eitaa logo
『مـهموم』
153 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
﷽ - حسین جان من همانم که به آغوش تو آورد پناھ :) خودمانیم ؛ کسی جز تو نفهمید مرا . .♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
- میگفت: تسبیحات‌ حضرت‌ زھرا "سَلامُ‌اللّٰه‌عَلَیها" رو بدون‌ِ تسبیح‌ بگید! با بند بندھای‌ِ انگشت‌ که‌ بگی‌ روز قیامت‌ همینا به‌ حرف‌‌ میان‌.. شهادت میدن‌‌ که‌ باهاشون‌ ذکر گفتی...♥️ •شهیدحمیدسیاهکالی‌‌مرادی• 【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】✨
•💕• ؏ـشق‌یَعنے‌دَرمیـٰان‌غصہ‌هاے‌زندگۍ، یڪ‌نَفرباشدکہ‌آرامٺ‌کُند🌿!' . .【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】✨
⟨❤️🥀⟩ پنداࢪ‌ ما این است که ما ماندھ ایم وشھدا ࢪ‌فته اند ، اما حقیقت آن است که زمان ما ࢪ‌ا با خود بࢪ‌دھ است و شھدا ماندھ اند...(:💔 •شھید مࢪ‌تضی آوینۍ• 【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فهمیدم هیچ کسی برام حسین نمیشه!💔 🌙 【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 ☘🌸☘🌸☘🌸 🌸☘🌸☘🌸 ☘🌸☘🌸 🌸☘🌸 ☘🌸 🌸 🌿 گلدان هایی که همیشه دیدن‌شان مرا شاد می‌کرد و غم دوری بچه هایم را که در جبهه بودند، تسکین می‌داد. اما آن روز گلهای گلخانه هم مثل من غمگین و افسرده بودند. وحشت گم شدن دخترم حادثه ای نبود که فراموش شود. اول وحشت جنگ و حالا وحشتی بزرگتر از آن.در طی یک سال و نیمی که از جنگ می‌گذشت، خانواده من روی آرامش را به خود ندیده بود، از یک طرف، دوری از چهارتا از بچه هایم که در جبهه بودند و هر لحظه ممکن بود آنها را از دست بدهم، از طرف دیگر؛رفت و آمد بابای بچه ها بین ماهشهر و اصفهان، و حالاهم از همه بدتر، گم شدن دخترم که قابل مقایسه با هیچ کدام از آنها نبود. احساس می‌کردم که گم شدن زینب مرا از پا درآورده است. معنی صبر را فراموش کرده بودم. پیش از جنگ ،با یک حقوق کارگری خوش بودیم. همین که هفت تا بچه‌ام و شوهرم در کنارم بودند و شب ها سرمان جفت سر هم بود، راضی بودم. همه‌ی خوشبختی‌ ِ من تماشای بزرگ شدن بچه هایم بود. لعنت به صَـ‌دام که خانه‌ی مارا خراب و آواره‌مان کرد و باعث شد که بچه‌هایم از من دور شونـ‌د. روز دوم گم شدن زینب، دیگر چاره ای نداشتم، باید به کلانتری می‌رفتم. همراه با مادرم به کلانتری شاهین شهر رفتم و ماجرای گم شدن زینب را اطلاع دادم. آنها مرا پیش رئیس آگاهی فرستادند. رئیس آگاهی، شخصی به نام آقای عرب بود. وقتی همه‌ی ماجرا را تعریف کردم، آقای عرب چند دقیقه سکوت کرد و بعد طوری که من وحشت نکنم گفت: "مجبورم موضوعی را به شما بگویـ‌م. با توجه به اینکه همه‌ی خانواده‌ی شما اهل جبهه و جنگ هستید و زینب هم دختری محجبه و فعالی است، احتمال اینکه دست منافقین در کار باشد وجود دارد."آقای عرب گفت طی سال گذشته موارد زیادی را داشتیم که شرایط شما را داشتند و هدف منافقین قرار گرفتند. من که تا آن لحظه جرئتِ فکر کردن به چنین چیزی را نداشتم، با اعتراض گفتم: "مگر دختر من چند سالش است یا چکاره است که منافقین دنبالش باشند؟ او یک دختر چهارده ساله است که کلاس اول دبیرستان درس می‌خواند. کاره ای نیست، آزارش هم به کسی نمی‌رسد." رئیس آگاهی گفت: "من هم از خدا می‌خواهم حدسم اشتباه باشد، اما با شرایط فعلی، امکان این موضوع هست. " آقای عرب پرونده‌ای تشکیل داد و لیست اسامی همه‌ی دوستان و آشنایان و جاهایی که رفته بودیم و یا نرفته بودیم را از ما گرفت. او به من قول داد که با تمام توانش دنبال زینب بگردد... 🌸 ☘🌸 🌸☘🌸 ☘🌸☘🌸 🌸☘🌸☘🌸 ☘🌸☘🌸☘🌸 🌸☘🌸☘🌸☘🌸༄⸙ 【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】
قسمتی دیگر.. 🌿
رفیق🌱 یادت نره بگی..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁|بِسْـ‌مِ رَبّ شُهَـداٰ وَ الصِـدیقیـنــ...!»☻
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱شاهکارقرائت من سوره:طه🌱 :80 :الاستاد:شعبان عبدالعزیزصیاد سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه💔