#شوخی های شهدایی
💠پزشک همراه
🔸↫ناز و غمزه #امدادگر جماعت هم دیدنی بود و كشیدنی. اما به قول خودشان #پزشك نه امدادگر! چقدر ما بسیجیها مهم بودیم كه #شبهای_عملیات پزشك همراه داشتیم! چه اندازه هم این دكترها #نگران حال ما بودند!
🔹↫آنها می گفتند: نترسید بروید جلو ما پشت سرتان هستیم فقط سعی كنید #تیر و تركش را از جایی بخورید كه #زخمتان قابل بستن و پانسمان كردن باشد.
🔸↫ما از فرط #علاقه به آنها اطمینان می دادیم كه روشی پیش بگیریم كه به #شهادت یا #اسارت منتهی بشود و اگر جزییاتش را می خواستند بدانند در توضیح آن می گفتیم: نمی خواهیم با #قتل_نفس بار شما را سنگین كنیم یا وسیله #آموزش و كارورزیتان باشیم.
😂😂😂
💌#شھیدانہ
#شهیدمدافعحرم_حاجاحمداسماعیلی
🍃حاج احمد دغدغه دار بود،
همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود.
( احمد بعد از اینکه از #پهلو #تیر میخوره ، خودشو یک کیلومتر میکشه عقب ،۱۰ روز تو بیمارستان حلب بستری میشه...
و کلیه هاشو از دست میده شب آخر میگفت قربون #حضرت_زهرا برم چی کشیدی ؛ تا لحظه آخر داشت #زیارت_عاشورا میخوند)
🌸#نقل_از_فرمانده_شهید
🍃روزی که احمد داشت میرفت گفتم:
مادر کجا داری میری؟
با خنده گفت معلومه دیگه
گفتم میدونم ولی تو #چهارتا بچه صغیر داری اینا تکلیفشان چی میشه؟
گفت: از شما بعیده ،
خدایی که *ساره و اسماعیل* وسط بیابان نگهداشت یه فکری به حال بچه های منم میکنه.
🌸#نقل_از_مادرشهید
#احمد و #برادر شهیدش امیر به فاصله ۳۰سال هر دو شب شهادت حضرت زهرا شهید شدن.
🌹🍃🌹🍃