••
انتظار یعنی اینکه ببینـی درجایگاهی که
هستی، با تواناییهایی که داری چه کاری از دستت بر میآید تا برای امام زمان انجام بدهی!
انتظار توقف نیست،حرکتی رو به جلوست🌱.
🆔@mahmodkaveh
خون برف از چشم من
9⃣
عملیات بعدی در محور سلیمانیه عراق بود،با نام والفجر نُه،و در ارتفاعات کانی مانگا و لوی.بچه های سپاه عملیات را مستقل از دیگران کشاندند به طرف استان سلیمانیه.🍀
کار که سخت شد از ما هم کمک خواستند.حرف ها پیش کشیده شد و قرار شد نیروهای سپاه و ارتش در کنترل ما باشند تا بشود منطقه را نگه داریم نگذاریم عراق پاتک بزند.🌿
اولین شرطم این بود"من کاوه و تیپش را می خواهم." گفتند الان در مهابادند و راه دور است و نمی شود. ومن گفتم" هلی کوپتر🚁 می فرستم بروند همه شان را بیاورند."🌱
اصرار داشتم با نیروهای کلاسیک این جا نمی شود این عملیات را پیش برد و حتما باید از ضربتی ها استفاده کرد و"من کسی را جز #کاوه و نیروهایش نمی شناسم که بتواند از پس این ماموریت بر بیاید."🍃
ادامه دارد....
راوی:شهیدعلی صیاد شیرازی
📚#ردّخون_روی_برف
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{💠🖇📹"}
#شهـدا آرام بخـش اند،
شهدا اطمینان بخش اند
با شهـدا قاطی بشیـد ...!(: ♥️
#اللهمعجللولیکالفرج
#بدونتعارف ..
قبل از اینکہ حرف از دهان ما بیرون بیاد بہ گوش امامزمان میرسہ
مراقب حرفامون باشیم
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅السَّلامُ عَلَيْكَ يا غَوْثَ الْمُسْتَغيثينَ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که دستگیر درماندگانی.
🌱بشتاب ای پناه عالم که زمین و زمان درمانده شده!
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
🔻#تلنگرانه
ازمادرشهیدحسنباقریپرسیدند:
چیشدکهپسریمثلآقاحسنتربیتکردی؟!
جملهخیلیقشنگیگفتند:
نگذاشتمامامزمان(عج)درزندگیمانگم شود.
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چه کار کنم غم از دلم برود و حالم خوب بشود؟
🎤 #استاد_پناهیان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🆔@mahmodkaveh
خون برف از چشم من
1⃣0⃣
زودتر از همه و زودتر از آن چیزی که انتظار داشتم آمد.گفت"من آماده ام." گفتم"نیروهات کو؟" گفت"اول مرا توجیه کنید.آنها هم می آیند تا شما بگویید باید چی کار کنیم کجا برویم."🌱
گفتم دارد دیر می شود و عراق رخنه کرده و نیروها دارند محاصره می شوند و او سر از پا نمی شناخت.یک گردانش رسید.دیدم دارد آماده می شود باهاشان برود.رفتم دستش را گرفتم گفتم" کجا؟"🌿
جلو را نشان داد.گفتم"ببین،#محمود،من به خودت اطمینان دارم.به این گردانت هم اطمینان دارم.برای همین گفتم بیایید. ولی آخر عقل هم می گوید نگذارم یک گردان برود جلو یک لشکر عراقی بایستد🍀
این ریسک است.نمی خواهم این ریسک را من بکنم.تو را خدا بفهم چی می گویم."🍃
ادامه دارد....
راوی:شهیدعلی صیاد شیرازی
📚#ردّخون_روی_برف