#خدایا،
✨آن دم که تو را ندا می کنم،
🌹صدایم را بشنو
✨و چون تو را می خوانم،
🌹پاسخم ده
✨و چون با تو راز می گویم،
🌹مرا دریاب
✨که به سوی تو گریخته ام
🌹و پیش روی تو ایستاده ام.
#خدایا،
✨اگر من لایق رحمت تو نیستم،
🌹ولی تو سزاوار لطف و کَرَم بی پایانی
✨پس مرا از لطف و کَرَمت
🌹بی نصیب مساز،
✨ای مهربان ترین🙏
📚بخشی از مناجات زیبای شعبانیه
.
#خدایا؛
دلم یڪ بغل دنیا نمی خواهد
دنیا بماند برای دنیا
دلم
بغضی میخواهد
به وسعت حریم کبریایت
که مدام بشڪند و الماس
دیدگانم را فقط تو،
خریدار باشی و بس
مرا برداری برای خودت
دلم کمی با تو بودن میخواهد،
بودن با توئی که همه جوره با من بودی
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی....
لحظات اجابت دعا
نماز اول وقت
التماس دعا🌺🌺
#نجوای_عاشقانه_شهدا
#خدايا!...
تو را شكر میكنم كه حسين را آفريدی.
ای خدای حسين تورا شكر میكنم
كه راه پرافتخار شهادت را در جلوی
پای روندگان حق و حقيقت گذاشتی.
#ای_حسين!..
دلم گرفته و روحم پژمرده، در ميان
طوفان حوادث كه همچون پر كاه ما را
به اين طرف وآن طرف میكشاند،
مايوس و دردمند، فقط بر حسب
وظيفه به مبارزه ادامه میدهم.
#ای_حسين !..
روزگار درازی بود كه هر انقلابی را
مقدس میشمردم...
و نام او را با ياد تو توام ميكردم.
و قلب خود را میگشودم.
و انقلابيون را و او را در قلب
خود جای می دادم.
و به عشق تو او را دوست میداشتم
و به قداست تو او را مقدس می شمردم .
و در راه كمك به او از هيچ فداكاری
حتی بذل حيات و هستی خود
دريغ نمی كردم...
#ای_حسين!...
*دردمندم،
*دلشكستهام،
و احساس می کنم که كه جز تو
و راه تو دارویی. ديگر تسكين بخش
قلب سوزانم نيست.
#ای_حسين!...
در كربلا، تو يكايك شهدا را
در آغوش میكشيدی، میبوسيدی
وداع میكردی.
آيا ممكن است، هنگامی كه
من نيز به خاك و خون خود می غلطم،
تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان
من بگذاری.
و عطش عشق مرا به تو و به خدای
تو سيراب كنی؟
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
روزتون شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 شروع یک روز پربرکت
با صلوات بر محمد (ص)
و خاندان مطهرش 🌸
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐
#خدایا
اگر تاکنون ما را نیامرزیدی
ما را ببخشا و از الطافی كه
به خوبانت عطا فرموده ای،
به ما نیز ارزانی ده...
آمین یا رَبَّ الْعالَمین 🌷
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
💖#خدایا شکر💖
🔹#قسمت چهارم🔹
🔸#خدای خوب ابراهیم🔸
از صبح تا عصر به ادارات مختلف شهرمان رفتم اما مشکل من حل نشد.
با اینکه از جانبازان جنگ بودم،اما اینقدر عصبانی شدم کہ بہ تمام مسئولین فحش دادم و گفتم:کاش داعش مے آمدو
شما را...
آخرشب،فرزندم کہ از شرایط من ناراحت بودگفت:بابا،من امروز یک کتاب جالب خواندم.
خیلے آرامش بہ من داد.
بیا شما بخوان.
بعد کتابی را کہ تصویر یک شهید روے آن بود بہ من نشان داد.
کتاب را انداختم آن طرف و گفتم:
همش دروغہ.
و بعد خوابیدم.
جوان خوش سیمایے بالاے سرم آمد و گفت:
دوست عزیز،چرا اینقدر ناشکرے؟!
چیزی نشده.مشکل شما را اگر خدا صلاح بداند حل مے کند.
خدا را بہ خاطر این نعمتی کہ داده شکر کن.نعمت ها را بیشتر مے کندو...
از خواب پریدم.
خودش بود.
همان جوانے کہ تصویرش روے جلد کتاب قرار داشت.
کتاب را از گوشہ اتاق برداشتم.
نوشتہ بود: سلام بر ابراهیم.
خاطرات شهید ابراهیم هادے.
او به من این کلام الهی را یادآورشد:
#اگر شکرگزارے کنید(نعمت خودرا)
برشما خواهم افزود و اگر ناسپاسے کنید،مجازاتم شدید است.(ابراهیم/۷)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خدایا
✨ آنقدر به ماقدرتوتحملده
که اگر از زمینوآسمـٰان
رگبارِدشمنی وبـٰارانتهمتببارد
درایمـٰانخالصانه مـا به تو
خللےواردنشود.🌱
🌷#شہید_چمران
🌹#توبه_نامه #شهید ۱۳ ساله علیرضا محمودی پارسا .بار #خدایا از کارهایی که کردهام به تو #پناه میبرم از جمله:
▪️از این که حسد کردم…
▪️از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم…
▪️از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.
▪️از این که مرگ را فراموش کردم.
▪️از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.
▪️از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم….
▪️از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم.
▪️از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم….
▪️از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.
▪️از این که ایمانم به بندهات بیشتر از ایمانم به تو بود….
▪️از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری…..
▪️از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم….
▪️از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند….
▪️از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم….
▪️از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم….
▪️از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم….
▪️از این که ” خدا می بیند ” را در همه کارهایم دخالت ندادم….
▪️از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا … به نشنیدن زدم…
.
@mahman11