مسابقه #من_کاوه_هستم(۵)🍃
#مجروحیت_آخر
قبل از عملیات"کربلای۲" عراق در منطقه ای بین "ارتفاع۲۵۱۹" و "ارتفاع کدو" پاتک سنگینی کرد."#کاوه" به همراه چندنفر برای سازماندهی نیروها به این منطقه رفته بود.آن جا درگیری محدودی پیش آمد و براثر پرتاب نارنجک،تنها او از بین بقیه زخمی شد و ۹ ترکش ریز به سرش خورد. به دنبال آن،"#کاوه" به بیمارستان امام حسین(صلوات الله علیه) مشهد منتقل شد.🌱
سرش بدجوری آسیب دیده بود.افراد زیادی به ملاقات او می آمدند.یکی از روزها،شخصی از طرف سپاه ۲۴ سکه بهار آزادی به عنوان تقدیر برایش آورد. سکه ها همه کادوپیچ شده بودند. "#کاوه" آن ها را به من داد و گفت:" خرمی! اینارو نگه دار پیش خودت. "پرسیدم:"چی کارشون کنم؟" بدم خونواده ات؟" گفت:"نه،هرکی توی عملیات بهتر کار کرد،یه دونه از این سکه ها بهش می دیم."🌿
بعد از چهار روز بستری، دکتر به "#کاوه" گفت:"شما برای بهبودی کامل،باید یک ماه استراحت کنی." هنوز پای مان را از بیمارستان بیرون نگذاشته،"#کاوه" گفت: "خرمی! برو ماشین رو آتیش کن بریم منطقه." گفتم:"مگه نشنیدی دکتر چی گفت؟باید یه ماه استراحت کنی." گفت:"همینی که بهت گفتم،برو ماشین رو بردار بیار."🍀
رفتیم خانه،وسایلش را برداشت و سریع عازم شدیم.چندروز مانده به عملیات "کربلای ۲" رسیدیم منطقه.سکه ها هنوز پیش من بود.آن ها را گذاشتم داخل کمد و درش را قفل کردم.روزی که می خواستیم برویم عملیات،"#کاوه" گفت:" سکه ها را ببر تحویل مالی بده." من هم بردم و تحویل دادم.🍃
پایان این قسمت
راوی:محمدحسن خرمی
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh