eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
430 دنبال‌کننده
3 عکس
31 ویدیو
4 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
2023_06_21_18_08_30.mp3
788.3K
زمزمه ۳۳۷و ۳۳۸ به این سبک
۳۳۹ آسمان تیره شده از دود آهم زین زهرآلوده گشته قتلگاهم من غریبم تا که من بر روی زین از پا فتادم خاطرات قتلگاه آمد به یادم من غریبم جد ما از روی زین نقش زمین شد از بلندی عمه ی ما دل غمین شد من غریبم آخرین یاس کبود نینوایم من شهید زنده ی کرب و بلایم من غریبم من تماشا کرده ام با آه و ناله روی نیلی گشته ی طفل سه ساله من غریبم **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۴۰ از کودکی دائم رنج و بلا دیدم پیکر جدّم رو به زیر پا دیدم نمی ره از یادم غروب عاشورا سرو جدا کردن وای از دل زهرا ای وای غریبم من ای وای غریبم من از بس کشیدم آه تیره شده روزم یه عمره با یاد قتلگاه می سوزم ده تا سوار با هم تو قتلگاه رفتن رو سینه ی جدّم دیدم که راه رفتن ای وای غریبم من ای وای غریبم من دیدم به چشم خویش من طعنه و آزار عمّه کتک می خورد تو کوچه و بازار دیدم رباب داره یه گوشه می لرزه دعا می کرد اصغر نیفته از نیزه ای وای غریبم من ای وای غریبم من **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۴۱ زدم ز زهر کینه بال و پر امشب ذکر لبانم شد مادر مادر امشب از ظلم اعدا افتادم از پا مادر بیا یک لحظه بهر تماشا آن صحنه ها که دیدم شد قاتل من کسی نداند چون کرده با دل من نرفته ازیاد آن ظلم وبیداد چشمم به سرهای روی نیزه افتاد من ای مدینه هستم زائر گودال دیدم تن جدم را که گشته پامال سَنان، سِنان زد چه بی امان زد دیدم یکی تیرش را سمت دهان زد کنج خرابه جان‌داد با آه و ناله کی میرود از یادم داغ سه ساله درآن شب تار    باچشم خونبار دیدم رقیه جان داد از درد بسیار **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۴۲ شهید زنده ی دشت کرب و بلایم غصّه دار گلهای سر از تن جدایم واویلتا واویلتا آه و واویلا من پا به پای عمّه در صحرا دویدم از روی تل جان کندن جدّم را دیدم واویلتا واویلتا آه و واویلا دیدم حرامیان سمت خیمه دویدند دیدم که چادر از سر عمّه کشیدند واویلتا واویلتا آه و واویلا شد آسمان در پیش چشمم تیره و تار دیدم می خندن به رقیّه بین بازار واویلتا واویلتا آه و واویلا **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۴۳ باقر علم دین کشته شد از زهر کین پنجمین حجت و نور خدای مبین دل از این غم کباب دیده ها پر ز آب وا اماما واشهیدا دیده در کودکی لاله ی پرپر شده دیده در قتلگه پیکر بی سر شده دیده بر نی سری غرق خون حنجری وا اماما واشهیدا آن زمان باقر علم نبی جان سپرد تا که دید عمه کعب نی ز بیگانه خورد دیده روی کبود جای دست یهود وا اماما واشهیدا **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۴۴ کی رود ز یاد من صحنه ها که من دیدم غم های طفولیت را دیدم و لرزیدم بابای غریب من در آتش تب میسوخت من به خود،ازآن ماتم هرثانیه پیچیدم یادم نرود هرگز میگفت به من بابا من دست عمویم را در علقمه بوسیدم تا رقیه از ناقه بر روی زمین افتاد ازآن شب غمگین من انگار که پاشیدم از روی سنان گاهی سرها به زمین میخورد مثل عمه های خود من به سینه کوبیدم شامیان چه نامردند رخت نو به تن کردند ازیهودیان،تهمت من هماره بشنیدم دور ما زنان شام کف زدندو رقصیدند آنها همه خندیدند من زغصه نالیدم **** @mahmud_asadi_shaegh135