eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکشد تا بیایند و #کربلای ایران را عاشقانه بسازند و زمینه‌ساز ظهور باشند آن مردان آمدند و رفتند فقط من و تو ماندیم و از جریان چیزی نفهمیدیم 🌴🌾شبتون شهدایی
❣و همه خواهند دانست که ما ، در دل ســرخ این #خــاک! داغ #عشـق را فهمیدیم... ☘ و پر و بال را از ، #کربلای شهادت! سیراب خواهیم کرد... 💖🍃 شبتون شهدایی
۵🔥 🟢 امروز مصادف است با عملیات غرور آفرین ۵ در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۰ در ساعت ۱:۳۰ بامداد عملیات کربلای۵ با رمز شروع شد. 🔹در این عملیات رزمندگان از ۲ محور جزایر بوارین و غرب کانال پرورش ماهی و آب گرفتگی های شلمچه و نهر جاسم وارد عمل شدند. که را دور زده و مواضع دشمن را در هم شکستن و از موانع و مواضع استوره ای صدام عبور کردند و پشت دشمن پیاده شدند. 🔻این عملیات بسیار سخت #۲۰_شبانه_روز به طول انجامید و در طی این ۲۰شبانه روز پیوسته از موانع و مواضع استوره ای صدام عبور کردند و رزمندگان به نزدیکی بصره رسیدند ، زمین و زمان گلوله باران بود و عراق و هم پیمانانش هرچه توان نظامی داشتند در شلمچه بکار بردند و صدام هرچه توان نظامی داشت رو کرد وقتی بچه ها به پشت درواره رسیدند صدام برای اولین بار دستش را بعنوان تسلیم بالا برد و اعلام کرد من دیگر قادر به مقاومت نیستم . 🔻 (داماد صدام) میگفت؛ همه دنیا با همه تجهیزات نظامی در این عملیات شرکت کردند و در برابر رزمندگان ایرانی شکست خوردند. صدام در این عملیات #۹۵_هزار تلفات دادو ماشین جنگی صدام نابود شد. این عملیات بعد از ۴۵ روز یکی از قدرت های جهان را واداشت که به سمت قطعنامه ۵۹۸ بروند. و برای بار نخست بعد از ۶ سال جنگ شوراء امنیت و سازمان ملل قطعنامه صادر کردند. 🔹و به گفته (ره)؛ ۱-دشمن باید بر سر مرزها برود ۲- سرزمین ما را خالی از بعثی ها کنند ۳-باید غرامت جنگی بپردازند ۴-متجاوز معلوم شود که در این قطع نامه صدام متجاوز اعلام شد. یادو خاطره شان گرامی باد روزتون شهدایی
قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکشد تا بیایند و ایران را عاشقانه بسازند و زمینه‌ساز ظهور باشند آن مردان آمدند و رفتند فقط من و تو ماندیم و از جریان چیزی نفهمیدیم
🌿شھیدۍ که از بـےڪسے براۍ آب نامه مےنوشت. ⚘؛ در خانواده‌ای مستضعف در زنجان متولد شد. یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد. در سن شش سالگی مادر یوسف در اثر حادثه‌ای از دنیا رفت و یوسف و برادرش را با همه دردها و رنج‌هایشان تنها گذاشت. بعد همراه برادرش به تهران رفت. با پیروزی انقلاب و سپری شدن دوران ستمشاهی، یوسف نیز همراه دیگر فرزندان مستضعف امام پا به عرصه انقلاب گذاشت. در همین سال‌ها برادر یوسف در حادثه‌ای درگذشت. ⚘همرزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد. با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد، برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز... ⚘یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، داخل آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم. کسی را ندارم که!!! ⚘او سرانجام در عملیات ۵، در به شهادت رسید. چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان(؏ـج‌)💚.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای دونستن از اروند ؛ باید غواص باشی ... دستات بسته باشه ، شب باشه، آب سرد باشه و اروند بی تاب باشه ... هر چقدر از اروند بنویسیم کمه... @mahman11
کـربلا بود..! همانقدر بزرگ همانقدر سوزناک و همانقدر خونین... @mahman11
💢 . ▪️حسن فدایی ؛ بچه ی فریدونکنار بود.، و در بین ، مثال‌زدنی بود. دعای همیشگی‌اش، آرزوی سلامتی برای امام و بعد، به رسیدن خودش بود. تا جایی‌که هر وقت مادرش می‌خواست قرآن بخواند، می‌گفت: «مادر جان! برایم دعا کن که شهید شوم.» . ▪️او در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۶۶، در 10، در شهد شیرین را لاجرعه نوشید. پیکرش بر اثر تهاجم دشمن، به مدت 45 روز در همان منطقه عملیاتی باقی ماند و بعد توسط همرزمانش پیکرش به عقب انتقال داده شد.شادی روحش صلوات. @mahman11
~🕊 🌿بوی عطر جنازه... ⚘از بچه‌های عملیات بود. تنش پر بود از تیر و ترکش، ولی بعثی‌ها نبردنش بهداری. همان شب از دنیا رفت. زدیم به در و نگهبان عراقی را صدا کردیم. گفتند: چهار نفر برش دارند و ببرند بیرون. وقتی جنازه اش را آوردیم توی راهرو، یک‌دفعه بوی عطر همه جا را پرکرد. همه تعجب کردیم، حتی عراقی‌ها. ⚘....بو کردند. جلو آمدند. جنازه بود، جنازه بوی عطر می داد. عصبانی شدند. با کابل افتادند به جان ما، که چرا به جسد او عطر زده ایم. خودشان هم می‌دانستند که حتی نمی‌توانیم، یک سوزن با خودمان بیاوریم توی سلول. حرصشان گرفته بود، ولی بوی عطر قطع نمی شد.... 📚 کتاب "آسمان مال آنهاست" نوشته مهدی قزلی @mahman11