eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.1هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌸🍀 ✍ چہ‌ زیبا‌ گفت‌ : 🌹 ✅ یادمون‌ باشھ! 🕋ڪہ‌ هر چے براےِ خُداڪوچیڪے‌ و‌ افتادگے‌ ڪنیم 💚 خدا‌ در‌نظر‌بقیہ‌ بزرگمون‌ میڪنھ. ❣❣❣❣❣
🌹شهید اکبر شهریاری 🌹 شهیدی که حاضر نشد به حرم حضرت عباس(ع) برود! 💠 آخرین باری که به کربلا رفته بود مصادف با اربعین بود، هرچی اصرار کردیم بیا حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) نیامد. چون احساس خجالت می‌کرد که وقتی حرم بی‌بی در محاصره است به زیارت حضرت عباس علیه السلام بیاید... ده روز بعد به سوریه رفت و در راه دفاع از حرم به شهادت رسید. روحمان با یادش شاد. 📙خاطرات شهید در کتاب مدافعان حرم اثر گروه شهید هادی
نورانے ترین عملیات بچہ هاے جنگ، نماز بود. @mahman11
📌 شهیدعلمدار: اگر مثل شهدا نباشیم بی فایده است/باید پیام شهدا را به‌ داخل شهرها ببریم 🔹️ هر روز ورود زبانش بود و می گفت: «تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون،کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه، کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها؛ باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.» 🔹 یکبار به او گفـتم: «خب! اگـه این کـار رو بکنیم چـی ميـشه!؟» 🔸برگشت و با صدایی بلندتر گفت: «جامعه بیمه ميشه. گناه در سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهـدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه؛ اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج .» ◽بعد شروع کرد توضیح دادن: «ببین! مانميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم؛ باید با نرمی و آهسته آهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خـاطرات کوتاه و زیبای شهــدا رو جمع کنیم و منـتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند؛ باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهــدا نباشیم، بی فایده است؛ کـلام ما تأثیر نخواهد داشت.» @mahman11
🌹 ولایت پذیری تا پای جان 🔹 بعـداز عملیات خیبر زمانی که جاده بغـداد - بصـره را از دست دادیم و فقط جزایر مجنون برای ما باقیمانـد 🔸 حضـرت امام(ره) اعلام فرمودنـدکه "به هر قیمتی که شـده بایـد جزایر حفظ شوند." من بلافاصـله به شـهید کاظمی فرمانده پَد غربی، شـهیدباکری و زین الـدین در پـد وسط وشـهید همت در پد شـرقی اطلاع دادم. چاه های نفت در پد غربی بود و در این نقطه مانند ابر انبوه، گلوله، خمپاره و بمب از آسمان بر آن می بارید. 🔸 شهیـد کـاظمی در آنموقعیت، مقـاومت بی سـابقه ای ازخود نشـان داد، انگشـتش قطع شـد و وقـتی برگشت سـر وصورتش خاکی،سـیاه و دودی بود وچندشـبانه روز بود که نخوابیده بود. وقتی به اوخسـته نباشـید گفتم و او را بوسیدم ، 👈 گفت: «وقتی دستور امام (ره) را به من گفتی، دیگر نفهمیـدم چه شد، بچه ها راجمع کردم وگفتم که اینجاکربلاست، الانم عاشورا است و بایدبه هر قیمتی اینجا را حفظ کنیم.» راوی: محسن رضایی 📚 برگرفته از کتاب پرواز در پرواز زندگینامه سردار رشید اسلام @mahman11
🌹در وصیتنامه‌ نوشته بود: «شهــادت، شوخی نیست! قـلب آدمـو بـو می‌کنند بوی دنیــا و تعلقاتــش را داد رهــایت می‌کنند. می‌گویند: بــرو درد بکــش پخـتـه شــو منیّت‌رو رهــا کن.» مدافع حـرم آل الله علیهم السلام @mahman11
📌 معرفی شهید مسلم نصر از زبان همسر شهید 🔷️ هـر وقت با هـم به گـلزار شهــدا می‌رفتیم، مدت زیادی میان مزار شهدا می‌ماند و از عطـر وجودشان بهـره می‌برد. ◇ تا می توانست نمـاز را به جماعت می‌خواند؛ نماز شبش هم ترک نمی شد، حتی در سفرها و یا مأموریت ها. ◇ کظم غیظ مسلم، مثال زدنی بود؛ به یـاد ندارم کـه عصـبانی شده باشد. ◇ احتـرام به پدر و مـادرش در اولویت برایش قرار داشت و به صله رحم خیلی اهمیت می‌داد. ◇ در منزل در کار خانه و غذا درست کردن به من کمک می کرد.با هم خیلی ارتباط خوبی داشتیم و بیشتر با هم دوست بودیم. در جمع آرام و سـاکت بود، اما در منزل خودمان شلوغ و شوخ‌طبــع بود. ◇ روزها که به سر کار می رفت یک یا دو مرتبه زنگ می زد و با من و مبیـنا صحبت می کرد و همیشه هم می‌گفت: «من هر کـاری می‌کنـم به خــاطر تـو و مبیناست.» 🔹راوی: همسر شهید مدافع حرم @mahman11
🌹 همیـشه بشــاش و خنــده‌رو بـود. انرژی خاصی در صورتش موج می‌زد و لبخندی که همیشه همراهش بود، حتی در قبر هم از او جدا نشد. مجموعه‌ای از خصلت‌های اخلاقی و ایمانی، که از مکتب سـیدالشـهدا (ع) تغذیه می‌شد. 🌷 اهتمام زیادی به نماز و مخصوصاً نماز شب داشت. همیشه سوره واقعه را تلاوت می‌کرد. از صله رحم بسیار سخن می‌گفت و به آن عمل می‌کرد. همیشه فانی بودن دنیا را به خود و اطرافیان تذکر می‌داد و می‌گفت که: «باید از لذت‌های این دنیــای فــانی هم فاصله بگیریم.» 🌷 شخصیتی دوست‌داشتنی که نزد همگان مجبوب بود و هرکس چهره زیبای این شهید را می‌دید، به عشق و محبت در ایشان نسبت به خدا و مسیر شهادت پی می‌برد. 🌷 شهـید وسـام، علاقه خاصی به امام خامنه‌ای داشت؛ علاقه‌اش به ایشان طعم دیگری داشت. ◽️راوی: همسر شهـید مقاومت لبنان @mahman11
🌹 وحیـد (شهیددیالمه) یک خصوصیت داشت که هیچ وقت، مستقیم وارد بحث مذهبی نمی شد؛ اما به گونه ای سخن را آغاز میکرد که در نهایت منجر به این میشد که مخاطب خودش از او سؤال کند و بخواهد که دربارهٔ مذهب برایش حرف بزند. 🔸 برای وحیـد، دانشگاه، بازار، مهمانی، قطار و تاکسی فرقی نمیکرد؛ او هدفی داشت به گسترۀ تمامی عرصه های زندگی. گاهی برخی دوستانش از این گفت وگوها کلافه میشدند؛ برای نمونه، یک بار یکی از دوستان به او گفت: «وحیـد! اینکه شما در تاکسی حرف می زنی، ما که دوباره این آدم را نمیبینیم تا بحث ادامه پیدا کنه، خب چرا شروع میکنی!؟» وحـیـد گـفت: «من یه چیـزی میـگم، اگـه خـــدا در اون هدایت را قـرار بده، خـودش بیـدار میشه و میـره دنبـالش.» 📚 فهــم زمــانـه / یعقوب توکلی زندگی و روزگــار؛ @mahman11
🌹... «چيزی را كه من در ايشان نيافتم،‌ علاقه،‌ توجه و فريفتگی به ماديات و زرق و برق دنيــا بود؛ زندگی بسيار سـاده ای داشت. بارها به من می گفت كه هيچ وقت خمس بدهـكار نمی شود و اصلا مهلت نمی دهد خمسی به گردنش بيفتد و سرماه از حقوقش به اندازه مخارجش برمی دارد و بقـيـه را در راه خــدا می دهـد.» 🎙 راوی: حجت الاسلام محمدی گلپايگانی 📚 ماهنامه شـاهد یـاران شماره ۳۳ @mahman11
🌹... در ظـاهر آدمـی معمـولی بود. مثل بقیه زندگی ميکرد؛ اما هر قدمی که برمی داشت برای رضـای خــدا بود. سعی ميکرد به همه کـارهایش جـلوهای خدایی بدهد. در همه کارهایش خـداوند را ناظــر ميدید. 👈 به این سخن امـام راحـل، بسیار علاقه داشت. خیلی این جمـله را دوست داشت؛ همیشه تکـرار ميکرد. آنجـا که فـرمودند: «عالَـم محضـر خـداسـت، در محضـر خــدا معصـیت نکنـید» @mahman11
🌹 ابراهـیم را دیدم که با عصـای زیر بغـل، در کوچه راه میرفت. چند دفعه ای به آسمـان نگاه کرد و سـرش را پایین انداخت.! 🔸 پرسیدم: «آقــا ابـرام! چـی شـده!؟» اول جواب نمیداد، اما با اصرار من گفت: «هر روز تا این موقع حداقل یکی از بندگان خــدا به ما مراجعه میکرد و هـر طـور شده مشکلش را حـل میکردیم. امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده؛ میترسم کـاری کرده باشم که خــدا توفیق خدمت را از من گـرفته باشد.» 📚 سـلام بـر ابـراهـیم / نشر شهید هــادی @mahman11
🌹 نیمه شب بود که سلمان از خواب بیدار شد؛ خیلی گریه می کرد. هر چه کردم نتوانستم آرامش کنم. حسین بلند شد رفت بیرون، بعد ده دقیقه برگشت. گفتم: «حسین آقـا! پس چـرا نمی رویم دکتـر؟» گفت: «ماشین نیست! ماشین خودم دست برادرمه؛ ماشین دیگری هم گیر نیاوردم.» گفتم: «با همین ماشین سپـاه که جلوی خانه پارک کردی برویم.» گفت: «نـــه!! من با بیـت المـال بچـه ام را دکتـر نمی بــرم.» گفتم: «خُب کـرایه اش را بگـو از حقـوق مان کم کنند.» 🔹 حسین زیر بار نرفت و دوباره رفت. مدتی در سوز و سرمای زمستان، کنار جـاده ایستاد تا بالاخره توانست یک ماشین گیـر بیاورد و بچـه را ببریم دکتـر. 🎙 راوی: زهـرا سحری؛ همسر شهید 📚 نیمه پنهـان مـاه (جلد ۳۲) به قلـم رقیه مهری/ نشـر روایت فتـح @mahman11
🌹 رفتم پیش ابراهیم؛ هنوز متوجه حضور من نشده بود. با تعجب دیدم هر چند لحظه، سوزنی را به پشت پلکـش می زند!. گفتم: «چیکار میکنی داش ابـرام؟!» تا متوجه من شد، از جـا پرید و گفت: «هیچـی! چیزی نیـست!» گفتم: «بایـد بگـی!» مکـثی کـرد و آهستـه گفت: «سـزای چشمی که به نامحـرم بیفته همینه..!» 🔹 حتـی بـرای صحبت با بستگان نامحـرم سـرش را بـالا نمی گـرفت. 📚 سلام بر ابراهیـم / نشر شهید هـادی @mahman11
📌 توصیه های شهید صیاد شیرازی به دخترش 🔹 بابا در استفاده از وقـت خیلی منظـم بود و خساست به خرج می داد. مثلا شب ها از ساعت ۹:۴۵ تا ۱۱:۲۲ مطالعه میکرد. بماهم توصیه میکرد: «دوسـت دارم صبـح ها ورزش کـنید و همـه کارهاتون مرتب و منظم باشه و وقت تون را هدر ندید.» اما هیچ گاه وادارمان نمی کرد مثل خودش باشیم. 🔸 روی همین حساب، تلویزیون خیلی کم می دید. بیشتر اخبار و تحلیل های سیاسی را دنبال می کرد و بعضی سریال هایی مثل امام علی (ع) و مردان آنجلس. 🔹 حسرت به دلم مانده بود یکبار بیاید و همپای ما بنشیند فیلـمی، سریـالی نگاه کند. یکبار خیلی اصرارش کردم و قربان صدقه اش رفتم که بیاید همراه ما تلویزیون ببیند. بالاخره آمد و نشست. اما چه نشستنی؟! مثل اینکه روی میخ نشسته باشد. بعـد از یک ربـع گفـت: «ببخشـید! نمی خـوام ناراحـت تون کنم. امـا وقتی پـای تلویـزیون می نشینم انگـار وقتـم داره تلـف میشه؛ باید اون دنیا جواب بدم که وقتـم را بـرای چـی مصـرف کـردم. نمی تونم بنشینم و این برنامه را نگاه کنم! میشـه مـن بــرم؟!» .. معذرت خـواهی کـرد و رفت به اتاقـش! 🎙راوی: مریم صیاد شیرازی؛ دختر شهید 📚 «خدا می خواست زنده بمانی» بقلـم فاطمه غفاری / نشر روایت فتـح @mahman11
📌 شهید آوینی و احترام به خانواده 🔷️ عادت آقا مرتضی این بود که اگر در یک جمع یا مهمـانی قرار میگرفت و خوردنی و یا شیرینی می آوردند، یکـی کـه بـر می داشت، نمی خـورد! و به صاحب خانه می گفت: «می تونم یکی هـم اضافه با خودم ببرم؟!» و بر می داشت. ◇ می گفت: «می بـرم تـا بـا خــانواده بخـورم.» 💠 می گفت: «آدم نبـاید اهـل تک خـوری باشد! باید سـعی کند که شـیرینی های زندگی اش را با خانواده اش سهیم باشد. این امر در ایجاد اُلفت بین زن و شوهر خیلی مؤثـر است.» ◇ از جمله چیزهایی دیگری که در ایجـاد اُلفت بین زن و شوهـر مؤثـر می دانست؛ برگـزاری نمـاز جمـاعت خـانوادگـی بـود. 📚 همسفر خورشید / @mahman11
🦋 عادت این بود که اگر در یک جمع یا مهمـانی قرار میگرفت و خوردنی و یا شیرینی می آوردند، یکـی کـه بـر می داشت، نمی خـورد! و به صاحب خانه می گفت: «می تونم یکی هـم اضافه با خودم ببرم؟!» و بر می داشت. می گفت: «می بـرم تـا بـا بخـورم.» . ▪️ می گفت: «آدم نبـاید اهـل تک خـوری باشد! باید سـعی کند که شـیرینی های زندگی اش را با خانواده اش سهیم باشد. این امر در ایجاد اُلفت بین زن و شوهر خیلی مؤثـر است.» ▪️ از جمله چیزهایی دیگری که در ایجـاد اُلفت بین زن و شوهـر مؤثـر می دانست؛ برگـزاری جمـاعت خـانوادگـی بـود. ( بروایت همسر شهید ) 📚 همسفر خورشید / علی تاجدینی . @mahman11
🌹... در ظـاهر آدمـی معمـولی بود. مثل بقیه زندگی ميکرد؛ اما هر قدمی که برمی داشت برای رضـای خــدا بود. سعی ميکرد به همه کـارهایش جـلوهای خدایی بدهد. در همه کارهایش خـداوند را ناظــر ميدید. 👈 به این سخن امـام راحـل، بسیار علاقه داشت. خیلی این جمـله را دوست داشت؛ همیشه تکـرار ميکرد. آنجـا که فـرمودند: «عالَـم محضـر خـداسـت، در محضـر خــدا معصـیت نکنـید» @mahman11
🌹شهـیده عـزت المـلـوک کـاووسی دانشجوی پزشکی دانشگـاه تهـران شهـادت: ۲۲ بهـمـن ۵۷ محل شهـادت: خيابان دریـاباری تهـران مدفن: بيمارستان امـام خمینی (ره) تهـران ✳️ خاطره یک دوست:عزت الملوک به فقيرترین قشـرهای مـردم در زاغـه های حلبی آبـاد سرمیزد. بيماران محـروم را باخود به بيمارستان می آورد ودرصف پذیرش درمانگاه می ايستاد و تا درمان نهـایی آنها را همـراهی میکرد و همـه این کـارهـا را مخفيانه انجام میداد. در برابر مصادیق حـق، بسيار فروتن و در برابر ناحق بسيار محكم بود. امـام را خوب می فهميد و مـريدش بود. 🌹 دکتر کاظمی: «وقتی خبـر شهـادتش هنگام امدادرسـانی به ما رسید؛ شبـانه پدر و مـادرش رامطلع کردیم. خیلی متأثر شدند. با پیشنهاد ما هم موافقت کردند که پیکر را دربیمارستان دفن کنیم. روز بعد به بهشت زهرا س رفتیم و گفتیم می خواهیم جنـازه را ببـریم شهرستان و به این صورت جنازه را تحویل گرفتیم و آمدیم درهمین مکان که قبلاً باند هلی کوپتر بود، قبری کندیم و پیکر مطهرش را بخـاک سپردیم.» ✍️ گزیده ای از وصیتـنامه « واکنون، ای خــواهر و بــرادر! بر ماست که خویشتن خویش را شناخته و دریابیم که راهمان چه طولانی؛ مسئولیتمان چه سنگین و آرمانمان چه والاست. برماست که خدا را بشناسیم و تنها در جستجوی رضای او باشیم تـا شـایستگی این را بیـابیم که خـداگـونه شـده وخلیـفه او درزمین باشیم. بـرماست کـه راه این شهیدانِ صدیق را ادامه داده و بهای خونِ گران قدرشان را از یـاد نبـریم.» @mahman11
🌹... در ظـاهر آدمـی معمـولی بود. مثل بقیه زندگی ميکرد؛ اما هر قدمی که برمی داشت برای رضـای خــدا بود. سعی ميکرد به همه کـارهایش جـلوهای خدایی بدهد. در همه کارهایش خـداوند را ناظــر ميدید. 👈 به این سخن امـام راحـل، بسیار علاقه داشت. خیلی این جمـله را دوست داشت؛ همیشه تکـرار ميکرد. آنجـا که فـرمودند: «عالَـم محضـر خـداسـت، در محضـر خــدا معصـیت نکنـید» @mahman11
🌹 نیمه شب بود که سلمان از خواب بیدار شد؛ خیلی گریه می کرد. هر چه کردم نتوانستم آرامش کنم. حسین بلند شد رفت بیرون، بعد ده دقیقه برگشت. گفتم: «حسین آقـا! پس چـرا نمی رویم دکتـر؟» گفت: «ماشین نیست! ماشین خودم دست برادرمه؛ ماشین دیگری هم گیر نیاوردم.» گفتم: «با همین ماشین سپـاه که جلوی خانه پارک کردی برویم.» گفت: «نـــه!! من با بیـت المـال بچـه ام را دکتـر نمی بــرم.» گفتم: «خُب کـرایه اش را بگـو از حقـوق مان کم کنند.» 🔹 حسین زیر بار نرفت و دوباره رفت. مدتی در سوز و سرمای زمستان، کنار جـاده ایستاد تا بالاخره توانست یک ماشین گیـر بیاورد و بچـه را ببریم دکتـر. 🎙 راوی: زهـرا سحری؛ همسر شهید 📚 نیمه پنهـان مـاه (جلد ۳۲) به قلـم رقیه مهری/ نشـر روایت فتـح @mahman11
✨﷽✨ ✍ ... 🌀*ازجهان آرا، شجاعت را...* ☀️*ازعبدالرضاموسوی، ایستادگی را...* 🌀*ازبهروزمرادی،تواضع را* ☀️*ازمحمدرضاعسکری فر،مجاهدت را...* 🌀*ازمصطفی چمران،فرماندهی‌را...* ☀️*ازحسن باقری، خودگذشتگی را...* 🌀*ازحسین علم الهدی، انقلابی بودن را...* ☀️*از ابراهیم هادی، پهلوانی را...* 🌀*ازحاج همت، اخلاص را...* ☀️*ازاسماعیل دقایفی، جوانمردی را...* 🌀*ازعلی هاشمی، رشادت را...* ☀️*از احمدی روشن را،همت وپشتکار را...* 🌀*ازسیدسیاح طاهری، خلوص نیت را...* ☀️*از باکری ها، گمنامی را...* 🌀*از علی خلیلی، امر به معروف را...* ☀️*از مجید بقایی، فداکاری را...* 🌀*از حاجی برونسی، توسل را...* ☀️*از مهدی زین الدین، سادگی را...* 🌀*از سعید طوقانی، خوشرویی را...* ☀️*از حسين همدانى، ایمان را...* 🌀*از عباس بابایی، دوری از گناه را...* ☀️*از صیاد شیرازی، نماز اول وقت را...* 🌀*از شهید مرتضی کریمی صبر را...* 🔴 *با این همه نمیدانیم چرا ، موقع عمل که میرسد ، 🍃 انسانهای بد کاره رو الگو قرار می دهیم 🍃 @mahman11