﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
شهید نواب صفوی:
اگر با کاشتن گندم بر پشت بام خانهها، میتوانی رفع احتیاج از بیگانه کنی، بهتر است بر این کار اقدام کنی، تا اینکه دست گدایی به سوی دشمنان اسلام دراز کنی!
🔶 پـای درس شهیـــــد....
✍شهید نواب صفوی وسط سخنرانی اش گفت؛ برام یه #شمـع بیارین. شمع رو ڪه آوردند، روشن ڪرد و گفت؛ در اتاق رو ڪمی باز ڪنین . در اتاق ڪه باز شد، شعله ی شمع با وزش باد ڪمی خم شد.
🍀شهیـد نواب گفت؛ #مؤمن مثل این شعله ی شمع است و معصیت و گناه حتی اگه به اندازه ی وزش نسیمی باشه، مؤمن رو به طرف چپ و راست #منحرف ڪرده و از صراط الهی دور میکنه....
#شهید_سیدمجتبی_میرلوحی
ملقب به #شهید_نواب_صفوی
#رهبر_گروه_فدائیان_اسلام
#اولین_مجاهد
#شهادت: ۳۴/۱۰/۲۷
#سالروزشهادت🕊
✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات
الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ
#شبتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
🦋🦋🦋
🍃┅🦋🍃┅─╮
@MAHMOUM01 🌱✨
╰─┅🍃🦋🍃
🌷🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷💞💞🇮🇷🇮🇷🌷🌷🌷
🌷مـــا زنده بہ آنیـمـ ڪہ آرامـ نگیریمـ..
🌷موجیـم ڪہ آسودگی ما عدم ماسٺ..
° #ابوحلما
°قسمت ۱۸
°°پروانگی
+گفتی محرم ترک؟
_آره اولین شهید #مدافعحرم ایرانی...
مادر محمد سینی چای را روی زمین گذاشت و گفت:
×محمد ریز ریز یواش چی میگی به عروس خوشکلم که اینطوری رنگش پریده؟
محمد سرش را بلند کرد،
و سعی کرد غمی که برصدایش سایه انداخته بود را پنهان کند:
_هیچی مامان اخبار منطقه رو براش میخوندم
×سرتو از اون گوشی بیار بیرون یه شبم که اومدید ببینیمتون....اِ حاجی خیره باشه بلاخره از اتاقت اومدی بیرون!
حلما و محمد پیش پای حاج حسین،
بلند شدند.
محمد جلو رفت،
و دست پدرش را بوسید
حلما لبخندی زد و سلام کرد.
حاج حسین ابروهای کم پشت و سفیدش را بالابرد و روبه حلما گفت:
_بیا کارت دارم بابا
حلما با گوشه چشم نگاهی به محمد انداخت و گفت:
_اتفاقا ماهم کارتون داریم باباجون
حاج حسین روی سر بی مویش دستی کشید، و قبل از اینکه چیزی بگوید، موبایلش زنگ خورد.
مادر محمد اخمی کرد،
و خطاب به شوهرش گفت:
×باز که رفتی حاجی...خب نمیشه به من بگید بعد خودم به حاجی میگم
دهان محمد به لبخند بازشد،
جوری که دندانهای ردیف و سفیدش پیدا شدند،
بعد دست حلما را گرفت و همانطور که او را روی زمین می نشاند گفت:
_نه نمیشه از این دست اخبار رو فقط یه بار میگن
مادرش گردن راست کرد و گفت:
×وا مگه چی میخوای بگی حالا...اصلا تو بگو حلما جان
+منکه هرچی آقامون بگه
_راه نداره مامان باید صبر کنی تا بابا بیاد
×چه جورم میخنده...لابد میخوای خبرای جنگ و کشتار و اینارو بگی باز بعد مثلا بگی فلان شهر سوریه از دست فلان جنایت کار خلاص شد
_آزادی مردم مسلمون بیگناه از شر تروریستا کم خبریه؟
×نه مادر ولی همچین ربطش به ما...
_مامان شما روزی صدبار این بحثارو با بابا میکنی خسته نمیشی؟
×خب باباتم که هرچی میگه من آخرش نمیفهمم مدافع حرم یعنی چی آخه، قربون حضرت زینب برم منم دلم راضی نمیشه کسی به قبر نوه پیغمبر بی احترامی کنه ولی...
_مامان فکرمیکنی اگه داعشیا حرم حضرت زینبو زبونم لال...خراب کنن بعد برن سراغ حرم بقیه ائمه...چی میشه؟ این داعشیا #بهاسماسلام دارن آدم کشی و ظلم و جنایت میکنن اگر مسلمونای #واقعی جلوشون نایستن از اسلام واقعی چیزی نمی مونه! چند سال بعدم میگن از کجا معلوم حسین و زینب و عباسی درکار بوده اگه بود قبری ازشون لااقل نشونی چیزی می موند، پس اسلام همینه که ما میگیم. اسلام رو فقط یه نماز با هر وضعی درحال ظلم و غصب به دنیا معرفی میکنن دین مونو #منحرف میکنن #شیعه رو نابود میکنن تازه فکر میکنی شعارشون چیه؟شنیدی تاحالا؟ دولت اسلامی عراق و شام...میخوان بعدش بیان ایرانم بگیرن به قول خودشون کافرای مجوس منظورشون ما ایرانیاییم مردا رو سر ببرن و ناموس...
در همین هنگام صدای حاج حسین از اتاق بلند شد:
_حلما بیا اینجاااا
🇮🇷ادامه دارد...
🕊اثــرےاز؛ بانوسین.کاف.غین
@mahmoum01