فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجتالاسلام مؤمنی
💢 ۵ خاصیت شگفت انگیزِ ذکرِ استغفار!
کوتاه و شنیدنی
🆔@mahmodkaveh
خون برف از چشم من
8⃣
یک عده مان عقب مانده بودند از خستگی و ما هم باید محتاط و بی سرو صدا رد می شدیم می رفتیم.رسیدیم به ارتفاعی که قرار بود از آن جا عمل کنیم. همه خسته بودیم.🌱
رفتم یک جای دنج یک غار پیدا کردم آمدم به #محمود گفتم"تا بچه ها آماده شوند بیا این جا نیم ساعت استراحت کن قوه داشته باشی بتوانی پا به پایشان بروی."گفت"اصلا حرفش را هم نزن."🌿
گفتم"همه چیز هست.پتو،کیسه خواب، حتی غذا.🌮"
در هر حال مرا فرستاد عقب.با هلی کوپتر🚁 پشتیبانی تیپ،با این بهانه و دستور" یک نفر را احتیاج داریم از عقب پشتیبانی مان کند." تیپ کناری مان-از همدان-نتوانست به موقع موفق شود اهدافش را بگیرد.🍀
تیپ ۲۳ نوهد را می گویم،#محمود مجبور شد بگوید"برمی گردیم." برگشتم آمدم پیش #محمود و بچه ها،دیدم دارند کاسه کوزه هایشان را جمع می کنند برگردند.گفتم "کجا؟"🍃
ادامه دارد...
راوی:احمد سمرقندی
📚#ردّخون_روی_برف
#جرعهای_از_معرفت
💠حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸یکی از آقایان خواب دیده بود که برآورده شدن حاجت تو به دست فلانی است.
به نزد او میرود و میگوید: ابتلا به همّ و غم داشتیم، ما را نزد شما فرستادند.
🔸آن شخص هم با خونسردی جواب میدهد:
به ما هم گفتند، اگر حاجتت را به ما عرضه داشتی بگوییم که آن خواب بینالطلوعین را ترک کن، گرفتاری دنیایی تو رفع میشود.
علما
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۴۵
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅السّلام علیکَ ایُّها المقدَّمُ المأمول...
🌱سلام بر تو ای مولایی که آرزوی آمدنت بهترین آرزوهاست و آرزومندان و منتظرانت، برترین مردم تاریخ...
#اللهــمعجـللـولیکالفــرج
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
شخصی از حضرت آیت الله بهجت (ره) پرسید:
«چگونه درب خانه امام عصر علیه السلام را بکوبیم که بهترین راه باشد؟»
پاسخ فرمودند:
«دعا برای #امام_زمان اگر فقط لسانی نباشد و قلبی باشد ، مگر میشود در جلب محبت بیشتر او به ما و ازدیاد محبت ما به او مؤثر نباشد!»
🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تجلی اسماء خدا
🔸استاد مسعود عالی
🆔@mahmodkaveh
خون برف از چشم من
9⃣
برگشت گفت"آخ آخ آخ از دست تو،احمد. عین عزراییل همه جا هستی.من گفتم تا حالا دیگر مُرده ای.این جا چی کار می کنی تو؟"🍃
توی عملیات ها،وسط آتش🔥 و دستورهایی که می داد،هیچ وقت ندیدم شوخی کند بخندد.یا مثلاََ به شوخی های ما بخندد.ما می خندیدیم.او نه.🍀
ولی تا مطمئن می شد عملیات نیست،یا تمام شده،یا کاری چیزی ندارد،می آمد با بچه ها گرم می گرفت می گفت،می خندید.باهاشان فوتبال⚽️ هم بازی می کرد.🌿
یادم هست بچه ها توی مهاباد شدند دوتا تیم.یک تیم از بسیجی ها یک تیم از پاسدارها.هرکاری کردند نتوانستند #محمود را ببرند توی تیم پاسدارها. می گفت"من بسیجی ام."🌱
ادامه دارد...
راوی:احمد سمرقندی
📚#ردّخون_روی_برف