~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
☘یکبار حاج حبیب مأموریتی به #لبنان رفته بود و در آنجا فردی که ظاهراً مشکلی با حفاظت اطلاعات داشته، به حاج حبیب که خودش هم از نیروهای حفاظت بود، اصرار میکند که باید از اینجا بروید!
حاجی میگوید بگذارید صبح شود، بعد میروم اما آن آقا پافشاری میکند که شبانه باید از اینجا بروید. حاجی هم چیزی نگفته و برمیگردد.
☘میگذرد تا اینکه حاجی در مأموریت #سوریه، فرماندهی یک بخشی میشود و برحسب اتفاق، آن آقا هم در همان بخش بوده است.
وقتی به آن آقا میگویند قرار است زیردست کسی شوی که از لبنان وی را برگرداندی، فکرش را هم نمیکرده که در #سوریه زیردستش شود اما بعد از معرفیشدن به همدیگر، حاج حبیب او را بخشید و این بخشندگی یکی از خصوصیّات بارز حاجی بود.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_حبیبالله_ولایی♥️🕊
@mahman11