eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
421 دنبال‌کننده
3 عکس
30 ویدیو
4 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب بیست ویکم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۳ (مرا تیغ جفا حاجت روا کرد) نوحه خوانی حاج مهدی راشدی شعر شماره ۱۰۱۰ شعر کربلائی @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۱۲ تنها نسوخت از شرر زهر حنجرت آتش رسید بر جگر و جسم لاغرت یکبار غرق خون لبت از زهر شد ولی عمری چکید خون دل از دیده‌ی ترت از کوچه های تنگ عبورت فتادو بعد یادآمد از کبودی رخسار مادرت گرچه شکسته اند درِ خانه را ولی دیگر لگد نخورد به پهلوی همسرت با ترس کودکت وسط شعله میدوید زخمیِ خارها نشده پای دخترت با دست بسته مجلس اغیار رفته ای اما سر بریده نبوده برابرت از سوز زهر پا به سرت آب شد ولی شکر خدا که باز بُوَد روی تن، سرت پیراهن شما که به غارت نرفته است عریان نمانده جسم تو در پیش خواهرت شکر خدا که چکمه به جسم شما نخورد خاکی دگر نگشته دهان مطهرت شکر خدا که پیکرت آقا به هم نریخت در زیر نعل اسب نشد نرم پیکرت دلتنگ آستان بقیعم، خدا کند شائق شود به لطف نگاه تو زائرت @mahmud_asadi_shaegh135
4_5798749807208042920.mp3
14.95M
شب بیست و پنجم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۳ (خدا کند که گزندی به پیکرت نرسد) روضه خوانی حاج علی پاکدامن شعر شماره ۴۴۰ شعر کربلائی @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۱۳ از پا فتاده یارب قرآن ناطق رسیده بر لب، جانِ امام صادق من بی قرارم توان ندارم از سوز زهر کینه جان می‌سپارم **** هر شب دلم را باطعنه ها شکستند مثل علی دستم را به کوچه بستند قلب من آزرد دشمن مرا برد درکوچه هایی که مادرم زمین خورد **** شنیده ام مادر پشت در خمیده علی به روی جسمش عبا کشیده به غم اسیرم ز غصه پیرم بهتر از روضه‌ی مادر بمیرم @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۱۴ چون گل پژمرده ام کجایی ای مادرم بس که زمین خورده ام کجایی ای مادرم بیا ببین که مادر خورده گره به کارم از نفس افتاده ام بیا دمی کنارم دوباره شد تداعی این لحظات آخر که دست من رو بستن شبیه دست حیدر شکر خدا خانه ام اگرچه شد شعله ور به پهلوی همسرم لگد نخورده دگر آب شدم من ولی تنم جدا جدا نیست ببین که پیکر من به زیر دست و پا نیست یوسف ما را که در برو بیا می‌زدند به پیکرش عده ای با نوک پا میزدند میان کوچه مرا اگرچه چرخانده اند مثل حسین تنم را که برنگردانده اند @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۱۵ شکر خدا که پیکرت گرما نخورده بر پهلوی تو نیزه ای اینجا نخورده گرچه تو را بردند با پای برهنه خار مغیلان که دگر بر پا نخورده هرچند بی عمامه ات بردند اما پنجه به گیسوی شما اصلا نخورده هرچه سرت آمد ولی شکر خدا که حداقل بر صورت تو پا نخورده @mahmud_asadi_shaegh135
4_5940764747686217890.mp3
16.26M
از آه خود شرر به دل ماسوا مزن شوال ۱۴۰۰ روضه خوانی کربلایی رضا شیخی شعر شماره ۴۴۵ شعر کربلائی @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۱۶ از همان کودکی ام غرق بلایا گشتم وسط کوچه و بازار تماشا گشتم باز هم هرچه به من شد بخدا دردم نیست نظر تند به ناموس نمی دانم چیست شامیان غربت اولاد علی را دیدند روز ما شام شد از بس که به ما خندیدند دست بسته زن اگر روی بگیرد سخت است زیر پا دختر دردانه بمیرد سخت است دختری زیر سم اسب لگد مال شدو جمع می کرد تنش عمه و بی حال شدو در همان کودکی ام غصه فراوان دیدم دختران را همه بر ناقه‌ی عریان دیدم دستهارا همه آماده‌ی سیلی دیدم تا که همبازی خود با رخ نیلی دیدم چه بگویم که چها بر دل خونبار گذشت دختر فاطمه از کوچه و بازار گذشت دور ناموس خدا هلهله دیدم مُردم خنده را تا به لب حرمله دیدم مُردم مثل جدم حسنم غم ز پی غم دیدم به روی مادر خود سیلی محکم دیدم مانده بودم که در آن جمع پریشان چکنم چارساله وسط برده فروشان چکنم @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۱۷ از طفلی من رنج و بلا دیدم چه غمهایی در کربلا دیدم یه عده سر بر نیزه ها دیدم ای وای من سیلی زدن بر طفل دردانه از خاطرم نرفته ویرانه عمه زمین خورد با تازیانه ای وای من در کودکی چون غنچه پژمردم چون رقیه منم سیلی خوردم عمه نبود در کوچه می‌مُردم ای وای من دیدم افتاد رقیه به خس خس لگد که خورد دردشو کردم حس پیرش کردن این مجلس اون مجلس ای وای من چی بگم از شام خراب ای وای بستن مارو به یک طناب ای وای از صورتا بردن نقاب ای وای ای وای من توو بزم می مارو دادن عذاب سر رو دیدم توو بغل رباب کنار سر دیدم جام شراب ای وای من @mahmud_asadi_shaegh135