روزهایی می شود که حالت خراب است. دلت یک نگاه، یک توجه، یک محبت مضاعف می خواهد؛ که ناگهان می رسد آن چیزی که باید برسد.
چه چیزی دلنشین تر از دیدن جمال محبوب...
بگویم؛ آقا، بگویم؛ رهبر، بگویم؛ حضرت ماه، یا بهتر است بگویم؛ سایه ی سر...
برگه های ملاقات به دستمان رسید. به نام هر چهار نفرمان!
زهرا که بال درآورد. حسنا ذوق کرد که اسمش روی یک برگه ی جداست. ما هم که... نگویم از حالمان!
دست به کار شدیم و نامه ای برای آقاجانمان به زبان و قلم زهرا جان نوشتیم.
بوسه ها و محبت ها و ارادت هایمان را داخلش گذاشتیم و چسبی به درش زدیم تا برسد به دست دلدار!
وقتی جمال زیبا و نورانیش را دیدیم روحمان جلا گرفت.
کف دست بچه ها نوشته بودم:"جانم فدای رهبر" و سربندهایشان را بسته بودم.
حسنا می خواند:"جانم برای رهبر" و دست کوچکش را در هوا می چرخاند و نوک پنجه ی پاهایش می ایستاد تا آقا ببیند.
زهرا چشم از آقا برنمی داشت و مدام گزارش حرکات آقا را به من می داد.
می گفت:"مامان! انگار دارم خواب می بینم"
زیبایی حالشان برایم دلچسب بود.
با خودمان فکر کردیم، امروز جمعه بود و شوق دیدارِ نایب امام زمانمان را داشتیم، به امید روزی که لایق دیدارِ یار شویم و چشمان بی رمق ما، به جمال نورانی ولی الله الاعظم روشن شود و ...
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
به وقت جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲
#رهبر
#آقا
#دیدار
#جمال_یار
#ایام_فاطمیه
#روضه
#بیت_رهبری
#مهمانِآقا
#امام_زمان
#سلامتی_و_فرج_امامزمان_عج_صلوات
🇵🇸🇮🇷 #محرم_دل 👇👇🇮🇷🇵🇸
https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb