه بورسیه تحصیلی براش اومده بود...
همان ایام بود که آقا تو یکی از سخنرانیهاش گفتند باید به سمت غنی سازی اورانیوم و انرژی صلح آمیز هستهای بریم.
تا این رو شنید، دست رد زد به سینه همه دعوتنامه ها و خارج رفتنها.
موند پای کار کشور امام زمان...
گفت: کشور مرتضی علی و شیعه خانه امام زمان نباید چند سال دیگه دستش دراز باشه پیش بیگانه...
♦️رفت و با خون دل، تاسیسات هستهای نطنز رو راه انداخت...
🗓۲۱ دی
سالروز ترور دانشمند هسته ای
شهید مصطفی احمدی روشن
@mahman11
بارها و بارها این خاطرات را بخوانیم
🌹 #شهید_حسین_لشگری
خاطره ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد.
وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟
و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را مرور می کردم.
سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت،
#قرآن را کامل حفظ کرده بود،
زبان انگلیسی می دانست
و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
🌹حسین می گفت:
از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم،
این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
✍️خاطرات دردناک. رزمنده آزاده ناصر کاوه.
@mahman11
#شهــــــــدا
کبوترانی که سکوی پروازشان
سیم خاردار و #معراجشان خط مقدّم بود
همان بی بدیلانی که با رنگ خون
صفحه عاشقـــانه زندگی را نقاشی کردند
وبا زمزمه #یابن_الحسن دعوت یار لبیک گفتند
التماس دعا
@mahman11
💠 شهیدی که در #فاطمیه با پهلوی خونین آسمانی شد🕊
شهید تلاش میکرد از جهات مختلف اخلاقی و انسانی خود را به کمال برساند، از بارزترین ویژگیهای اخلاقی ایشان، روحیه جهادی و خستگی ناپذیر بودن، اخلاص و فروتنی بود.
یک بار به شوخی به همسرم گفتم که آقا مصطفی شما دلت برای من و بچهها تنگ نمیشود؟ لبخندی زد و گفت شما عزیزترینهای من هستید❤️، زهرا خانم ۳ ساله و خیلی خوش زبان بود و شهید خیلی به او علاقه داشت. در یکی از بدرقهها دیدم آقا مصطفی از وسطهای کوچه غیبش زد، نگران شدم و جلوتر رفتم، متوجه شدم که پشت یک کامیون گوشهای ایستاده و گریه میکند.😢
علاقه خیلی خیلی زیادی به سردار سلیمانی داشت. چندین بار سعی کرده بود با حاج قاسم عکس بیندازد. هر وقت هم برایم میفرستاد به خنده میگفتم هر کسی با سردار عکس بگیرد شهید میشودها...🕊
او مداح بود و ارادت خاصی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت و در ایام فاطمیه با پهلویی شکسته به شهادت رسید.💔
شهید مصطفی متولد سال ۱۳۶۱ بود و ارادت خاصی به امام خامنهای داشت، همیشه میگفت جانم فدای رهبر. در وصیت نامه، شهید توصیه اکید به پیروی از ولایت فقیه داشت.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهید_مصطفی_زال_نژاد|
روایت همسرشهید
@mahman11
#خاطرات_شهید
●با ورود به سپاه منبع درآمدی پیدا کرد واو یاد گرفته بود که دست دیگران را بگیرد. به چند خانواده که فرزند یتیم داشتند کمک خرجی می رساند.
●اگر کسی مریض بود یا به وام نیاز داشت تا کسی ضامن شودحتما پیش قدم می شد ولی هیچ وقت از موقعیتش در محیط کار ودر جاهای دیگر سوء استفاده نمی کرد. همیشه راضی به حق خودش بود.
●در سال 1378 به عضویت رسمی سپاه شهید بروجردی درآمد ولی از کارها ومسئولیتش برای کسی حرفی نمی زد. در همان سال هیئت” یازینب(س)” را تاسیس کرد وخود مداحی و میانداری می کرد.
#شهیدتفحص_محمد_زمانی🌷
ولادت: ۱۳۵۵/۰۱/۲۰شهرری
شهادت: ۱۳۸۰/۰۹/۲۶ ،فکه
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از وصیتنامه ی
شهید حاج قاسم سلیمانی:
من با این پاها در حَرمت پا گذاردهام، دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع كردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛
افتادم و بلند شدم.
امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمتِ آن حریمها، آنها را ببخشی...
@mahman11
#برشی_از_کتاب
خاطره «مگه من شاهم...»
✍ماشین که ایستاد فوری پیاده شدم و در را برای حاجی باز کردم.
به خیال خودم می خواستم پیش مهمان های حاج قاسم کلاس کار را حفظ کنم.وقتی پیاده شد،با اخم نگاهم کرد.
نگذاشت برای بعد،همان جا ناراحتی اش را بروز داد و عصبانی گفت:کی به تو گفت این کار رو بکنی؟!آرام گفتم:خب حاجی!دیدم مهمون دارید،بَده.
همان قدر عصبانی ادامه داد:مگه من شاهم که در رو برام باز می کنی؟!هیچ وقت این طور عصبانی ندیده بودمش.
📚 منبع: کتاب سلیمانی عزیز۲ ص ۱۱۰
@mahman11