تیر هر سال که آغاز میشود، داغ خانوادههای ۲۹۰ مسافر بیگناه #پرواز_۶۵۵ هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران نیز بر داغی گرمای جنوب میافزاید. داغی جانکاه برای خانواده هایی که عزیزان خویش را تا پروازی بیسرانجام بدرقه کردند.
#12تیر 1367 پرواز #تهران - #دوبی در توقفی کوتاه در #بندرعباس حوالی ساعت 10 صبح پس از مسافرگیری در بندرعباس از #فرودگاه به #آسمان بر میخیزد.
هواپیمای #ایرباس با گردش به چپ از فراز فرودگاه بندرعباس، ساحل این شهر را ترک می کند و از ناحیه شرقی #جزیره_قشم بر فراز #جزیره_هنگام در آبهای #خلیج_فارس در ارتفاع حدود 12 هزار پایی و در حالی که در راه هوایی تجاری تأیید شده در حال پرواز بود، مورد اصابت دو #موشک ریم - 66 ناو یو اس اس #وینسنس #آمریکا قرار می گیرد و در حالی که 291 مسافر و خدمه را در خود جای داده بود، بر فراز آسمانی متلاشی و بر پهنه آبهای خلیج فارس سرنگون می شود و تمامی سرنشینان آن از جمله ۶۶ کودک، ۵۲ زن، ۱۷۲ مرد و ۳۶ نفر از اتباع #یوگسلاوی سابق، #هند ، #پاکستان ، #ایتالیا و #امارات در این پرواز قربانی جنایت آمریکایی ها شدند.
#حقوق_بشر_آمریکایی
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
@MAHMOUM01
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 سرعت عجیب اولیا خدا
🔸 استاد عالی
@MAHMOUM01 ☀️☘
36.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 نماهنگ ابوذر روحی به مناسبت عیدغدیر خم
🕌 تا آزادی قدس مونده یک یاعلی(علیه السلام)
💝💝💝💝
@MAHMOUM01
-⃟🌼⃟🪴••
خداشناسنشدکس
مگرکنارعــلی...💫
﴿4روزتاعیدﷲاکبر﴾
#غدیر 🌱
#عید_غدیر 🎆
#من_غدیری_ام ✋🏼
-<@mahmoum01>🌼
🌼🌿🌼
🌿🌼
🌼
🌸 #رمــان
🍃 #آوای_انتظار
📖 #قسمت_یازدهم
برگشت و با دیدنم سر به زیر انداخت!
باورم نمیشد این همون سپهریه که مثل این بچه انقلابیا تیپ میزد ... کت و شلوار مشکی مات و یه پیرهن سفید زیرش پوشیده بود بدون کروات!
همونطور مؤدب و خوشرو بهم سلام کرد که به همون گرمی جوابش رو دادم!
دوستاش با خنده مارو تنها گذاشتن نمیدونم به چی میخندیدن نگاهی به لباسام انداختم نمیدونم چیم مسخره بود؟
بیخیال شدم و گفت
+: خوش امدی دختر عمو!! پس عمو کجاست؟
-: راستش بابا گفت واسم کاری پیش امد یکم دیر تر میاد!
-: ممنون بابت امروز کمک بزرگی در حقم کردین!
امیدوارم جبران کنم اما مدام دلشوره دارم نمیدونم فردا با چه رویی برم مدرسه!
اگه اسامی غایب هارو چک کرده باشن؟ از طرفی آبروی باباو...
سپهر بی تفاوت چشم از کف زمین گرفت و گفت
+: شما خیالت راحت! من امروز رفتم مدرسه قبل از اینکه مامورا برسن
از مدیر خواهش کردم پرونده شمارو دور از چشم مامورا نگه داره و از طرفی اسم شمارو جز حاضرین قرار بده
اصلا لازم نیست انقدر بترسین! فردا خیلی عادی برو مدرسه اما حواست رو جمع کن کسی تعقیبت نکنه!
نمیدونستم چطور باید ازش تشکر کنم! حرفاش مثل پارچ آب خنکی بود که روی همه اضطراب ها وترس هام ریخته بودن
نفس عمیقی کشیدم و با خوشحال گفتم
+: مرسی پسر عمو! اصلا نمیدونم باید چطور ازتون تشکر کنم !
با همون لبخند همیشگیش جوابمو داد
یه سوال بود که ذهنمو درگیر کرده بود
#رمان '💚'
🌼
🌿🌼
🌼🌿🌼
᯽⊱@MAHMOUM01 ⊰᯽