eitaa logo
『مـهموم』
148 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
3 فایل
﷽ - حسین جان من همانم که به آغوش تو آورد پناھ :) خودمانیم ؛ کسی جز تو نفهمید مرا . .♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
بنا به اظهار تنها خواهر ، مدتی قبل از تدفین در بوستان ، هنگامی که ایشان به زیارت قبور مطهر در (سلام الله علیها) رفته بودند، بر سر مزار شهید « » حاضر شده و عکس برادرش را به همراه این شهید و چند رزمنده دیگر مشاهده می‌کند. را به جده‌اش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) قسم می‌دهد که عنایت بفرمایند خبری از برادر مفقودش برسانند تا خانواده از چشم‎انتظاری درآیند. چند شب بعد از این توسل، خواهر شهید در مشاهده می‌کند که شهید حمیدرضا در منطقه با جمعیت زیادی در حال حرکت است، وقتی علت را از ایشان جویا می‌شود، می‌گوید: «اینها برای تشییع من آمده‌اند و بنده هم به اذن خداوند همه آنها را شفاعت می کنم». شهید بزرگوار پس از آرمیدن در این نقطه، مجدداً طی چند مرحله در رؤیای صادقه به بستگان نسبی(برادر) و سببی(یکی از اقوام) اعلام کرد: «من همان شهید قبر وسطی بوستان نهج البلاغه هستم». به این ترتیب صحت تعلق قبر مطهر به شهید بزرگوار «حمیدرضا ملاحسنی» بر اساس تطبیق رویاهای صادقه با اسناد و شواهد موجود اثبات شد. در روز جمعه 12 آذر 89 این مکان مقدس به قدوم مبارک ولی امر مسلمین متبرک شد و معظم له در جریان کرامت و اعلام هویت اين شهید قرار گرفتند. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @MAHMOUM01 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 سهیل هم کمک میکرد ولی ساکت بود. گفتم: _نمیخواین سؤالاتونو بپرسین؟ -اول غذابخوریم.وقتی گرسنه مه مغزم کار نمیکنه.😒 نگران شدم.صداش ناراحت بود... ✨خدایا✨ خودت بخیر کن.😥🙏 سفره رو آماده کردم که محمد با مریم و ضحی اومد.بالبخند گفت: _بالاخره راضی شد.😬 مریم به من گفت: _به زحمت افتادی.😊 گفتم: _ضحی مامانشو خیلی دوست داره. میخواست مامانش زحمت سفره رو نکشه. خیالش راحت شد سفره رو عمه پهن کرده اومد. باشوخی های محمد 😁و سهیل😃 وشیرین کاری های ضحی😍👧🏻 با شادی شام خوردیم. بعداز شام ضحی سریع بلندشد که بره پارک،کفشهاش رو پوشید و به من گفت: _عمه بیا بریم بازی. کفشهامو پوشیدم👟👟 و رفتم دنبالش. ضحی رو سوار تاب کردم که سهیل از پشت سرم گفت: _اجازه بدید من تابش میدم. سرمو برگردوندم... خیلی با من فاصله نداشت ولی نزدیکتر .ایستاده بود ومنتظر بود من برم کنار. نگاه کردم،بااشاره ی سر بهم فهموند که صحبت کنه. سهیل گفت: _آقا محمد گفتن بیام و حرفهامو بگم. گفتم:_باشه. رفتم کنار و سهیل بادقت ضحی رو تاب میداد. با فاصله نزدیک سهیل ایستادم.بعد از چند ثانیه سکوت گفت: _برای خدا فقط تو مراسم مذهبی حضور داره.برای شما خدا کجای زندگیتونه؟ یاد امروز توی دانشگاه افتادم.لبخندی روی لبم نشست.توی دلم گفتم ✨خداجونم! چرا امروز همه از من درمورد تو میپرسن؟ 💖انگار شهره ی شهر شدم به عشق ورزیدن.✨ سهیل گفت: _سؤال خنده داری پرسیدم؟😐 -نه،اصلا.آدم وقتی یه چیز شیرین و خوشمزه میخوره ناخودآگاه بعدش لبخند میزنه.🙂الان همچین حسی بهم دست داد. سهیل باتعجب و سؤالی نگاهم کرد.😟 گفتم: _خدا برای من زندگیمه.از وقتی میشم تا وقتی میخوام بخوابم. حتی توی هم گاهی با خدا حرف میزنم. سهیل بادقت گوش میداد... گفتم: _وقتی از خواب بیدار میشم نماز میخونم و از خدا میخوام روز خوب و پر از داشته باشم.وقتی میخورم به یاد خدا هستم.به نعمت هایی که دارم میخورم. تا به که درمورد غذا خوردن هست عمل کنم.مثلا زیاد نخورم،خوب بجوم وخیلی چیزهای دیگه.بعد هم خدارو میکنم که سلامت هستم و هر غذایی که بخوام میتونم بخورم.شکر میکنم که غذا برای خوردن دارم و خانواده ای که کنارشون غذا بخورم.گاهی چیزهای دیگه ای هم به میاد.بعد این آرزوهای خوب رو برای دیگران هم میکنم.همینجوری همه مسائل دیگه.مثل راه رفتن،لباس پوشیدن،درس خوندن، نگاه کردن،همه چیز دیگه... ضحی از تاب بازی خسته شده بود و میخواست بیاد پایین... تاب رو نگه داشتم و آوردمش پایین.بدو رفت سراغ سرسره.دنبالش رفتم.نگاهی به سهیل انداختم.همونجا ایستاده بود و به یه نقطه خیره شده بود و فکر میکرد...🤔 ضحی از پله ها بالا رفت و سرخورد. دوباره سرمو برگردوندم ببینم سهیل هنوز اونجاست یا....نبود. اطراف رو نگاه کردم،نبود.غیبش زده بود.پشت سرمو نگاه کردم،روی نیمکت نشسته بود و به من که اطراف رو دنبالش میگشتم نگاه میکرد و لبخند میزد.😊 سرمو برگردوندم و به ضحی نگاه کردم. ضحی چندبار از پله ها بالا رفت و سرخورد، اما خبری از سهیل نبود... اولین اثــر از؛ 🌸 🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸༄⸙ @mahmoum01
⚜⚜⚜ ✅همنشینی ابدی انسان با اعمال‏ 🔹خواجه نظام الملک( نویسنده قرن پنجم و وزیر نامدار دوره سلجوقی) گفت شبی در خواب دیدم شخصی زشت رو و بدهیکل پیدا شد، نزدیک من نشست به همین طریق عده‏ای هیولائی زشت چنان کریه و بدمنظر بودند که از بوی بد آنها نزدیک بود روح از بدنم خارج شود، هر کدام از دیگری زشت‏تر و بدبوتر با اضطراب و وحشت زیاد از خواب بیدار شدم. 🔹خوابم را به کسی ابراز نکردم. شب دوم همان اشخاص ظاهر شدند. از دیدار آنها نزدیک بود قالب تهی کنم. شب سوم از ترس به خواب نرفتم. بیداری به نهایت رسیده بر من غلبه نمود، 🔹باز همان اشخاص شبهای گذشته را دیدم ولی در آخر کار، مشاهده نمودم عده‏ای آمدند زیبا صورت و سیرت، خوش سخن. هر یک از آنها که وارد می‏شد یکی از زشت رویان بیرون می‏رفت تا تمام آنها رفتند. اشخاص زیبا جایشان را گرفتند. من از مجالست و همنشینی آنها بسیار خرسند شدم. 🔹از یک نفر پرسیدم شما کیستید. گفت ما صفات نیک توایم آنها که رفتند صفات زشت تو بودند اگر تو را تاب همنشینی با آنهاست، مجالستشان را اختیار کن و الا اگر آنها را دوست نداری ما را به دوستی بگزین! هر یک از ما و آنها مدت هم‏نشینی‏مان با تو تا ابد خواهد بود( کتاب "مصابیح الانوار، نظام العلماء تبریزی: 272.). =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ رهایی از گناه ╭┅──────┅╮ @mahmoum01 ╰┅──────┅╯
💙🍃🦋 🍃🍁 🦋 چهار عمل مکروهی که روزی را کم می‌کند... امام سجّاد علیه السلام فرمودند: «مکروهاتی که روزی را از انسان دفع می‌کنند: ⑴. و نداری کردن در حضور مردم؛ ⑵. دیرهنگام شب و بعد از نماز صبح؛ ⑶. تحقیر و کم‌ارزش شمردن های خدا؛ ⑷. شکوِه و گلایه داشتن از خداوند متعال.» «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا خَالِدٍ الْكَابُلِيَّ يَقُولُ سَمِعْتُ زَيْنَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ علیه السلام يَقُول‏ُ ... الذُّنُوبُ الَّتِي تَدْفَعُ الْقِسَمَ إِظْهَارُ الِافْتِقَارِ وَ النَّوْمُ عَنِ الْعَتَمَةِ وَ عَنْ صَلَاةِ الْغَدَاةِ وَ اسْتِحْقَارُ النِّعَمِ وَ شَكْوَى الْمَعْبُودِ عَزَّوَجَل‏ ...» 📚 معانی الاخبار، ص ۲۷۱ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @mahmoum01
🥀🥀🥀 🔖 ضررهای بیش از اندازه خــواب بیـش از اندازه، قــوای بدن را بــر روح مسلــط مـی سازد و سپس آن را بر در می آورد. خــــواب معتدل و سحـــرخیــزی، روح را بـر قـوای بــدن چیـــره مــی کنـــد، را قـــــوی مـی سازد و سلـطــه شیطـــان را کــاهش مـی دهـد. خـــواب بیـش از اندازه، بـرای ساختار روانی و فیزیولوژیکی ضررهایی دارد و بــاعــث فـــرسودگـی و عدم لــذت از زنــدگــی مـی گــردد. از جمله آسیب های پرخوابی عبارتند از: ▫️از دست دادن روابط اجتماعی ▪️به خطر انداختن آینده ▫️احساس حقارت و خودکم بینی و بی کفایتی و افسردگی ▪️از دست دادن تمرکز در کارهای روزانه ▫️غضب خداوند ▪️فقیر شدن در دنیا و آخرت ▫️عدم شکوفایی استعدادها ▪️احساس گیجی و منگی ▫️بی هدفی و بی ارادگی 🍀@mahmoum01 🍀
🥀🥀🥀 🔖 ضررهای بیش از اندازه خــواب بیـش از اندازه، قــوای بدن را بــر روح مسلــط مـی سازد و سپس آن را بر در می آورد. خــــواب معتدل و سحـــرخیــزی، روح را بـر قـوای بــدن چیـــره مــی کنـــد، را قـــــوی مـی سازد و سلـطــه شیطـــان را کــاهش مـی دهـد. خـــواب بیـش از اندازه، بـرای ساختار روانی و فیزیولوژیکی ضررهایی دارد و بــاعــث فـــرسودگـی و عدم لــذت از زنــدگــی مـی گــردد. از جمله آسیب های پرخوابی عبارتند از: ▫️از دست دادن روابط اجتماعی ▪️به خطر انداختن آینده ▫️احساس حقارت و خودکم بینی و بی کفایتی و افسردگی ▪️از دست دادن تمرکز در کارهای روزانه ▫️غضب خداوند ▪️فقیر شدن در دنیا و آخرت ▫️عدم شکوفایی استعدادها ▪️احساس گیجی و منگی ▫️بی هدفی و بی ارادگی 🔸️محفل معنوی مهموم 🆔️ @mahmoum01