7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 روایت شهیدی که با زبان روزه در حماسه ناوها در خلیج فارس ماندگار شد
🔹️ آمریکاییها قصد حمله به سکوهای نفتی ایران را داشتند. ناوهای سهند و سبلان، چون کوه مقابل این حملات ایستادگی کردند و خیال خام آمریکا نقش بر آب شد.
◇ آن روز، روز اول ماه رمضان بود و علی اصغر و نیروهای ناو روزه بودند.
◇ وقتی به محل درگیری رسیدند، آمریکاییها با موشک، ناو سهند را هدف قرار دادند. ۹ موشک به ناو ایرانی سهند اصابت کرد.
◇ علی اصغر که تخصص برق داشت. موشک اولی که با ناو سهند برخورد کرد، به همراه چند نفر دیگر به قسمت پایین ناو رفتند تا تلاش کنند با وصل کردن دوباره برق، ناو را تا رسیدن نیروهای امدادی پایدار نگه دارند.
◇ اما کار از کار گذشت و ناو آمریکایی با ضربات پی در پی چند موشک به ناو سهند که برای دفاع از اسکلههای نفتی ایران رفته بود، کار را تمام کرد
با وجود همه تلاشها و رشادتهای نیروها، از ناو سهند چیزی نماند و ناو غرق شد.
◇ دفعه آخر که آمده بود، با خودش یک قاب عکس را آورد ، بچهها دور علی اصغر را گرفتند و گفتند «دایی چه عکس قشنگی از خودت گرفتی. این عکس را بده ما.»، اما علی اصغر این عکس را با وسواسی خاص به خواهرش داد و گفت «این عکس را برای زمان شهادتم و روزهای دلتنگی مادرم گرفته ام. این عکس را جایی نگه دار که اگر برنگشتم مادرم با دیدن این عکس دلتنگ نشود.»
#حماسه_ناوها
#شهید_علیاصغر_نظری
@mahman11
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ای لشگر حسینی تا کربلا رسیدن
یک یاحسین دیگر
تا فتح قدس مانده تحت لوای رهبری
یک یاحسین دیگر🌹
🔰حاج مهدی رسولی
@mahman11
3.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 شهید ابوالفتح نظری، جمعی گردان یازهرا(س)
تازه دامادی که هنوز آثار حنای عروسی بر دستان داشت، شب عملیات در جمع رزمنده ها زمزمه می کرد:
امشب شهادتنامه عشاق امضا می شود
صبح عملیات، پیکر مطهر او را یافتند، در حالی که تیر چهار اول به سرش اصابت کرده بود...
🎥در کنار ابوالفتح نظری، شهید اعتدالپور (که سه برادر
@mahman11
📌 شهید بهشتی: راستقامتان جاودانهٔ تاریخ خواهیم ماند
🔹️ شهید بهشتی : انقلاب با چهرهها و دلهای افسرده تضمینشدنی نیست.
◇ انقلاب با دلهای پرشور و چهرههای شاداب تضمین میشود.
◇ هیچکس مرا در این دوره نشیب و فراز انقلاب در سختترین مواقع، نتوانسته است با قیافهٔ افسرده ببیند.
◇ چرا افسرده باشیم؟ ما که به دنبال إحدی الحُسنَیَینیم؛ یا #شهادت یا پیروزی، دیگر چرا افسردگی؟
◇ افسرده نباشید چهرهها شاداب باشد، نشاط داشته باشید.
◇ آنوقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدورانش هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
◇ ما در زیر بار سختیها و مشکلات و دشواریها قد خم نمیکنیم. «ما راستقامتان جاودانهٔ تاریخ خواهیم ماند.»
◇ تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم و یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم و الّا هیچ قدرتی نمیتواند پشت ما را خم بکند .
#شهید_بهشتی
#راستقامتانتاریخ
@mahman11
📌 فقط با رمز یا زَهــۜـرا ...
🔹️ چشمش آسیب دیده بود و دکترها میگفتند: بیناییاش رو از دست داده...
◇ میگفتند دیگه نمیشه کاری کرد و جراحی هم بیفایده است
◇ محمد اصرار میکرد که شما عمل کنید و کاری به نتیجهاش نداشته باشید
◇ به دکترها میگفت: فقط با ذکر "یازهـۜـرا"
عمل رو شروع کنید.
◇ بعد از عمل دکترها از نتیجه جراحی حیرت زده شدند.
◇ عمل جراحی موفقیت آمیز بود! فقط با رمز "یازَهرا سلاماللهعلیها"
#شهید_محمد_اسلامینسب
#فرمانده_گردان_امامرضا
#لشکر۱۹فجر_شیراز
@mahman11
📌 نگاه زیبای حاج قاسم به شهادت
🔹️ از حاج قاسم پرسیدند : بهترین دعا چیست؟
◇ گفت : شهـٰادٺ!
◇ گفتند: «خب عاقبت بخیری که بهتر است»
◇ حاج قاسم گفت :«ممکن است کسی عاقبت بخیر شود ولی شهید نشود؛ ولی کسی که شهید بشود حتما عاقبت بخیر هم میشود!»
#شهادت
#عاقبتبخیری
#حاج_قاسم
@mahman11
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸🕷
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#قسمت_هفتم:
رفتم داخل اتاق، علی وطارق روی مبل نشسته بودند ومن روی کناره وپشت به پشتی روی زمین نشستم ،تنم دم به دم داغ ترمیشد وحدس میزدم صورتم از شرم سرخ شده همینجورکه مینشستم سلام کردم.
علی:سلام دخترخاله خوبی؟
لیلا کجاست،اینجا نیادیه وقت؟؟
من:نه روحیاط مشغول بود وبعد
وهردوشون اومدند پایین ونزدیک من کنارپشتی نشستند وطارق شروع کرد:سلما جان همونطور که قبلا گفتم این اقا علی گل شمارا ازمن خواستگاری کرده ومنم جواب مثبت شما رابهشون گفتم ،حالا بهتره حرفهای علی رابشنوی.
علی همینجورکه سرش پایین بود وباریشه های پشتی بازی میکرد گفت:حقیقتش من خیلی قبل به طارق گفته بودم اما طارق اینقد نگفت که مسیله پسرهمسایه تان پیش امد ،اما حالا که متوجه شدم شما هم بی علاقه نیستید باید یک موضوع مهم رابگم دوست دارم یعنی نه اینکه من دوست داشته باشم بلکه تودین ماامده ازدواج یک مردمسلمان باغیرمسلمان درصورتی درست هست که زن هم مسلمان بشه.آیاحاضری مسلمان بشی؟
خیلی جاخوردم واز برخورد طارق بااین موضوع میترسیدم ،زیرچشمی نگاهی به طارق کردم،برخوردش جوری بود که انگار علی چیز خاصی نگفته...
روکردم به طارق وگفتم:داداش شما چی میگی؟
طارق:ببین توخودت عاقل وبالغی خودت تصمیمت رابگیر
من:من حاضرم مسلمان بشم اما اگر بابا ومامان بفهمند چی؟
طارق خوشحال یک بوسه ای به سرم زد وگفت:توکار اشتباهی نمیکنی که بترسی...
علی:پس الان حاضری مسلمان بشی؟
من:الان؟!!بایدچکارکنم؟
علی :کارخاصی نیست،شهادت به وحدانیت خداوپیامبری حضرت محمدع وجانشینی حضرت علی ع
هرچه که علی گفت همراهش تکرار کردم ...
طارق دستهام راگرفت تودستاش وگفت:به جمع شیعیان مظلوم خوش امدی😘
با تعجب نگاهش کردم وگفتم:یعنی یعنی تو....
طارق:اره الان یک ساله که به دین اسلام ومذهب شیعه داخل شدم.....
علی روبه طارق:پس تعلیم اصول وفروع دین سلما باتو..وبالبخند مهربانی نگاهم کرد وگفت:ان شاالله اوضاع اروم شد هفت شبانه روز مجلس جشن برات میگیرم...
از خجالت سرم راانداختم پایین وسرخ شدم...
بااجازه ای گفتم وبه سرعت از اتاق بیرون امدم.
سرشاراز حسهای خوب بودم،یعنی الان من مسلمانم؟شیعه هستم؟
احساس کبوتری راداشتم که دراسمان زیبا سبکبال درحال پرواز بود.....
ادامه دارد..
@mahman11
عقل معاش میگوید:
که شب هنگام خفتن است اما عقل معاد میگوید که همه چشم ها در ظلمات محشر در آن فَزَعِ اکبَر از هولِ قیامت گریانند مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده
و از خوف او گریسته باشد..
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#شبتون_شهدایی_
@mahman11