فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹طول عمر امام زمان #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
💥آیا فقط مسلمانان و شیعیان معتقدند عمر یک انسان خاص میتواند صدها یا هزاران سال امتداد داشته باشد؟
@mahman11
🌹آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند..
آیا بود گوشه چشمی به ما کنند..
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
#صبحتون_شهدایی_
@mahman11
یاد مردانی بخیر
که با رمز یازهرا (س)
گمنام رفتند ....
دی ماه ۱۳٦٦ ، مقر شهید مطهری
اعزام قهرمانان گردان مالک اشتر
لشکر۲۷حضرتمحمدرسولاللهﷺ
به منطقه #عملیات_بیتالمقدس۲
@mahman11
🌹یک روز همراه با همسر ویک روز بدون همسر شهیدش به زیارت شهدای گمنام جبل النور آمده...
#شهید_دانیال_رضازاده
#شهید_امنیت
@mahman11
🌹 سردار شهید محمدابراهیم موسی پسندی به مادرش گفته بود: «همین الان حضرت ولی عصر (عج) تشریف آورده بود در اتاقم و با هم صحبت کردیم. آقا مرا به عنوان سرباز اسلام بشارت شهادت دادند.
@mahman11
🌹از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند: نگذاشتم امام زمان عج در زندگیمان گم شود.
@mahman11
🌹نگاه هایت
گاهی نگران است...
گاهی ناراحت!
شاید هم دلگیر...
اما هر چه هست
هیچگاه سایه چشمهایت را
از سرم برندار...
#شهید_ابراهیم_هادی
@mahman11
🌹سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
زنگ زده بود كه نمي تواند بيايد دنبالم .بايد منطقه مي ماند. خيلي دلم تنگ شده بود. آن قدر اصرار كردم تا قبول كردخودم بروم.من هم بليط گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد.كف آشپزخانه تميز شده بود.همهي ميوه هاي فصل توي يخچال بود؛توي ظرفهاي ملامين چيده بودشان .
كباب هم آماده بود روي اجاق ،بالاي يخچال يك عكس از خودش گذاشته بود ،بايك نامه .
#شهید_ابراهیم_همت
@mahman11
#خودسازیباشهدا
✅ شهید صدرزاده :
اگر یک روز فکرِ شهادت از ذهنت دور شد و آن را فراموش کردی؛
حتما فردای آن روز را روزه بگیر...
#شهید_صدرزاده_
@mahman11
#زندگی_نامه_
زندگی نامه شهید محمد معماریان
#قسمت_سوم
وقتي به خودش آمد، محمد را بغل كرد و از پشت بام پايين آمد، ميدانست كه اتفاقي ميافتد. چشمش به ساعت بود. يكي ـ دو ساعت نگذشته بود كه محمد آرام آرام پلك زد. سرش را چرخاند. دست و پايش را تكان داد و با نگاهش مادر را جستجو كرد. مادر آرام صدا زد: محمد، محمدجان، بيا بغل مادر. ميآيي محمدجان. محمد روي دو زانو تكيه كرد و خم شد و آهسته كمر راست كرد و به آغوش گرم مادر پناه برد. فردا صبح مادر پروندة پزشكي محمد را برداشت، او را بغل كرد و رفت بيمارستان پيش همان دكتر و....
ادامه دارد...
#مقاومت_رمز_پیروزی
#رفقای_شهدا
#یا_حسن_ع
ادامه دارد..
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید رجایی:خداوند در جهنم جایی داره که مساوی است با گناه ۳۶ میلیون انسان اونجا جای منه!
@mahman11
#خاطرات_شهید
●وقتی آن شب فراموش نشدنی هزینه تعویض موکت فرسوده کف اتاقش درنخست وزیری راکه مبلغی ناچیز (2500تومان) شده بودنپذیرفت و توضیح میخواست گفتم:
شمانخست وزیرید!
●شخصیت هایی ازداخل وخارج به دیدنتان می آیند. لابداین مقداراصلاح وهزینه به مصلحت بود. وانگهی هرچند انقلاب شده وشکل حکومت وشیوه خدمت تغییریافته اماضرورت زمان نمیشناسدو...
●شهیدرجایی که فکرمیکردشایدمقصودش راخوب درک نکرده ام بانگاهی نگران ونافذ گفت:
من چگونه نخست وزیری باشم که روی موکت باکفش راه بروم اماباشند مردمی محروم که چیزی نداشته باشندروی آن بخوابند!
من اگر بخواهم فارغ از دنیای محرومان جامعه بااین وسایل و امکانات رفاهی زمامداری کنم سخت اشتباه کرده ام!
نه برادر! من بامحرومیت انس وعادت دارم. دوستدارم وقتی شب سربه بستر میگذارم نباشند محرومانی که من ازحال آنها غفلت کرده باشم...
#شهید_محمدعلی_رجایی
#سالروز_شهادت 🌷
@mahman11
بہ نفس هـای تو بند است
مرا هـر نفسی
سایہ ات ڪم نشود
از سرمان ، حضـرتِ یار😍
#سلم_لمن_سالمڪم
#حرب_لمن_حاربڪم
@mahman11
این روزها که عطرِ کربلا
پیچیده در کوچه پس کوچههای شهر
دلم بیشتر هواییتان میشود...
پروانگی بر گِرد حسین فاطمه (س)
گوارای وجودتان ...
#فاتحین_کربلا
#دفاع_مقدس
@mahman11
#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد
#محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....
نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید...
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....
#طلبه_شهید_محمدجواد_روزی_طلب
@mahman11
۱۶ سال داشت، مادرش تعریف میکند که از کودکی نذر حضرت عباس بود و از عاشقانش. این علاقه آنقدر در زندگی اش تاثیر گذاشت که حتی در جبهه هم مسئول دستهگروهان ابوالفضل از لشگر امام حسین(ع) بود. آخرین باری که به خانه رفت به مادر گفت؛ «راه کربلا که باز شد برمیگردم». علیرضا رفت و با اصابت گلوله خمپاره در عملیات محرم از ناحیه سر و دست و پا مجروح شد و وقتی که دوران مجروحیتش تمام شد؛ به جبهه بازگشت. شجاعت و مدیریتش باعث شد تا فرمانده گردان امیرالمؤمنین(ع)، مسئولیت دسته دوم از گروهان ابالفضل( ع) را برعهده بگیرد. سرانجام درسال ۱۳۶۱ عملیات والفجر ۱ منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغریب توسط تیرهای عراقی از ناحیه هر دو پا مورد هدف قرار گرفت و در همان منطقه به شهادت نائل آمد. برادرش روایت میکند؛ «مادرم روزی رنگ پریده به من گفت علیرضا برگشته، گفتم مادر حتما خیالاتی شدی، گفت نه بخدا، امد دستم را بوسید و رفت در اتاق دراز کشید. تلویزیون را روشن کردم، دیدم اخبار اعلام کرده؛ فردا بعد از نماز جمعه پیکر سه هزار شهید تشیع خواهد شد، خبر بعدی اش این بود؛ اولین کاروان زائران ایرانی به طور رسمی وارد کربلا شد. وقتی پیگیری کردم دیدم مادر درست میگفت و علیرضا روی قولش مانده بود. بعدها یکی از بچههای تفحص تعریف میکرد که علیرضا به خوابش رفته و گفته وقت این است که من برگردم. او بعد از ۱۶ سال در روز تاسوعا برگشت. اصلا با همه من و شما در آنجا وعده کرده!
در پایان آخرین نامه اش خطاب به همه ما نوشته بود: به امید دیدار در کربلا»
نامش شهید علیرضا کریمی ست. و شما ای رهسپاران طریق نجف-کربلا، به یاد شهدایی که راه کربلا را باز کردند
🌹همیشه و در همه حال مدیون شهداییم.....
زائرانی به نیابت از شهدا در پیادهروی اربعین
و در این تصویر،شهید غیرت #حمیدرضا_الداغی
@mahman11